• جانشین خداوند
موضوع: ارتباط با پیامبر
کلمات کليدي: جانشین، خلافت، وصی، ولی
برف شدیدی داشت می آمد و من باید می رفتم دانشگاه،
ساعت تقریبا 8 صبح بود.
اتوبوس با تاخیر آمد و من سوار اتوبوس شدم.
ترافیک خیلی سنگینی ایجاد شده بود. معلوم نبود چرا این مسیر اینقدر شلوغ شده است!؟
حدود 20 دقیقه پشت چهار راه معطل ماندیم، وقتی به چهار راه رسیدیم دیدم هر کسی دارد مسیر خودش را می رود و راننده ها فقط به فکر خودشان هستند، کسی به دیگری راه نمی دهد و اگر از بالا به آن چهار راه نگاه می کردی گره کوری را میدیدی که با دندان هم باز نمی شود.
آخر مجبور شدم از اتوبوس پیاده شوم و مقداری از مسیر را پیاده بروم و نتیجه ی اش این شد که با تاخیر زیاد به دانشگاه رسیدم!
بعد از ظهر که از دانشگاه برمی گشتم، دیدم جلوی یک خانه مردم و پلیس و اورژانس جمع شده اند و صدای داد و فریاد از داخل خانه می آید، چون علاقه ای به فضولی کردن ندارم بدون توجه از کنار خیابان مسیرم را گرفتم و رفتم.
فردای آن روز وقتی رضا را در دانشگاه دیدم از او پرسیدم که در خیابانتان چه خبر بود؟
- آخر رضا خانه اشان در آن خیابان است.-
گفت:
« یادت هست که دو روز پیش بهت گفتم دوست پدرم فوت شده؟»
گفتم:
« آره، چطور مگه؟»
جواب داد:
« اون خونه ای که دیروز مردم دورش جمع شده بودن خونه ی همون مرحوم بود، بعد از دو روز وصیِّ اون بنده خدا اومده بود که وصیت نامه رو برای بازماندگان بخونه. بعد از اینکه وصیت خوانده شد، یکی از وارثان که بیشتر از سهم خود می خواست با بقیه درگیر شد و با چاقو دو نفر را کشت!.»
« به همین سادگی!؟»
« آره تراب جان! به همین سادگی و به همین تلخی!؟»
آن روز همه اش توی این فکر بودم که چرا آن ماجرای ترافیک چهار راه و منزل آن مرحوم در یک روز برایم اتفاق افتاد!؟
اگر پلیس در آن چهار راه یک مامور، که به منزله ی جانشینش است، گذاشته بود آن ترافیک رخ نمی داد
و اگر آن وارث به حرف وصی پدرش گوش می داد، همه در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی می کردند و هر کس به حق خود می رسید.
چقدر بد است که یک مسئول جامعه برای خودش جانشین تعیین نکند
و چقدر بدتر است که جانشین تعیین شود، اما مردم به حرف او گوش ندهند!
پيامبر خدا صلي الله عليه وآله به عنوان جانشین خدا در زمین، جانشینش را معرفی کرده است؛
همه ی گرفتاری های عالم به خاطر این است که جانشین پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله خانه نشین شد!
یکی یکی فرزندانش را شهید کردند،
تا رسید به ولی دوازدهم،
او هم غریب مانده است!
ما همه غائب و او منتظِر ماست.!
« من و علي، چهار هزار سال پيش از آن که خداوندْ آدم را بيافريند، از يک نور آفريده شديم. هنگامي که خداوندْ آدم را آفريد، آن نور را در پشت وي ادغام کرد و [ نور،] همچنان يکي بود تا آن که در پشت عبد المطّلب جدا شد. در من، نبوّت قرار گرفت و در علي، خلافت.» [1]
پيامبر خدا صلي الله عليه وآله در کلامی دیگر می فرمایند:
« علي بن ابي طالب، جانشين خدا و جانشين من است، و حجّت خدا و حجّت من است.» [2]
--------------------
[1] الفردوس:2952:191:2.
[2] الأمالي، صدوق:299:271، بشارة المصطفي:31، کنز الفوائد:13:2، مائة منقبة:14:58.
نوشته شده توسط گروه فضائل در روز جمعه 1390/9/4 ساعت 8:50
من این مطلب را پسندیدم
|