متن مقاله :
حديث غدير، يکي از روايات متواتر و قطعي الصدور است که رسولخدا صلی الله علیه و آله در هجدهم ذيحجه سال دهم هجري، در برابر دهها هزار نفر از اصحاب در «جحفه»، جايي که «غدير خم» ناميده ميشد، آن را بيان کرد. اين حديث مهمترين مستند شيعه براي اثبات وجود نص الهي در امامت امام علي علیه السلام است. بهرغم صحت صدور و برخورداري اين حديث از اسناد معتبر، به دليل ظهور دشواريهاي مربوط به امامت و خلافت پس از رحلت رسولخدا صلی الله علیه و آله ، طبيعي بود که مخالفان به اين حديث بيمهري و آن را فداي اغراض سياسي خود کنند. اين بيمهريِ سياسي که عامل غفلت امت اسلامي از اين حديث در دوران 25 ساله خلافت خلفاي نخست بود، با طرح آن از سوي علي علیه السلام در مسجد کوفه، در آغاز ورود به اين شهر در سال 36 و پس از پايان جنگ جمل، تا اندازهاي جبران شد. امام در اين ماجرا که به روايت «مناشده حديث غدير» شهرت دارد، در برابر جمع بسياري از مردم کوفه، گروهي از صحابه را بر درستي اين حديث گواه گرفت. پس از آن، انکار حديث غدير، ديگر ناممکن بود.
درستي و تواتر حديث غدير بهخوبي در نقلهاي مختلف نمايان شده است. [1] پس از اين مناشده، حديث غدير شهرت يافت و براي اثبات ولايت اميرمؤمنان علیه السلام در اشعار برخي از اصحاب امام، در جنگ نهروان و صفين، به آن توجه شد. [2] پس از آن متکلمان و محدثان شيعه، در آثاري که درباره امامت مينگاشتند، هميشه به حديث غدير توجه داشتند. در اين ميان، شيعيان بيش از پرداختن به نگارش رساله و کتاب درباره طرق حديث غدير - به لحاظ اطمينان به صحت صدور آن، که اهلسنت نيز آن را ميپذيرفتند - به نگارش درباره دلالت و محتواي آن و پاسخ به شبهات دست زدند.
عنوان اين نوشتار اگر چه «غديريهنگاري در جهان اسلام» است و طبعاً بايد آثار نگاشته شده از قرن نخست تا عصر حاضر را در بر گيرد، به جهت اهميت آثار مستقل درباره حديث غدير تا قرن هشتم، فقط به آثار نگاشته شده تا اين قرن پرداخته ميشود.
به جز محدثان شيعه، گروه بيشماري از محدثان اهلسنت نيز حديث غدير را روايت کرده و آن را در منابع مکتوب قرن دوم و سوم آوردهاند؛ براي مثال حديث غدير در مسند احمد يا السنه نوشته ابن ابي عاصم و يا آثار ابن ابي شيبه و ديگران از طُرُق متعدد نقل شده است. [3] با اين حال باعث شگفتي است که بهرغم آنکه قريب صد تن از رسولخدا صلی الله علیه و آله روايت غدير را نقل کرده و کساني چون ذهبي و سيوطي به تواتر قطعي آن اقرار دارند، باز هم محدث مشهور اهلسنت، بخاري، به نقل آن رضايت نداده است. اين در حالي است که بخاري در بسياري از موارد، روايتي را نقل کرده که راوي آن تنها يک صحابي است. با توجه به اينکه صحيح بخاري، اصليترين کتاب حديثي اهلسنت به شمار ميآيد، اين رفتار بخاري، به اين معنا است که دليل اعتبار اين کتاب نزد اهل حديثِ قرن سوم - که بيشترشان حنابله افراطي بودند - تنها اين بوده است که به حديث غدير، يعني اساس مذهب تشيع، بياعتنايي کرده است.
