به سایت تخصصی امیرالمومنین امام علی علیه السلام - ابوتراب - خوش آمدید. امیدواریم بتوانیم تحت توجهات آن حضرت در خدمت دوستان ایشان باشیم ... به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند ... به آسمان رود و کار آفتاب کند
. . .
   

 

 

 

شرح لقب

 

 

• پشیمانی سلمان!(در احوالات جنگ خندق)

موضوع: امیر المومنین علیه السلام

کلمات کليدي:

اشک می‌بارید از چشمان سلمان مثل ابر

گفت من یک قطره‌ام پیش تو ای دریای صبر!

ای خوشا «اللهُ نور»ی که توای پروانه‌اش

خوش به حالش که تو دنیا آمدی در خانه‌اش

همچنان از طرح آنروزم پشیمانم هنوز

آنهمه خندق چرا کندیم؟ حیرانم هنوز

در سپاه ما مگر آن روز شیر حق نبود

حاجتی دیگر به حفر آن همه خندق نبود

خویش را در کام شیر انداخت او با پای خود

تا پرید این سو و جولان داد «عمرو عبدِوُد»

هی رجز می‌خواند و هی بی‌قراری می‌کنی

وای از آن ساعت که تو قصد شکاری می‌کنی

«لا فتی» ! پیش آمدی «لا سیف» در دستان تو

گفت احمد: نه، ولی نه از هراس جان تو

گفت نه، تا دیگری با «عمرو» رو در رو شود

گفت نه، تا دست آن پر ادعاها رو شود

دیدمت شیر جوان! تا ‌آمدی غرّان ز  رَه

گفتی: اِنّی فارِسٌ، سَمَّیتُ اُمّی حیدَرَه

عمرو! آن «هل من مبارز» شد صدای آخرت

خوب می‌بینم که می‌چرخد اجل دور سرت

گیرم از جنگاوران بر تو کسی غالب نبود

اسم آنها که علی ابن ابی طالب نبود

در زمین با هر که جنگیدی تو بردی پهلوان!

دور دور ماست دیگر، ما یلان آسمان

قلب حق در سینه‌ی من در پس این جوشن است

جنگ با «قهار» تکلیفش از اول روشن است

آمدم تا جان بگیرم یا که از جان بگذرم

آمدم با ضربتی از جن و انسان بگذرم

روز خندق را همان روز الستم می‌کنی

خون فرقم را تو می‌ریزی و مستم می‌کنی

فرق من باز و سپر باز و دهان تیغ باز

با سه لب، لبیک می‌گویم در این راز و نیاز

باده مست و باده نوشان مست و ساقی مست مست

مست می‌چرخد به دورش عالمی ساغر به دست

پس «الا یا ایها الساقی ادر کاساً» عظیم

تیغ را برگیر، بسم الله رحمن الرحیم

برق هیبت در نگاهت چشم او را خیره کرد

ناگهان گردی به پا شد که هوا را تیره کرد

تا به راه انداختی آن گردباد حیدری

عمرو جای جنگ شد مبهوت آن جنگاوری

دم به دم چرخیدی و چرخاندی آن تیغ دو دم

هم چپ و هم راست بودی، پلک تا می‌زد به هم

در زمین با لرزه‌ی گامت قیامت می‌کنی

«یا قسیم النار والجنت»! چه قسمت می‌کنی؟

می‌زنی شمشیر همچون آذرخشی مرگبار

نه، نمی‌فهمد زبانی عمرو، الا ذوالفقار

تیغ با آن وزن در دستان تو مثل پر است

پر درآورده‌ست، حق دارد، به دست حیدر است

یک نفس بر عمرو می‌تازی و او درمانده‌ است

تیغ هم مثل سپر در دست دیگر مانده است

هر چه دارد در دفاع از جان خود رو می‌کند

پیش تو شیر قدیمی کار آهو می‌کند

باورش می‌شد اگر رزم تو در بدر و احد

پیش تیغت وا نمی‌ماند اینچنین در کار خود

گفت با خود بی رقیبم چون که دیگر حمزه نیست

او نمی‌دانست سیف الله بعد از این علی‌ است

باورش شد پنجه‌ها وقتی اسیر شیر بود

باورش شد قدرت بازویت اما دیر بود

تیغ برّان بود، اما تیغِ ایمان را زدی

پای او نه پایه‌های کفر و عصیان را زدی

نقشه‌ی اهل تکاثر باز نقشی شد بر آب

شرّ به خاک افتاد و سر خم کرد پیش بوتراب

آمدی چون عید نو تا قفل زندان بشکنی

دیو مردم خوار را چنگال و دندان بشکنی

پای آن دیو سیه از روی زانو شد دو نیم

چیست پا، وقتی نیاید در صراط المستقیم؟

مثل بت آن کوه آهن بر زمین افتاده بود

کفر بر پای امیر المومنین افتاده بود

عمرو! عُمرت را غرورت از کفت بیرون کشید

عبدِ «ود» بودی و عبد «رَب» تو را در خون کشید

خویش را بر باد با دستان خود دادی چرا؟

عمرو! ـ چشمت کورـ با حیدر در افتادی چرا؟

عرش هم تکبیر گفت از شور پیکارت علی!

