چگونه
شخصی خدمت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)آمد، در حالی که حضرت بر منبر بود، پرسید: یا رسول الله! بهترین مردم کیست؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمودند:
«آن که مردم را امر به معروف و نهی از منکر کند و آنها را از خدا بترساند و به او علاقهمند سازد.»
***
تا اینجا تقریبا احکام کاملی از امر به معروف و نهی از منکر عنوان شد و وظیفه ی شرعی ما در قبال این وظیفه ی مهم و سنگین مشخص شد،
اما یک سوال می ماند و آن اینکه چگونه امر و نهی کنیم که تاثیر گذار باشد؟
اولین مسئله ی در امر و نهی شناخت مسائل مختلف و زوایای مختلف آن است و شناخت اینکه چه زمانی و چگونه امر و نهی کنیم، که این مسئله برمیگردد به وظیفه ی تک تک ماها، اما نکته ی مهم این است که با چه زبانی این کار را انجام دهیم که واقعا در فرد مقابل و در جامعه تاثیر مثبت بگذارد.
اولین گام، البته با در نظر داشتن اینکه ما قبل از این از خودمان شروع کرده ایم، زبان نرم و محبت آمیز است.
خیلی وقتها می شود با یک زبان لطیف و مودبانه افراد را به معروف تشویق و از منکر باز داشت، متاسفانه برخی اوقات ما وقتی می خواهیم امر و نهی کنیم با شدت و غضب به طرف مقابل تذکر میدهیم و طوری برخورد میکنیم که همه از ما وحشت میکنند.
مثلا اگر به جای اینکه به یک خانم بی حجاب بگوییم: خانم! حجابت رو رعایت کن!، به از بگوییم:خانم! این حجاب در شان شما نیست، تاثیر بیشتری میگذارد.
یا وقتی در تاکسی نشسته ایم و راننده یک آهنگ نامناسب گذاشته، به جای اینکه بگیم: آقا ضبطت رو خاموش کن، بهش بگیم آقا میشه لطف کنید صدای ظبطتون رو کم کنید.
البته اینها بستگی به شرایطش داره و نسخه ای برای همیشه نیست، چون در شرایط امر و نهی گفته اند که حداقل کار این است که انسان نارضایتی خود را در انجام منکر ابراز کند و در جایی که اینگونه برخوردهای مودبانه چاره ساز نیست آدم باید حداقل، غضب و ناراحتی خود را در این باره نشان دهد.
بعضی وقت ها ماها فکر می کنیم اگر امر و نهی کنیم تاثیری ندارد در صورتیکه در عمل برخی افراد که مودبانه و با کمال احترام به فرد مقابل تذکر داده اند از تاثیر مثبت تذکرشان گفته اند، در صورتیکه خودشان هم باور نمیکردند که چنین تاثیری داشته باشد
تجربه ی زیر برگرفته از وبلاگ مهتد است که لینکش رو در زیر میزارم و این رو برای این آوردم که ببینیم چقدر برخورد خوب تاثیرگذار است
--------
یه تجربه جالب البته تجربه ی من نیست تجربه مادر بزرگمه، می گفت:
دیروز دم در مسجد یه دختری کنار من اومد تو که خيلي حجابش خوب نبود. از کنار من که رد شد یهو برگشت گفت: \" چه عطر خوش بویي!؟\"
من گفتم : محمدیه. مال کربلاست و دست کردم تو کیفم و گرفتم جلوش و گفتم: قابلی نداره!
دختره تعارف کرد ولی به هر اصراري بود دادم بهش.
بعد در عطر رو باز کرد و بو کرد و گفت: خیلي خوشبوه.
گفتم: مثل خودته دخترم. فقط کاش يه کم.... و به موهاش اشاره کردم. دختره هم سریع دست برد و موهاش رو درست کرد.
--------
http://mohtad.blogfa.com/
14:21 1390/7/30 شنبه
امضاء: یا علی
|