به سایت تخصصی امیرالمومنین امام علی علیه السلام - ابوتراب - خوش آمدید. امیدواریم بتوانیم تحت توجهات آن حضرت در خدمت دوستان ایشان باشیم ... به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند ... به آسمان رود و کار آفتاب کند
. . .
   

 

 

 

شرح لقب

 

 

• ابواب الایمان(1)

موضوع: زیارت جامعه

کلمات کليدي:

 

طلیعه: از آنجا که مطالب پیرامون این بخش از زیارت شریف بسیار فراوان است، لذا در دو بخش تقدیم میگردد.

بخش اول(مطلب کنونی): معنای لغوی واژگان، تفاوت اسلام با ایمان، درجات ایمان

بخش دوم: ائمه اوج ایمان، اهمیت والای ایمان، اثرات تکوینی و تشریعی ایمان، یکصد و سه خصلت مؤمن

ابواب جمع باب (بَوَب) است به معنی محل ورود و خروج یک محدوده؛ دروازه، در.

ابتداً باب را به معنای یک شیء فیزیکی بکار می‌برند و لیکن گاهی امور معنوی را دارای چهار دیواری فرض می‌کنند و برای آن راه ورود و خروج قرار می‌دهند: «انا مدینة العلم و علی بابها»[1] این نام‌گذاری از آن جهت است که چیزی وسیله و راه رسیدن به چیز دیگر می‌شود.

ایمان مصدر باب افعال از ریشه ی امن است. یکی از معانی باب افعال، تعدیه است و اطلاق ایمان بر عقاید از آن جهت است که مومن، اعتقادات خود را از آفات آن، یعنی اضطراب و شک می‌رهاند و ایمن می‌سازد؛ چنان که ایمان نیز شخص مومن را در دژی مستحکم قرار می‌دهد تا از گزند گناه در دنیا و از آسیب دوزخ در آخرت در امان باشد.

ایمان به معنی پذیرش همراه با گرایش قلب و آرامش روان است. به گونه ای که از ناامنی شک و تردید به دور باشد. ایمان دخول در امنیت است.

از آنجا که ایمان را در مباحث دینی بررسی می‌نماییم معانی بالا را این طور توضیح می‌دهیم:

در تفسیر المیزان ایمان را استقرار اعتقاد در قلب معنا کرده است. و در قاموس قرآن آورده که ایمان پس از اعتقاد است. یعنی شخص اگر پس از اعتقاد به عقیده اش تسلیم شد مومن است.

آن کسی که مومن است خدا او را در امنیت قرار می‌دهد.

معنی دیگر اینست که فرد در دلش بپذیرد خدا را در حالیکه برایش گوارا است. یعنی خدا و اوامر او وقتی وارد قلب او می‌شود مورد حمله قرار نمی‌گیرد بلکه امنیت دارد.

امام صادق علیه السلام فرمودند:

پس به درستى كه خداى تعالى براى مؤمن اسمى ازاسم هاى خود را جدا فرموده خداى متعال مؤمن است وبنده‏اش را مؤمن نام گذارده براى شرافت وكرامت و بزرگوارى كه براى او قائل است. و جهت ديگركه خداى متعال بنده خود را مؤمن ناميده اينكه در قيامت امان مى‏دهد كسانى را برخدا و امان دادن او مورد قبول واقع خواهد شد.[2]

در تعریف ایمان، برخی تنها اعتقاد قلبی، برخی اعتقاد قلبی+ اقرار زبانی و برخی داشتن هر دو + عمل جوارحی را بر می‌شمرند:

الف) اگر اقرار زبانی باشد ولی اعتقاد قلبی نباشد ایمان تحقق نیافته است؛ چرا که جایگاه ایمان قلب است. قرآن کریم می‌فرماید:

عرب هاى باديه‏نشين گفتند: «ايمان آورده‏ايم» بگو: «شما ايمان نياورده‏ايد، ولى بگوييد اسلام آورده‏ايم، و هنوز ايمان وارد قلب شما نشده است. [3]