عقل انگشتش به لب، وامانده در کارت علی!

در دلم توفان اسرار تو دامن می‌کشد

وای اگر گویم، ابوذر تیغ بر من می‌کشد

آن که پیش ضربتش اعمال ما فانی‌ست؟ کیست؟

آن که می‌داند در این عالم که حیدر کیست؟ کیست؟

من کم آوردم، ببین لبریز شد دریای من

باز هم با چاه رازت را بگو مولای من!

قاسم صرافان


نوشته شده توسط گروه شعر و متن ادبی در روز سه شنبه 1391/1/1 ساعت 3:59

من این مطلب را پسندیدم

امتیاز دهی

امتیاز این صفحه 3 از 1 نظر

• یکی از ستاره های زیر را انتخاب کنید.

 

ارسال نظر

نام*
ايميل
نظر*
کد امنيتي* 

سایر صفحات این موضوع

حرف میخ در

اعجاز علی

خدایا چه کنم؟

شیر حق

صدا آری صدا

آه از آن شب آخر

رنگ رنگ

هرس

طبل

سرخ و سیاه

ناگوار

شب همان شب

مهر رسولانه

سکوت عین سکوت است

چشم وا کن...

حیدر امیرالمؤمنین

اوصاف علی

یتیمان علی

علی ولی الله

رطب نخل نجف مست و زمین گیرم کرد

اوصاف علی

رستگاری

بهانه خلقت

انفاق علی

صراط المستقیم

و خدا خواست تا در آن برهوت...

ای دل اگر عاشقی عشق خدا حیدر است

بیا به گریه خوانیم

تضمین شعر شهریار

شعر جاودانه فؤاد کرمانی

شعری زیبا از شهریار

دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام

گفتم علی...(در احوالات روز غدیر)

ای ابر رحمت بر تن پاییز ما

مقصود تویی....

در مسیر علی آب گل شده است...

دریاست علی (ع) و ساحل محمد (ص) است

ای اهل حرم باز حرم محترم آمد

حیدر امیر المومنین

شعر آیت الله وحید خراسانی در مورد امیر المومنین

آنکه بر دوش رسول مدنی پای نهاد...

سالی یک بار اجازه بده لیلات کنم

ابوتراب

غوغا در غدیر

ابوتراب

علی توحید اهل آسمان است

مولای ما نمونه دیگر نداشته است

دل که عاشق شود شرر دارد

شبی در محفلی ذکر علی بود

از ذکر علی مددگرفتیم...

شعر آغاسی در مورد امیر المومنین

پاک سرشتم که سرشتم علی است مرغ بهشتم که بهشتم علی است

قامت گردون ز عزایت خم است...

ها علی بشر کیف بشر ربه فیه تجلی و ظهر

فقط حیدر امیر المومنین است

علی به باغ فدک بیل زارعان بر دوش(نازل شدن دنیا به صورت دختری بر امیر المومنین)

علی ای همای رحمت

علی امام عاشقاست

عشق آمد و مدحت علی گفت...

عشق با نام علی آغاز شد...

مصرع ناقص من کاش که کامل می شد...

هر دلی که دچار لیلا بود...

اگر تو را نداشتم بدان خدا نداشتم

کعبه امشب سینه چاک مرتضی گردیده است

 

   

پنل اعضاء

نام کاربری:

رمز عبور:

مرا به یاد سپار
رمز عبور را فراموش کرده ام
مزایای عضویت

عضویت در خبرنامه

ویژه نامه

تقویم شیعه

16 شوال

واقعه ای در این روز به ثبت نرسیده است.

 

 

اوقات شرعی

 

آمارها

. تعداد كل بازديدها: 73673849

. تعداد كل بازديدكنندگان: 67058077

. بازديدهاي امروز: 8972

. بازديدهاي دیروز: 4285

. كاربران آنلاين:

. محصولات فروشگاه: 221

. بحث های تالار گفتمان: 85

. کارهای کاربران: 185

. مقالات: 2021

. تصاویر: 112

. صوت: 401

 

صفحه اصلی | درباره ما | تماس با ما |   RSS | صفحه خانگي | معرفی به دوستان

تمامی کالاها و خدمات فروشگاه، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می‌باشند و تمامی حقوق برای مؤسسه ارمغان نگاه ژرف محفوظ می باشد. فعالیت‌های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

استفاده از مطالب سایت بلا مانع می باشد، در صورت تمایل سایت ابوتراب را به عنوان منبع ذکر نمایید تا افراد بیشتری با سایت امیرالمومنین علیه السّلام آشنا گردند.

 

طراحي و اجراي پايگاه اينترنتي: