• جعده بن هبیره مخذومی
موضوع: اصحاب
کلمات کليدي: جعده بن هبیره مخذومی ، جنگ صفین، اویس قرنی
شيخ طوسي، «جعدة بن هبيرة مخزومي» را از اصحاب اميرالمؤمنين عليهالسلام به شمار آورده و مينويسد: وي پسر خواهر اميرمؤمنان و مادرش «ام هاني بنت ابي طالب» است.[1]
جعدة بن هبيره يکي از پنج قريشي است که در خدمت حضرت امير عليهالسلام بود، و وفاداري خود را تا پاي جان به ظهور رساند. [2]
جعده ملازم اميرالمؤمنين
جعده پس از هجرت به مدينه، مدتي در آن جا ماند و سپس به کوفه رفت و در کوفه مسکن گرفت. و موقعي که حضرت علي عليهالسلام از جنگ جمل به کوفه وارد شد، در منزل او مسکن گزيد.
حضرت پس از مدتي جعده را به خراسان فرستاد، و سپس از خراسان بازگشت و در کوفه ماند و همواره ملازم اميرالمؤمنين عليهالسلام بود. روزي حضرت ميخواست سخنراني کند، جعده سنگي گذاشت و حضرت در حالي که لباس پشمي به تن داشت و شمشير خود را با ليف خرما حمايل کرده بود و پيشانياش پينه بسته بود، بالاي آن سنگ رفت و براي مردم سخنراني کرد.
دلاوري جعده در جنگ صفين
جعده از دلاور مرداني است که در جنگ صفين در رکاب دايي خود اميرالمؤمنين عليهالسلام مردانه و با اخلاص جنگيد و از ولايت به حق مولايش حضرت علي عليهالسلام دفاع کرد.
نصر بن مزاحم از ابي جحيفه نقل ميکند که:
معاويه در يکي از روزهاي جنگ صفين، همه قريشيان را که از شام همراهش بودند، جمع کرد و به آنان گفت:
اي گروه قريش، براي هيچ کدام از شما غير از عمروعاص کار و هنري ساخته نيست، شما را چه شده است، غيرت قريش کجا رفته است؟
پس از گفت و گوهاي زياد عتبه برادر معاويه گفت:
از اين سخنان درگذريد که من فردا با جعدة بن هبيره مخزومي روبرو ميشوم.
معاويه اين را پسنديد و گفت:
به به، قوم او خاندان مخزوم و مادرش ام هاني دختر ابوطالب و هماوردي بزرگوار و شايسته است.
عتبه در مواجهه با جعده به خشم آمد و به جعده دشنام داد، اما جعده از او روي برگرداند و پاسخش نداد، و چون عتبه از پيش جعده برگشت، تمامي سواران و نيروهاي خود را از قبايل سکون، ازد و صَدِف براي جنگ با جعده آماده ساخت و جعده هم آنچه ميتوانست نيرو بسيج کرد و در برابر هم مصاف دادند. در آن روز جعده خود شخصاً نبرد ميکرد و با يارانش به نيروهاي عتبه حمله ميبردند و کار به جايي رسيد که عتبه توان رزم نداشت و سواران خود را به حال خود گذاشت و شتابان از معرکه گريخت و نزد معاويه رفت.
معاويه به او گفت:
جعده تو را رسوا کرد و تو را فراري داد و چنان فضيحتي به بار آوردي که هرگز لکه آن از دامنت پاک نخواهد شد.
عتبه گفت:
به خدا سوگند، من تمام کوشش خود را کردم ولي خداوند پيروزي ما را بر او مقدر نکرد، چه کنم؟ جعده هم پس از آن پيروزي نزد حضرت علي عليهالسلام منزلتي بيشتر يافت. [3]
محبت خاندان جعده نسبت به اهل بيت
خاندان جعدة بن هبيره همواره از محبان و ياران اهل بيت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بودند و متقابلاً عليعليهالسلام و فرزندانش آنان را مورد اعتماد خود ميدانستند. لذا براي گمراهي بنياميه از محل دفن حضرت عليعليهالسلام چند مورد قبر ساختند و يکي هم در خانه جعده.
ابن ابي الحديد در ذيل خطبه 56 نهج البلاغه آورده است:
شبي که اميرالمؤمنين علي عليهالسلام به شهادت رسيد، فرزندانش تصميم گرفتند که مرقد مطهر آن حضرت را از بيم تعرض بنياميه و خوارج پوشيده دارند، از اين رو در همان شب دفن، مردم را نسبت به مزار او دچار تصورات گوناگون کردند. فرزندان اميرمؤمنان عليهالسلام نخست تابوتي را که از آن بوي کافور برميخاست بر شتر نري نهادند و با ريسمانها استوار بستند و در تاريکي شب همراه تني چند از افراد مورد اعتماد خويش آن را از کوفه بيرون فرستادند و خود شايع کردند که آن را به مدينه ميبرند تا کنار مرقد فاطمه عليها السلام به خاک بسپارند. هم چنين استري بيرون آوردند که بر آن جنازهاي پوشيده و در پارچهاي پيچيدند و چنين تصور ميشد که ميخواهند جنازه را در حيره به خاک بسپارند، چند گور هم کندند يکي در مسجد کوفه، يکي کنار ميدان قصر - ساختمان حکومتي - يکي هم در حجرهاي از خانههاي خاندان جعدة بن هبيرة مخزومي و يکي در کنار ديوار خانه عبداللَّه بن يزيد قسري و يکي در کناسه و يکي هم در ثويبة، و بدين ترتبيب محل آرامگاه آن امام غريب بر مردم پوشيده ماند و از محل دفن او کسي به حقيقت جز پسرانش و برخي از ياران بسيار مخلص او آگاه نشد. آنان سحرگاهان آن شب - بيست و يکم ماه رمضان - پيکر شريف و مطهرش را از کوفه بيرون بردند و در نجف و همان که به «غري» معروف است بر طبق وصيت و عهدي که با آنان کرده بود به خاک سپردند و محل دفن او بر مردم پوشيده ماند. و از صبح آن روز شايعات مختلفي در محل دفن آن حضرت منتشر شد و گروهي هم مدعي شدند که همان شب جماعتي از قبيله طي، آن شتر را که همراهانش آن را گم کرده بودند، پيدا کرده و ديدند بر آن صندوقي است، گمان بردند که در آن مال و منال است وچون متوجه شدند، ترسيدند که از ايشان مطالبه شود، لذا صندوق را دفن کردند و شتر را کشتند و گوشت آن را خوردند. اين خبر ميان بنياميه شايع شد و آن را راست پنداشتند. [4]
_______________________________________________________________
پی نوشت:
[1] رجال طوسي، ص 37، ش 14.
[2] رجال کشي، ص 63، ح 111.
[3] ر. ک: وقعة صفين، ص 466 - 462؛ شرح ابن ابي الحديد، ج 8، ص 100 - 97.
[4] شرح ابن ابي الحديد، ج 4، ص 81.
منبع: کتاب اصحاب امام علی علیه السلام
نویسنده: سيد اصغر ناظم زاده قمي
نوشته شده توسط گروه اصحاب و یاران در روز چهارشنبه 1391/4/14 ساعت 25:30
من این مطلب را پسندیدم
|