ب) باور قلبی باشد ولی اقرار زبانی نباشد. قرآن در این زمینه می‌فرماید:

و آن را از روى ظلم و سركشى انكار كردند، در حالى كه در دل به آن يقين داشتند! پس بنگر سرانجام تبهكاران(و مفسدان) چگونه بود. [4]

و نیز قرآن درباره شناخت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم می‌فرماید:

كسانى كه كتاب آسمانى به آنان داده‏ايم، او[ پيامبر] را همچون فرزندان خود مى‏شناسند؛ (ولى) جمعى از آنان، حق را آگاهانه كتمان مى‏كنند! [5]

كسانى كه كتاب [آسمانى‏] به آنان داده‏ايم، همان گونه كه پسران خود را مى‏شناسد، او [پيامبر] را مى‏شناسد. كسانى كه به خود زيان زده‏اند، ايمان نمى‏آورند[6]

نقل شده رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله روزی با ابوجهل برخورد كرد و ابوجهل با حضرت مصافحه نموده و اظهار محبت و ارادت نمود مشركان از اين عمل تعجب كردند و توضيح خواستند ابوجهل گفت بخدا سوگند من ميدانم و يقين دارم كه او بر حق است و راست ميگويد ولى آنچه كه مانع تسليم و اظهار ايمان من است اين است كه فكر مي‌كنم ما تا چه وقت بايد تابع فرزندان عبد مناف باشيم [7]

ج) باور قلبی و اقرار زبانی باشد ولی عمل به همراهش نباشد. در این زمینه کفر ابلیس مثال زدنی است:

ابلیس خالقیت و ربوبیت خداوند را باور دارد و بدان اقرار کرد[8] هنگام یاد بردن از خداوند احترام گذاشت و قسم به عزت الهی خورد [9] ایمان به روز قیامت را هم بیان کرد[10] حتی اعلام به شناخت انبیا نمود و از آنان به «عباد مخلصین» تعبیر کرد [11] ولی آنچه نداشت تسلیم عملی بود که گرچه شش هزار سال با سجده های طولانی خدا را عبادت کرد ولی بزرگ بینی‌اش سرانجام خود را نشان داد

وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ أَبى‏ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرينَ‏.[12]

تفاوت اسلام با ایمان:

در آیات و روایات هم تعبیر اسلام و هم ایمان را داریم. در یک بیان اسلام به معنای حداقل چیزهایی است که فرد را داخل دین می‌کند که مثلا به صرف اقرار لفظی شهادتین، یک سری احکام بر فرد جاری می‌شود(مثل پاک شدن و...) و او را مسلمان می‌خوانند؛ حتی اگر به دروغ اقرار کرده باشد.

اسلام، یک کل است. اسلام یعنی تسلیم در برابر امر خدا اما ایمان بعد از آنکه تسلیم رخ داد، پذیرش و قبول امر الهی و باور به آن است.  لذا اسلام را در افراد می‌توان تشخیص داد اما ایمان را نه. در نتیجه افراد منافق هم در میان مسلمانان یافت می‌شوند. البته خداوند در مقابل مدعیان ایمان می‌فرماید:

آیا مردم گمان کردند که رها می‌شوند که بگویند ایمان آوردیم و امتحان نمی‌شوند؟ [13]

در نتیجه می‌بینیم خیلی ها که به ظاهر تسلیم پیامبر صلی الله علیه و آله بودند و مسلمان شناخته می‌شدند، سرانجام  با رحلت ایشان از این دنیا، درون خود را نشان داده و دستورات الهی را از مبنا زیر پا گذاشتند.

حال روشن می شود که چرا پیامبر ملاک ایمان را فقط امیرالمومنین می‌داند:

لَوْ لَا أَنْتَ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدِی [14]

اگر تو نبودی افراد با ایمان بعد از من شناخته نمیشدند.

هر کس بخواهد درجه‌ی ایمان خود را بفهمد، باید ببیند به چه میزان با ایشان نسبت پیدا کرده است.