نگارش آثار حديثي از قرن دوم آغاز شد و پس از آن مجموعههايي تحت عناوين «مُسْند»، «مصنف»، «سُنَن»، «صحيح»، «جزء» و غير آنها تأليف شد. درباره برخي از احاديث نيز بهتدريج تکنگاريهايي تأليف شد که براي اثبات درستي اسناد آن، طرق مختلف آن روايت، جمعآوري ميشد. يکي از احاديثي که از قرن سوم به بعد درباره آن تکنگاريهايي شد، حديث غدير بود. متأسفانه بسياري از اين تکنگاريها از ميان رفته و تنها نام آنها يا برخي از روايات نقل شده در آنها در آثار بعدي بر جاي مانده است. مرحوم استاد سيد عبدالعزيز طباطبايي در اثري گرانبها با عنوان الغدير فيالتراثالاسلامي فهرستي از متون تأليف شده درباره غدير را فراهم آوردهاند. پس از ايشان نيز سه گام به جلو برداشته شده است: نخست از سوي خود مرحوم طباطبايي که رساله غدير ذهبي را آماده نشر کردند. دوم از سوي نويسنده اين سطور که نقلهاي بر جاي مانده کتاب غدير طبري را فراهم آورد. سوم از سوي استاد عبدالرزاق حِرزالدين که کتاب الولايه ابن عقده را بازسازي کرد. کارهاي جديدي نيز براي تدوين طرق پراکنده حديث غدير در آثار مختلف قديمي، صورت گرفته است.
ما خلاصه ترجمهاي از آنچه را که استاد طباطبايي درباره آثار تدوين شده در هر قرن آوردهاند، با رعايت ترتيب زماني، ارائه خواهيم کرد. [4] .
نخستين نگارش مستقل درباره حديث غدير، يک «جزء» است که ابوغالب زُراري (م 368) از آن با عنوان جزء فيه خطبةالنبي صلی الله علیه و آله يومالغدير از خليل بن احمد فراهيدي (75 - 100) صاحب کتاب العين ياد کرده است. [5] قرن سوم، ابوالحسن علي بن حسين طائي معروف به طاهري که فقيه و محدث بوده است، کتابي تحت عنوان کتابالولايه نوشته است. نجاشي، شيخ طوسي و ابن شهر آشوب، از اين کتاب خبر دادهاند. [6] در همين قرن از شخصي با نام ابوجعفر بغدادي، نگارش کتابي در موضوع حديث غدير گزارش شده است. [7] به جز اين سه کتاب، دو اثر مهم ديگر نيز هست که متأسفانه از ميان رفتهاند: کتابالولايه، تأليف ابوجعفر طبري وکتابي ديگر به همين نام از ابن عقده که بايد به طور مفصلتر درباره آن سخن بگوييم.
کتاب الولايه ابن جرير طبري
محمد بن جرير بن يزيد طبري آملي (224 - 310 ق) محدث، مفسر، فقيه و مورخ نامور سني مذهب قرن سوم و اوايل قرن چهارم هجري است. طبري بهرغم آنکه از اهلسنت بود و در بخشي از عقايد خود، مذهب اهل حديث بغداد را داشت، چون برخي از ديدگاهايش با عقايد رايج اهل حديث در بغداد سازگار نبود، طرد و حتي به تشيع متهم شد. انگيزه اصلي وي در تأليف اثري درباره بيان طرق حديث غدير، اظهار نظري بود که ابوبکر بن ابي داوود سجستاني (م 316 ق) درباره عدم صحت حديث غدير کرده بود. وي گفته بود که امام علي علیه السلام در حجة الوداع حاضر نبوده است تا غديري در کار بوده باشد. اين سخن، خشم طبري را برانگيخت و او را به نگارش اين رساله در اثبات درستي حديث غدير واداشت. [8] .
چندين عنوان براي کتاب غدير طبري در منابع ذکر شده است که معروفترين آنها عنوان کتاب الولايه است که ابن شهر آشوب آن را آورده است. [9] پيش از وي، نجاشي (م 450 ق) از کتاب وي با عنوان الرد عليالحرقوصية ذکر طرق خبر يومالغدير از آن ياد کرده است. [10] در تفسير اين نام، نويسندگان قديم و جديد سخنان بسياري گفتهاند. [11] برخي نيز عنوان کتاب المناقب يا مناقب اهلالبيت را به آن دادهاند. بر اين اساس، وي کتابي مفصل درباره مناقب اهلبيت داشته است که بخشي از آن بيان «طرق حديث غدير» بوده و بهاحتمال، به صورت جدا نيز تحت عنوان رسالة في طرق حديث غدير يا کتابالولايه نامگذاري شده است. [12] در فهارس موجود نسخههاي خطي کتابخانههاي مختلف، تاکنون نسخهاي از اين اثر، شناخته نشده است، اما اين کتاب در اختيار چند تن از مؤلفان، مورخان و محدثان بزرگ اسلامي تا قرن نهم هجري بوده است. فهرست اجمالي نام اين افراد چنين است:
1. قاضي نعمان اسماعيلي (م 363 ق) در شرحالاخبار بيش از همه از اين کتاب نقل کرده است.
2. نجاشي (372 - 450 ق) که نام کتاب را در رجال خود آورده و طريق خود را به آن يادآوري کرده است.
3. شيخ طوسي (م 460 ق) نيز از آن در الفهرست ياد کرده است.
4. ياقوت حموي (م 626 ق) گزارشي از چگونگي تأليف آن را در معجمالادباء به دست داده است.
5. ابن بطريق (م 600 ق) بهصراحت در العمده تعداد طرق نقل حديث غدير را به نقل از اين کتاب ذکر کرده است.
6. ابن شهر آشوب (م 588 ق) نيز نام اين کتاب را در شرح حال مؤلف آن آورده و در جاي ديگر، خبر مربوط به تعداد طرق نقل شده براي حديث غدير را در اين کتاب آورده و در مناقب، چند بار آن را نقل کرده است.
7. سيد ابن طاووس (م 664 ق) از آن هم نام برده و هم نقل کرده است.
8. شمسالدين ذهبي (748 ق) آن را ديده و چندين حديث از آن در رسالة غدير نقل کرده است.
9. ابن کثير (م 774 ق) نيز کتاب را ديده و چندين روايت از آن نقل کرده است.
10. ابن حجر (م 852 ق) نيز کتاب را ديده است.
بهترتيب، عبارات برخي عالمان را درباره اين کتاب طبري نقل ميکنيم:
يک. ابوالعباس احمد بن علي نجاشي درباره طبري و کتاب غدير مينويسد:
ابوجعفر الطبري عامي، له کتاب الرد عليالحرقوصية، ذکر طرق خبر يوم الغدير، أخبرنا القاضي ابواسحاق ابراهيم بن مخلد، قال: حدثنا أبي قال: حدثنا محمد بن جرير بکتابه الرد علي الحرقوصية. [13] .
دو. شيخ طوسي درباره اين کتاب نوشته است:
محمد بن جرير الطبري، ابوجعفر، صاحب التاريخ، عامي المذهب. له کتاب خبر غدير خم، تصنيفه و شرح امره. اخبرنا احمد بن عبدون، عن ابي بکر الدوري، عن ابن کامل، عنه. [14] .
سه. يحيي بن حسن معروف به ابن بطريق مينويسد:
و قد ذکر محمد بن جرير الطبري، صاحب التاريخ خبر يومالغدير و طرقه من خمسة و سبعين طريقاً، و افرد له کتاباً سماه کتاب الولاية. [15] .
چهار. ابن شهر آشوب نيز ازآن ياد کرده و نوشته است:
ابوجعفر محمد بن جرير بن يزيد الطبري صاحب التاريخ، عامي، له کتاب غدير خم و شرح أمره، و سماه کتاب الولاية.[16]
پنج. شيخ سديد الدين محمود حمصي رازي از عالمان قرن هفتم هجري، در اثبات تواتر حديث غدير به نوشتههاي اصحاب حديث استناد کرده و از جمله مينويسد:
لأن اصحاب الحديث اوردوه من طرق کثيرة، کمحمد بن جرير الطبري فإنه أورده من نيف و سبعين طريقاً في کتابه.[17]
شش. احمد بن موسي بن طاووس که از عالمان ميانه قرن هفتم هجري است. مينويسد:
و ساقه [اي الحديث الغدير] ابوجعفر محمد بن جرير الطبري صاحب التفسير و التاريخالکبير من خمسة و سبعين طريقاً. [18] .
هفت. رضي الدين علي بن طاووس (589 - 664 ق) در مواردي از کتاب مناقب اهل البيت طبري مطالبي نقل کرده، [19] و در مواردي نيز کتابالولايه او را ياد کرده است. وي درباره کتابالولايه طبري مينويسد:
و من ذلک ما رواه محمد بن جرير الطبري صاحب التاريخالکبير صنفه و سماه کتاب الرد علي الحرقوصية، روي فيه حديث يوم الغدير و ما نص النبي علي علي علیه السلام بالولاية و المقام الکبير، و روي ذلک من خمس و سبعين طريقاً. [20]
همچنين مينويسد: «و اما الذي ذکره محمد بن جرير صاحب التاريخ فإنه في مجلد.» [21] درجايي ديگر مينويسد: «و قد روي الحديث في ذلک محمد بن جرير الطبري صاحب التاريخ من خمس و سبعين طريقاً و أفرد له کتاباً سمّاه حديث الولاية.» [22] .
هشت. شمس الدين ذهبي مينويسد:
و لمَا بلغه ان ابن ابيداوود تکلم في حديث غدير خم، عمل کتاب الفضائل و تکلم علي تصحيح الحديث. قلت: رأيت مجلداً من طرق الحديث لابن جرير فاندهشت له لکثرة الطرق. [23] .
خواهيم ديد که شمس الدين ذهبي که بهاحتمال، فقط جزء دوم اين کتاب را ديده، چندين روايت از آن در رسالة طرق حديث من کنت مولاه نقل کرده است. وي در موردي مينويسد: «قال محمّد بن جرير الطبري في المجلد الثاني من کتاب غدير خم له، و أظنه بمثل جمع هذا الکتاب نسبت الي التشيع، فقال:....» [24] .
نُه. ابن کثير در ضمن شرح حال طبري در ذيل حوادث سال 310 مينويسد: و قد رأيت له کتاباً جمع فيه أحاديث غدير خم في مجلدين ضخمين. [25] .
ده. ابن حجر عسقلاني (773 - 852 ق) با ارائه آنچه که مزي در تهذيبالکمال آورده است، مينويسد: «وي چيزي افزون بر آنچه ابن عبدالبر در الاستيعاب دارد، نياورده؛ جز آنکه حديث موالات را نقل کرده است»، [26] در حالي که طبري در تأليفي، چندين برابر آنچه را که ابنعقده از طرق اين روايت جمع کرده، گرد آورده است: [27] .
و قد جمعه ابن جرير الطبري في مؤلف فيه اضعاف من ذکر و صححه و اعتني بجمع طرقه ابوالعباس بن عقده، فأخرجه من حديث سبعين صحابيا او أکثر. [28] .
يازده. سيد صارم الدين بن ابراهيم وزير (م 914 ق) از عالمان زيدي مذهب يمن نيز از کتاب غدير طبري ياد کرده است. [29] .
با وجود اين همه نقل، اين احتمال که از طرف قاضي نوراللَّه شوشتري و برخي ديگر، [30] مطرح شده است که طبري مورد بحث، طبري سني نيست، يکسره نادرست است. بر اساس آنچه گذشت، ميتوان گفت بيشتر نقلهايي که از کتاب مناقب اهلالبيت علیه السلام طبري به دست ما رسيده، رواياتي است که قاضي نعمان آنها را در کتاب شرحالاخبار آورده است. متأسفانه وي در اين اثر، فقط با تصريح به روايات طبري، اسناد روايات را در ميان طبري و رسولخدا صلی الله علیه و آله حذف کرده است؛ به همين دليل، حديث غدير را از طرق مختلفي که طبري روايت کرده بوده، نياورده و بيشتر، ديگر مناقب امام علي علیه السلام را از کتاب مناقب اهل البيت طبري نقل کرده است. به عبارت ديگر او به تنوع احاديث توجه داشته است، نه به اسناد آنها. همچنين ذهبي در رساله غدير خود - که شرح آن خواهد آمد - چندين روايت از کتاب غدير طبري نقل کرده و طرق آن را بررسي کرده است. [31] ابن کثير نيز در دو مورد به بيان طرق حديث غدير پرداخته است. [32] بياضي نيز در يک مورد خبر غدير را به روايت زيد بن ارقم به نقل از طبري آورده است. [33] .
مجموعه نقلهايي که در منابع مختلف از کتاب الولايه نقل شده، در مجموعهاي تحت عنوان کتاب فضائل علي بن ابيطالب علیه السلام و کتاب الولايه به کوشش نگارنده فراهم آمده است. [34] .
کتاب الولايه ابن عقده
نقلهاي بر جايمانده از اين کتاب، به علاوه شرح حال ابن عقده، تحت عنوان کتاب
الولايه به کوشش عبدالرزاق محمد حسين حرزالدين چاپ شده و گزارش موجود برگرفته
از همين اثر و اطلاعات محقق طباطبايي در الغدير فيالتراث الاسلامي است.
ابوالعباس احمد بن محمد، معروف به ابنعقده کوفي (249 - 333 ق) [35] از محدثان نامور زيديمذهب کوفه است. او در محافل حديثي، به قدرت حافظه، کثرت سماع، روايت حديث و تأليفات، زبانزد بوده است. سنيان به دليل گرايش مذهبياش، او را متهم ميکردند، اما در صداقت او ترديدي نداشتند؛ اگر چه افراطيها گاه او را به جعل برخي احاديث مربوط به فضايل اهلبيت علیهم السلام متهم ميکردند. ابن عقده علايق شيعي عميقي داشته و از مخالفان اهلبيت علیهم السلام متنفر بوده است؛ اما به عنوان محدث، کاملاً امين است. رجالشناسان وي را با تعبيرهايي مانند «مقدماً في التشيع»، «شيعي متوسط» و «مقت لتشيعه»، ياد کرده و نوشتهاند که در مسجد براثاي بغداد، مثالب خلفا را روايت ميکرده است. [36] در منابع شيعيان امامي، وي را زيديمذهب و معتقد به جاروديه - که در شمار گرايشهاي داخلي زيديه است - برشمردهاند. [37] .
ابن عقده در نقل فضايل اهلبيت علیهم السلام تلاش بسيار کرده، در اين باره چندين تکنگاري دارد. برخي از آنها، عبارت است از: کتاب حديثالراية؛ کتاب طرق تفسير قوله تعالي انما انت منذر و لکل قوم هاد؛ طرق حديثالنبي انت مني بمنزلة هارون من موسي، عن سعد بن ابيوقاص؛ جزء في فضائل اميرالمؤمنين علیه السلام و کتابالولاية در طرق حديث غدير.
کتاب ابن عقده درباره طرق حديث غدير، در شمار آثار مهمي بوده است که معالاسف بر جاي نمانده و تنها برخي از نقلهاي آن در آثار بعدي آمده است. خطيب بغدادي در شمار نخستين کساني است که از کتاب ابن عقده تحت عنوان طرق حديث من کنت مولاه فعلي مولاه ياد کرده است. [38] گنجي شافعي در کفايةالطالب، [39] ابن تيميه در منهاجالسنه [40] و مزي در تهذيبالکمال [41] از اين کتاب خبر دادهاند. ابن عساکر نيز در تاريخ دمشق ضمن شرح حال امام علي علیه السلام ، حديث غدير را از طريق ابن عقده نقل کرده است. ذهبي در رسالهاي در موضوع طرق حديث غدير از چندين طريق از ابن عقده حديث غدير را نقل کرده است. [42] جمالالدين عبداللَّه بن يوسف زيعلي (م 762) از کتاب غدير ابن عقده، روايتي را نقل کرده است. [43] به نظر ميرسد ابن عساکر و زيعلي بيش از همه از کتابالولايه ابن عقده نقل کردهاند. پس از اينان ميتوان از سخاوي (م 902) در استجلاب ارتقاءالغرف، [44] سيوطي (م 911) در قطفالازهارالمتناثرة فيالاخبارالمتواتره، [45] سمهودي (م 911) در جواهرالعقدين [46] و صالحي شامي (م 942) در سبلالهدي والرشاد [47] ياد کرد. بسياري از اينان، فقط از اصل کتاب خبر دادهاند؛ بدون آنکه روشن کنند که کتاب را ديدهاند يا نه. در عوض، برخي از آنان رواياتي نيز از آن نقل کردهاند.
در ميان عالمان شيعه نيز نجاشي، شيخ طوسي، ابن شهرآشوب، ابن بطريق، علامه حلي، ابن طاووس و بياضي از آن خبر دادهاند. [48] دراين ميان، ابن طاووس در کتابهاي متعدد خود از کتاب الولايه و برخي ديگر از آثار ابن عقده ياد و نقل کرده است؛ از جمله در کتاب فضائل علي علیه السلام ، [49] مشايخالشيعه، [50] کتابالرجال [51] و تفسيرالقرآن عن اهلبيت رسولاللَّه. [52] وي از کتابالولايه نيز در آثار متعدد خود مانند الامان، اقبال، طرائف واليقين مطالبي نقل کرده است. [53] يکي از کارهاي جالب وي در طرائف اين است که فهرست نام 98 تن از صحابهاي را که ابن عقده حديث غدير از آنان نقل کرده، آورده است. [54] .
سيد عبدالعزيز طباطبايي ضمن يادکرد کتاب ابن عقده، شرحي از کتابهايي که در آنها مطالبي از آن نقل شده، به دست داده است. [55] پس از آن، عبدالرزاق حرزالدين، در کتاب خود، روايات غدير از طريق ابن عقده را جمعآوري و بر اساس نام صحابه تنظيم کرده است.
بررسيِ اين نقلها، نشان ميدهد که شمار زيادي از نويسندگان قرون مختلف، بيش از کساني که نامشان گذشت، از اين کتاب استفاده کردهاند؛ اگرچه برخي از آنان، به سبک محدثان، بدون ذکر نام کتاب، تنها از طريق ابن عقده، حديث غدير را روايت کردهاند. از آن جمله ميتوان به محمد بن محمد طبري امامي، صاحب کتاب بشارةالمصطفي اشاره کرد. [56] شيخ مفيد نيز در الامالي به همين ترتيب روايت غدير را به نقل از ابن عقده آورده است، [57] و همين طور شيخ طوسي؛ [58] اما همان گونه که گذشت، بيش از همه زيعلي در کتاب تخريجالاحاديث و الآثارالواقعة في تفسيرالکشاف حديث غدير را از کتاب ابن عقده، با طرق مختلف نقل کرده است.
اکنون افرادي را که در قرون نخست اسلامي آثاري درباره غدير نگاشتهاند، معرفي ميکنيم:
1. حسن بن ابراهيم علوي نصيبي: از نسل اسحاق فرزند امام جعفر صادق علیه السلام ، است. بنا به نقل ابن حجر، وي رسالهاي در طرق حديث غدير نگاشته است. [59] .
2. ابوالحسن علي بن بلال ازدي مهلبي بصري: ازعالمان قرن چهارم هجري و از ناموران شيعه در بصره بوده است. نجاشي او را با تعبير «شيخ اصحابنا بالبصره» ستوده و شيخ طوسي نوشته است: له کتاب الغدير. [60] ابن شهرآشوب نيز نوشته است: «قد صنف علي بن بلال المهلبي کتاب الغدير.» [61] .
3. ابوجعفر محمد بن علي شيباني کوفي (م 351 ق): ذهبي او را ستوده و از وي با تعابير «الشيخ الثقة المسند الفاضل محدث الکوفة» ياد کرده است گويا تأليفي نيز درباره حديث غدير داشته است. [62] .
4. ابوبکر محمد بن عمر جعابي تميمي بغدادي (284 - 355 ق): از شاگردان ابن عقده و از استادان دار قطني و يکي از محدثان و حافظان نامور قرن چهارم هجري است. وي در زمره عالمان شيعه بوده و کتابي با عنوان الشيعة من اصحابالحديث و طبقاتهم داشته است. همو کتابي درباره طرق حديث مؤاخات، کتابي درباره طرق حديث لايُحِبُّني إِلّا مُؤمِنٌ و لايُبْغِضُني إِلّامُنافِقٌ و کتابي نيز با عنوان کتاب من روي حديث غدير خم دارد. [63] به نوشته ابن شهرآشوب، جعابي، حديث غدير را از 125 طريق نقل کرده است. [64] ذهبي نيز در رساله خود درباره غدير در يک مورد، حديث غدير را از جعابي نقل کرده و در مورد ديگر، روايتي از حديث غدير آورده است که جعابي در سند آن قرار دارد. [65] .
5. ابوطالب عبيداللَّه بن احمد انباري (م 356 ق): از عالمان شيعه مذهب است. او در دورهاي از عمر خويش واقفي مذهب بوده، اما به مذهب اماميه باز گشته است. در شمار کتابهاي او، طرق حديث طير، طرق حديث منزلت، طرق حديث رايت و کتابي هم با عنوان کتاب طرق حديثالغدير ياد شده است. [66] .
6. ابوالحسن علي بن عمر دارقطني (م 385): از حافظان نامور اهلسنت است که خطيب بغدادي او را «فريد عصره... و امام وقته» خوانده است. بنا به نوشته گنجي شافعي، دار قطني طرق حديث غدير را در يک جزء فراهم آورده بود. [67] .
7. ابومفضل محمد بن عبداللَّه شيباني بغدادي (297 - 387 ق): از عالمان شيعهمذهب است که متهم به ضعف شده و نجاشي از او کتابي را با عنوان کتاب من روي حديث غدير خم، نام برده است. [68] .
8. ابوعبداللَّه محمد بن عبداللَّه حاکم نيشابوري (321 - 405 ق): از عالمان نامور اهلسنت و صاحب کتاب مهم المستدرک عليالصحيحين است. وي گرايشهاي مختصر شيعي داشته و در نقل فضايل اهلبيت علیهم السلام کوشا بوده است. وي کتابي با عنوان طرق حديث الطير و کتابي نيز به عنوان طرق حديثالمنزله نگاشته است. وي همچنين رسالهاي در طرق حديث غدير دارد. حاکم خود، از اين آثار خويش خبر داده است. [69] .
9. ابوعبداللَّه حسين بن عبيداللَّه غضايري (م 411 ق): از عالمان و رجالشناسان شيعي است که رجاليون از آثار رجالي او استفاده کردهاند. به نوشته نجاشي وي کتابي با عنوان کتاب يومالغدير دارد. [70] .
10. ابوعبداللَّه محمد بن محمد، مشهور به شيخ مفيد (م 413 ق): دو رساله با عناوين رسالة في اقسامالمولي و رسالة في معنيالمولي نگاشته که هر دو در مجموعه آثار وي به چاپ رسيده است.
11. ابوالحسن علي بن عبدالرحمان، مشهور به کاتب بغدادي (م 413 ق): از عالمان شيعهمذهب است که کتابي با عنوان کتاب طرق خبرالولايه دارد که اثري از آن بر جاي نمانده است. [71] .
12. منصور آبي رازي: وي نويسنده کتاب ادبي بسيار مهم نثرالدر است که در هفت مجلد در قاهره به چاپ رسيده است. کتابي نيز در جمع طرق حديث غدير وثبت نام راويان آن بر اساس حروف معجم نگاشته است. اين خبر را ابن شهرآشوب در مناقب [72] آورده است؛ اما نام وي را بهطور دقيق ضبط نکرده است. [73] .
13. ابوالقاسم علي بن حسين، مشهور به شريف مرتضي (355 - 436 ق): از عالمان فرهيخته شيعه در قرن چهارم و پنجم است. وي رسالهاي با عنوان مسألة فيالجواب عن الشبهاتالواردة لخبرالغدير دارد که در مجلد سوم مجموع رسائل او چاپ شده است.
14. ابوجعفر محمد بن موسي: از عالمان ناشناخته قرن پنجم هجري است. رسالهاي در دو صفحه با عنوان مسألة في معني «من کنت مولاه فعلي مولاه» نگاشته است که مرحوم استاد عبدالعزيز طباطبايي متن آن را در کتاب الغدير فيالتراثالاسلامي درج کرده است.
15. محسن بن حسين خزاعي نيشابوري: از عالمان شيعهمذهب قرن پنجم هجري و از طايفه خزاعه است که به دوستي اهلبيت مشهورند. بر اساس گفته ابن بابويه رازي، وي رسالهاي با عنوان کتاب بيان من کنت مولاه داشته است. [74] .
16. ابوالفتح محمد بن علي کراجکي (م 449ق): از عالمان معروف شيعه است که آثار متعددي از وي بر جاي مانده و کتابي با عنوان عدةالبصير في حجج يومالغدير دارد که بسيار مفصل است. وي رسالهاي هم با عنوان دليلالنص بخبرالغدير دارد که متن آن را در کنزالفوائد آورده است.
17. هبةاللَّه بن موسي شيرازي: معروف به المؤيد باللَّه و داعيالدعاة اسماعيلي (470 - 390 ق) است. رسالهاي با عنوان الايضاح والتبصير في فضل يومالغدير نگاشته که نام آن را ايوانف در فهرست آثار اسماعيليه آورده و نسخهاي از آن هم در کتابخانه جمعيت اسماعيلي در کراچي موجود است. [75] .
18. ابوسعيد مسعود بن ناصر سجستاني (م 477 ق): از حافظان و محدثان سنيمذهب خراسان در قرن پنجم هجري است. سمعاني شرح حال او را آورده و در معجمالشيوخ خود افزوده است: «رأيت کتابالولاية لابي سعيد مسعود بن ناصر السجزي.» و ادامه داده است که او در اين اثر، طرق حديث من کنت مولاه فعلي مولاه را گرد آوري کرده است. [76] نام کتاب او الدرايه في حديثالولايه در بيست کراسه (در يک مجلد) نزد سيد ابن طاووس موجود بوده است. ابن طاووس در کتابهاي مختلف خود از جمله اقبال، سعدالسعود، طرايف واليقين به آن اشاره يا از آن نقل کرده است. [77] ابن شهرآشوب نيز آن را شناسانده است. [78] .
19. ابوالقاسم عبيداللَّه بن احمد حسکاني حنفي: از حنفيان دوستدار اهلبيت و از محدثان شايسته قرن پنجم هجري و نويسنده کتاب مهم شواهدالتنزيل است. وي آثار حديثي متعددي درباره اهلبيت و اميرمؤمنان نگاشته است. از جمله آثار او مسألة في تصحيح ردالشمس و ارغامالنواصبالشمس و رسالهاي درباره مؤاخات است. عنوان کتاب وي در جمع طرق حديث غدير، دعاءالهداةالي أداء حقالموالاة نام دارد که نزد ابن طاووس موجود بوده و در الاقبال از آن نقل کرده است. [79] حسکاني خود در شواهدالتنزيل مينويسد: «من طرق حديث غدير را در کتاب دعاءالهداة که در بيست جزء است، جمعآوري کردهام.» [80] .
20. ابوطاهر محمود بن احمد خراساني ابن حمدان: شاگرد حاکم نيشابوري است و کتابي در طرق حديث غدير داشته است که ذهبي در رساله خود از آن نقل ميکند. [81] .
مرحوم طباطبايي تنها از سه کتاب در قرن ششم و هفتم ياد کرده است: مجلس يومالغدير في امامة علي بن ابيطالب علیه السلام از ابوطالب فارسي عراقي زيدي؛ الايضاح والتفسير في معني يوم الغدير از علي بن محمد بن وليد داعي اسماعيلي (م 612 ق)؛ و الايضاح والتبصير في جواب مسألةالمولي [في حديثالغدير] از مؤيدالدين حسين بن علي بن محمد. از دو کتاب اخير، نسخههايي برجاي مانده است. [82] بنابراين استاد، کتاب مستقل ديگري درباره غدير از اين دو قرن سراغ نداشته است. اما از يک کتاب نميتوان گذشت و آن بخش ترجمةالامام علي بن ابي طالب از کتاب مهم و ارجمند تاريخ دمشق اثر ابن عساکر (571 - 499 ق) است. در اين کتاب، مؤلف کوشيده است تا طرق حديث غدير را در حد توان خود و به نقل از مشايخش بياورد. اين بخش را ميتوان رسالهاي مستقل به حساب آورد و توجه داشت که وي از آثاري مانند کتابالولايه ابن عقده بهره برده که امروزه در دسترس نيست. شمار رواياتي که وي از طرق مختلف نقل کرده است، نود روايت است. [83] .
رساله غدير شمس الدين ذهبي
شمس الدين ذهبي (673 - 748 ق) رجالشناس و مورخ نامور سني است که گرايشهاي افراطي سنيگرايانه دارد. وي در ضمن شرح حال حاکم نيشابوري مينويسد:
«حديث طير» طرق فراواني دارد و من روايات آن را در يک تکنگاري مستقل فراهم آوردهام که نشان ميدهد اين حديث اصل دارد. حديث «من کنت مولاه» نيز طرق خوبي دارد که من براي آن نيز کتابي مستقل فراهم آوردهام.[84]
ذهبي در جاي ديگري نوشته است:
من طرق «حديث طير» را در يک جزء و طرق حديث «من کنت مولاه» را که صحيحتر است، در جزء ديگري فراهم آوردهام. صحيحتر از اين دو روايت، روايتي است که مسلم از علي علیه السلام نقل کرده که رسولخدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: لايُحِبُّکَ إِلّامُؤمِنٌ و لايُبْغِضُکَ الّامُنافِقٌ.[85]
ذهبي کتابي هم با عنوان فتحالمطالب في فضائل علي بن ابي طالب داشته است. [86] تقريباً همه آثار ذهبي درباره اميرمؤمنان علیه السلام ازميان رفته است؛ در حالي که بيشتر آثار رجالي و تاريخي وي برجاي مانده است! اين مسئله پرسشبرانگيز است. فقط نسخهاي از کتاب طرق حديث غدير وي اخيراً در دانشگاه تهران (نسخه ش 1080، برگهاي 211 - 223) [87] يافت شد که به کوشش مرحوم استاد سيد عبدالعزيز طباطبايي در حال آماده شدن براي طبع بود که وي درگذشت، [88] و اخيراً به چاپ رسيده است. اين کتاب حاوي 125 روايت با اسناد مختلف از حديث غدير است که از منابع مختلف فراهم آمده است. طبق معمول، احاديث بر اساس نام راويان صحابي آن تنظيم شده که شمار آنان به سي ميرسد. به علاوه، چند روايت نيز ذيل عنوان «عن جماعة» نقل شده است.
ذهبي در اين اثر، از چندين مأخذ مهم که به طور مستقل درباره حديث غدير نگاشته شده بود، استفاده کرده است؛ از جمله کتابالولايه تأليف از محمد بن جرير طبري و کتاب الولايه از ابن عقده را ميتوان نام برد. رواياتي از کتابهايي نقل کرده است که در دسترس هستند. براي نمونه ميتوان به کتاب الخصائص نسائي يا المستدرک حاکم اشاره کرد. به علاوه، از ديگر آثار حديثي مانند مصنف عبدالرزاق يا ابن ابي شيبه نيز برخي از روايات را بر گزيده و نقل کرده است. وي در ادامه نقل برخي از روايات، به بررسي سند آنها ميپردازد و برخي از اين طرق را ضعيف و برخي را صحيح ميداند. عبارت آغازين کتاب ذهبي چنين است:
حديث «مَنْ کُنْتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ موَلاهُ» از احاديث متواتر است که به طور يقين از رسولخدا صلی الله علیه و آله صادر شده و گروه بسياري از طرق صحيح و حسن و ضعيف آن را روايت کردهاند.[89]
|