بعضی ها فکر می‌کنند اینکه ائمه علیهم السلام ابواب ایمان‌اند یعنی ما ببینیم ایشان چه کار می‌کنند ما هم همان کار را بکنیم، اما این‌طور نیست. خود وجود ایشان ابواب ایمان است. یعنی اگر تمام کارهایی را که گفته‌اند کسی انجام دهد اما نزد ایشان نباشد(در تحت ولایت و توسل و...) فایده ندارد.

نظیر این فراز در خود زیارت جامعه است: مَنْ أَرَادَ اللَّه َبَدَأ َبِكُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْكُمْ و َمَن ْقَصَدَه ُتَوَجَّهَ بِكُمْ

حقیقت ایمان عبارت از این است که بنده همه نعمت‌هایی را که خداوند به او داده است به کسی که ایمان به وی واجب است تسلیم کند و چنین اعتقاد داشته باشد که تصرف آن کس در وی جز به مصلحت او نیست و او در رفتار با بنده امین است، اگرچه دست به کشتن او زند. زیرا خدا می‌فرماید: «هيچ مرد و زن با ايمانى حق ندارد هنگامى كه خدا و پيامبرش امرى را لازم بدانند، اختيارى(در برابر فرمان خدا) داشته باشد؛ و هر كس نافرمانى خدا و رسولش را كند، به گمراهى آشكارى گرفتار شده است» [15] مومن نه تنها تسلیم است بلکه در دل خود نیز از تصمیم خدا و زسول ناراحتی ندارد و این می‌شود همان باور و پذیرش: « به پروردگارت سوگند كه آن‌ها مؤمن نخواهند بود، مگر اينكه در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند؛ و سپس از داورى تو، در دل خود احساس ناراحتى نكنند؛ و كاملاً تسليم باشند.» [16]

همچنان که فرمود: پیامبر، نسبت به مومنان از خودشان به خودشان سزاوارتر، برتر و صاحب اختیارتر است [17]

لذا نشان ایمان فردی است و هر چه ما در دلمان نسبت به قضاوت‌های معصومین علیهم السلام احساس بهتری داشتیم، ایمانمان بالاتر است. مثلا کسی که اعتقاد به استخاره دارد باید وقتی استخاره کند که همه ی وجودش آماده‌ی گرایش به سمت نتیجه باشد نه اینکه در دل چون و چرا کند!

درجات ایمان:

از امام باقر علیه السّلام نقل شده است: پیامبر اکرم (ص) در بعضی از سفرهای خود به گروهی برخورد کرده پرسیدند: شما چه کسانی هستید؟ گفتند ما مؤمن هستیم. فرمود: حقیقت ایمان شما چیست؟ گفتند: راضی به قضای الهی هستیم، کارهایمان را به خدا واگذار کرده، تسلیم امر او هستیم.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:

اینها گروهی عالم و حکیم هستند که گویا از کثرت حکمت به درجه‌ی انبیا نزدیک شده اند... [18]

امام صادق صلوات الله علیه فرمودند:

به راستى خدا عز و جل ايمان را بر هفت سهم نهاده است: بر نيكى و راستگویى و يقين و رضا و وفا و دانش و بردبارى، سپس آن را ميان مردم پخش كرده، هر كه را همه اين هفت سهم داده پس او كامل است و حامل ايمان و به برخى مردم يك سهم داده و به برخى دو سهم و به بعضى سه سهم تا برسند به هفت سهم، سپس فرمود: به آنكه يك سهم دارد، دو سهم تحميل نكنيد و نه بر آنكه دو سهم دارد سه سهم، تا آنان را سنگين بار و وامانده كنيد(هر کس قدرت تحمل سهمی از ایمان را دارد). [19]

و نیز فرموده‌اند:

هر که برای خدا دوست دارد و برای خدا دشمن دارد و برای خدا ببخشد؛ او از کسانی است که ایمانش کامل است[20] و نیز فرمود از محکم‌ترین حلقه های ایمان این است که دوست داری برای خدا و دشمن داری برای خدا و عطا کنی در راه خدا و دریغ داری در راه خدا.

قرآن کریم فرماید:

«والذین آمنوا اشدُّ حُباً لله» [21]

لذا ایمان نورانیتی است که اگر در انسان مستقر شود، او را تسلیم خدا می‌کند و آثار این تسلیم در اندیشه و سپس در تمایلات وی اثر می‌گذارد و ثمره‌اش در تمام جوارح ظاهر می‌گردد.

امام صادق علیه السلام فرمودند:

خداى تبارك و تعالى ايمان را بر اعضاء بنى آدم واجب ساخته و قسمت نموده و پخش كرده است... [22] سپس حضرت راجع به چگونگی ایمان اعضای بدن توضیح می‌دهند.

مراحل ابتدایی ایمان تا کامل ترین مرحله ی آن یعنی تسلیم کامل بودن اعضا، نیاز به شناخت وظایفی که بر عهده ی آن‌هاست دارد. از سوی دیگر این شناخت متکی به برخی معارف مقدماتی، مانند شناخت مبدأ، معاد، رسالت، اسما و صفات الهی و... است که بدون آنها ایمان تحقق نمی‌یابد.

اگر ائمّه علیهم السلام نبودند امت اسلامی اطلاعی از این معارف نداشت و طبعا راهی هم به ایمان نمی‌یافت.

پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمودند:

در هر نسلى از امّت من عادلى از اهل بيت من وجود دارد كه از اين دين تحريف غلوّكنندگان و نسبت نارواى باطلان و تأويل نادانان را نفى نمايد، و ائمّه شما رهبران شما به خداى تعالى هستند بنگريد كه در دين و نمازتان از چه كسى پيروى مى‏كنيد. [23] به راستی اگر حفاظت آنان نبود؛ چه دینی به ما می‌رسید؟

خدای تعالی درجاتی را برای مومنین مقرر فرموده و اهل ایمان آن زمان به مقام والای ایمان می‌رسند که از مواهب علمی برخوردار باشند چون ایمان توأم با علم در مقامی ثابت و استوار است و لازمه تقرب به خدای تعالی وترفیع درجات همان مرتبه معرفت و دانش اهل ایمان است همچنان که در قرآن مجید آمده است: «یرفع اللهُ الذین آمنوا مِنکم و الذین اوتواالعلمَ درجاتٍ» در ذیل این آیه فرموده اند که مؤمن عالم از مؤمن غیر عالم مقامی بالاتر دارد. [24]

از امام باقرعلیه السلام پرسیدند چرا به علی(ع) امیرالمومنین گفته می‌شود، در حالیکه کسی قبل و بعد ایشان بدین نام خوانده نشده و جایز هم نیست که خوانده شود؟ مضمون فرمایش حضرت این است که: زیرا علی بن ابی طالب(ع) طعام علم برای مردم می‌آورد و کسی جز او این کار را نمی‌کند. [25]

افزون بر گشودن دروازه های علم، ایشان الگوهای چگونه زیستن جامعه هستند. بنابراین، ائمّه‌ی اطهار علیهم السلام دروازه هایی هستند که برای رسیدن به حقایق ایمان، باید از منبع علومشان بهره جست و از سیره‌ی عملی آنان مدد گرفت. لذا ایمان شناخته نمی‌شود مگر از طریق ائمّه (ع) و کسب نمی‌شود مگر از ایشان و ایمان نازل نمی‌شود از خزائن غیبی مگر بر ایشان و به احدی نمی‌رسد مگر از طریق ایشان.

از موارد استعمال باب در معنای «مرز» است. (باب و دروازه‌ی شهر: مرز شهر) مرز یک مکان یعنی آن جایی که قبل یا بعدش دیگر جزء آن مکان محسوب نمی‌شود. به نوعی معیار است. با توجه بدین معنا تا وقتی با امام هستی، هدایت شده ای و وقتی بدون ایشان، گمراه گشته ای. این معنا و معیت در داستان کربلا بسیار نمود دارد.

ابواب الایمان یعنی مرزهای ایمان، اینان مرزهای ایمان اند. از آنجا که در مقابل ایمان، کفر قرار دارد؛ هر کسی از این مرز نگذرد، بدون تعارف کافر است. پس بجاست که بگوییم مسلمان کافر هم داریم!

اینکه ائمه باب ایمان هستند هم خود حاوی مطالب دقیقی است.

 قرآن با تأکید بر باب می فرماید:

وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها [26]

 صراحتاً در ذیل آیه فرموده اند که منظور از بیوت ائمه اند و ایشان باب الله هستند.

علمای ما بر این ظرافت ها توجه داشته‌اند از جمله شیخ صدوق علیه‌ الرّحمة عنوان اولین باب کتاب ارزشمند عقاب الاعمال را «عقاب من أتى الله من غير بابه» (سرزنش کسی که نزد خداوند بیاید اما از غیر راهش) قرار داده است. در ذیل همین باب روایتی از امام صادق علیه السلام آورده شده که فرمودند:

يكى از عالمان بنى اسرائيل خدا را به قدرى عبادت نمود كه مانند چوبى باريك شد. خداى گرامى و بزرگ بر پيامبر زمانش وحى نمود كه به او بگو: به عزّت و بزرگى و شكوه خويش سوگند كه بى‏گمان اگر مرا به قدرى عبادت كنى كه همچون پيه‏اى در ديگ جوشان آب شوى از تو نخواهم پذيرفت جز آنكه از راهى كه تو را فرمان داده‏ام به سوى من بيايى [27]

علامه بزرگوار مجلسی در روایت مشابهی تذکر می‌دهد که: یعنی از طریق ولایت انبیا و اوصیا و تبعیت ایشان

امام صادق سلام الله علیه می‌فرمایند:

... كسى كه در موضوعى كوچك يا بزرگ على را رد كند در مرز شرك به خداست، اميرالمؤمنين (ع) باب منحصر بفرد خداشناسى است و راه بسوى خداست، هر كه جز آن پويد هلاك شود و اين امتيازات همچنين براى ائمه هدى يكى پس از ديگرى جاريست. [28]

لذا نفس باب در این راه موضوعیت دارد؛ همانطور که نفس طریق در این مذهب ارزش دارد. [29]

تعابیر دیگری نیز(باب الدین، باب السلم، باب الجنة، باب العلم، باب الحکمة و...) برای معصومین در منابع شیعه و حتی سنی آمده[30] که نهایتِ آن سخن پیامبر خداست: «یا علی! أنت حُجّة الله و أنت باب الله» [31] به راستی اگر کسی می‌خواهد به خدا برسد فقط از طریق امیرالمؤمنین می‌تواند. برای رسیدن به خدا غیر از اهل بیت راهی نیست. راه در اهل بیت علیهم السلام منحصر است و رسیدن به خدا، دین خدا، پیامبر خدا، احکام، قواعد و معارف این دین، فقط در مکتب اهل بیت علیهم السلام. 

ان شاء الله ادامه مطلب در بخش دوم تقدیم خواهد شد.

-----------------------------------------------------------------------------

[1]بحار، ۱۰، ۱۲۰

[2]إرشادالقلوب إلى الصواب،ج‏1،ص: 77 به نقل از ترجمه طباطبایی

[3]حجرات 14

[4]نمل:14

[5]بقرة:  146

[6]انعام 20

[7]بحارالانوار،ج‏68،ص: 63

[8]أعراف 12

[9]ص، 82

[10]حجر 36

[11]حجر:  40

[12]بقرة: 34

[13]عنکبوت، 2

[14]امالی صدوق ص 97 و...

[15]احزاب، ۳۶

[16]نساء، ۶۵

[17]احزاب، ۶

[18]کافی، ج۲، ص۵۲

[19]کافی، ج2، ص42

[20]بحار، ج66،ص 238

[21]بقره 165

[22]کافی، ج ۲، ص ۳۳، باب ان الایمان مبثوث لجوارح البدن کلها

[23]كمال الدين وتمام النعمة،ج‏1،ص: 221

[24]احتجاج ج2 ص455

[25]علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۹۱، باب ۱۲۹

[26]بقره 189

[27]ثواب الأعمال وعقاب الأعمال،ص: 203، برای مشاهده روایاتی چنین در مورد معصومین بنگرید به: بحار الأنوار، ج‏27، ص: 166باب أنه لا تقبل الأعمال إلا بالولاية

[28]كافي،ج‏1،ص: 196

[29]از دیگر فرازهای اشاره کننده به مقام باب بودن اهل بیت علیهم السلام "الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاس‏" در آنجا نیز این موضوع پیگیری خواهد شد ان شاء الله.

[30]ینابیع المودّة:ج2،ص243، حدیث 683-الجامع الصغیر:2/177-الغیبة نعمانی: 44،باب فیما جاء فی تفسیر قوله تعالی:«واعتصموا بحبل الله...»-مطالب السئول:61-الامالی شیخ طوسی:309، حدیث622،483، حدیث 1055 و557،حدیث1193- وسائل الشیعه: 27/34،27/76

[31]عیون أخبار الرضا: ج1، ص9،حدیث 13

نوشته شده توسط گروه زیارت جامعه در روز شنبه 1390/12/13 ساعت 6:26

من این مطلب را پسندیدم

امتیاز دهی

امتیاز این صفحه 2.33 از 3 نظر

• یکی از ستاره های زیر را انتخاب کنید.

 

ارسال نظر

نام*
ايميل
نظر*
کد امنيتي* 

سایر صفحات این موضوع

اینجا زیارتگاه 124000+13 فرستاده الهی است!

به کدام سرزمین پناهنده شوم؟

نمره عقل من 20 ... هست!

اعلام التُقی

مصابیح الدجی

السلام علی ائمة الهدی

عترة خیرة رب العالمین و رحمةالله و برکاته

سلالةالنبیین و صفوةالمرسلین

امناءالرحمن

ابواب الیمان (2)

ارکان البلاد

ساسةالعباد

دعائم الاخیار

عناصرالابرار

اولیاء النعم

قادة الامم

اُصول الکَرَم

منتهی الحلم

خزّان العلم

معدن الرّحمه

منابع مورد استفاده‌ی ما

مهبط الوحی

مختلف الملائکه

موضع الرّسالة

اهل بیت النّبوة

السّلام علیکم

مقدّمه مهم

 

   

پنل اعضاء

نام کاربری:

رمز عبور:

مرا به یاد سپار
رمز عبور را فراموش کرده ام
مزایای عضویت

عضویت در خبرنامه

ویژه نامه

تقویم شیعه

17 شوال

 1. جنگ خندق

در این روز در سال 5 هجری قمری غزوه خندق (احزاب) و کشته شدن عمرو بن عبدود به دست امیر المؤمنین علیه السلام به وقوع پیوست.

2. وفات اباصلت هروی

در این روز در سال 207 هحری قمری ثقة جلیل اباصلت عبدالسلام بن صالح هروی که اهل هرات بود پس از آزادی از زندان مأمون از دنیا رفت.

 

اوقات شرعی

 

آمارها

. تعداد كل بازديدها: 73677277

. تعداد كل بازديدكنندگان: 67061420

. بازديدهاي امروز: 733

. بازديدهاي دیروز: 11667

. كاربران آنلاين:

. محصولات فروشگاه: 221

. بحث های تالار گفتمان: 85

. کارهای کاربران: 185

. مقالات: 2021

. تصاویر: 112

. صوت: 401

 

صفحه اصلی | درباره ما | تماس با ما |   RSS | صفحه خانگي | معرفی به دوستان

تمامی کالاها و خدمات فروشگاه، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می‌باشند و تمامی حقوق برای مؤسسه ارمغان نگاه ژرف محفوظ می باشد. فعالیت‌های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

استفاده از مطالب سایت بلا مانع می باشد، در صورت تمایل سایت ابوتراب را به عنوان منبع ذکر نمایید تا افراد بیشتری با سایت امیرالمومنین علیه السّلام آشنا گردند.

 

طراحي و اجراي پايگاه اينترنتي: