• مصابیح الدجی
موضوع: زیارت جامعه
کلمات کليدي: تاریکی، مصابیح، نور
مصابیح جمع مصباح از ریشه ی «صَبَحَ» است؛ صبح به معنای انکشافی است که در ظلمت و تاریکی مادی یا معنوی رخ می دهد و روشنایی ظاهری یا باطنی ایجاد می گردد. به همین مناسبت، ظهور فجر را صُبح گفته اند. بدین ترتیب «مصباح» وسیله ای است که به کمک آن انکشاف و روشنایی رخ می دهد. لذا به چراغ نیز مصباح گفته می شود.
دُجی جمع دُجیَة از ریشه ی «دَجی» است. دُجی به معنای فراگیری و گستردگی است. دَجی الاسلام، یعنی اسلام شیوع و گسترش پیدا کرد. دَجی اللّیل، یعنی تاریکی شب گسترش یافت و همه جا را فراگرفت.
برخی گفته اند: دجی به معنای ظلمت یا تاریکی شبی است که از شدّت ابری بودن ماه و ستاره ای در آسمان قابل رویت نباشد. علامه ی مجلسی (ره) نیز می گوید: «لیلٌ داجٍ» از «دجی اللیل» به معنای ظلمانی شدن و به نهایت رسیدن تاریکی شب است.[1]
بدین ترتیب «مصباح الدجی» به معنای چراغی است که تاریکی ها و ظلمت ها را روشن می کند؛ خواه چراغ و روشنایی و تاریکی مادی باشند «و زیّنّا السّماء االدنیا بمصابیح»[2] و خواه معنوی «الله ولیّ الذین آمنوا یُخرِجهم مِن الظلمات الی النور» [3]
ظلمتی که در اینجا آمده معنایی فراگیر دارد: برای مثال هم می تواند منظور ظلمت عدم باشد که پس از شکافته شدن آن به وسیله ی نور وجود، موجودات پدید آمده اند و یا ظلمت جهل، نادانی، کفر و ... که با نور علم و آگاهی شکافته می شود.
مصادیق ظلمت
نخستین تاریکی تاریکی عدم است و به عبارتی عدم، تاریکی و وجود، نور است. بنابراین می توان گفت که همه اشیا به برکت ائمّه علیهم السّلام از تاریکی عدم به نور وجود منتقل شده اند و ائمّه واسطه نخستین نعمت که همان نعمت وجود است هستند و سایر نعمت ها به دنبال این نعمت خواهد بود.
امام باقر علیه السلام می فرمایند: خداوند به رسولش فرمود:
«به عزّتم و جلالم و بلند مرتبگی شأنم سوگند كه اگر تو و علي و عترت شما که هدایتگر و هدایت شده و راهنما هستند نبودند، بهشت و جهنم و مكان و زمين و آسمان و ملائكه و هيچ موجودى كه مرا بپرستد را نمی آفریدم»[4]
دومین تاریکی تاریکی شرک و گمراهی است. پیام آور رحمت صلّی الله علیه و آله راه نجات از این تاریکی این گونه معرفی می کند:
«هر كه دوست دارد به حيات من زندگی کند و به ممات من بمیرد و به بهشتى كه پروردگارم به من وعده فرموده داخل شود بايد على بن ابى طالب و ذريّهی پاک او را كه ائمّه هدى و مصابيح دجى بعد از وی هستند دوست داشته باشد، همانا ايشان هرگز شما را از در هدايت به سوی در ضلالت بیرون نمی برند.» [5]
سومین تاریکی معنوی، تاریکی جهل و نادانی است که هیچ ظلمت و تاریکی بالاتر از این نیست و این تاریکی منشأ همه شرور و مفاسد است. در زیارت سید الشهدا صلوات الله علیه شهادت می دهیم: «و [امام حسین] جانش را در راه تو ايثار كرد تا بندگانت را از گمراهى و نادانى نجات دهد.» [6]
تاریکی بسیار مهم چهارم، تاریکی فتنه است. این تاریکی در هر عصری برای امت ها پیش آمده است و در احادیث ما نیز بدان توجّه داده شده است.
پیامبر اکرم صلّی الله و علیه و آله و سلّم می فرمایند:
«هرگاه آشوب ها و فتنه ها چون پاره های شب تاریک شما را فرا گرفت به قرآن رو آوريد»[7]
و در حدیث دیگری فرمودند:
«به زودی بعد از من فتنه ای خواهد شد، پس هرگاه چنان شد ، همراه علی بن ابی طالب باشید.» [8]
لذا روشن می شود که:
«علیٌ مع القرآن و القرآن مع علی»
اهل بیت علیهم السّلام در برابر هر ظلمتی با تمام مصادیقش، روشنایی محض هستند.
این جمله مطلق است؛ یعنی ائمه ما علیهم السّلام روشن گر و برطرف کننده همه تاریکی ها هستند. چنانکه در کتب لغت آمده که به هر چراغی مصباح نمی گویند بلکه مصباح آن چراغ و وسیله روشن گری است که در یک جا استقرار و ثبوت دارد و به ذات خود روشنگر است نه این که نورش را از جایی دریافت کند. [9] برای مثال: روشن گری لامپ از نیروگاه برق است ولی خورشید نور است و روشنگری در ذات آن است و بین این دو مورد تفاوت بسیار است.
امام صادق علیه السلام فرمودند:
«نور امام در قلب مومنان از نور خورشیدِ فروزانِ در روز بیشتر است. به خدا سوگند! قلب مومنان را آنان نورانی می کنند خداوند به مشیت و حکمت خود نورشان را از عده ای دریغ می کند. در نتیجه ظلمت و تاریکی، قلب های آنان را فرا می گیرد.» [10]
تأمّلی در این تشبیه
چراغ به دنبال کسی نمی رود بلکه هر کس به روشنایی نیاز دارد دنبال چراغ حرکت می کند؛ اوصیای پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله هم مسئولیتشان چنین نیست که به دنبال افراد جامعه بروند بلکه هر کس محتاج به نور معنویت است باید سراغ ایشان برود؛ لذا امام باقر سلام الله علیه به جابر می گویند:
«اى جابر مَثَل امام مَثَل كعبه است كه نزدش مىروند، و او نزد كسى نيايد.» [11]
کسی که بخواهد از چراغ استفاده کند باید نزدیک چراغ باشد و با چراغ حرکت کند پس اگر دور باشد یا از چراغ جلو برود از نور آن بهره نخواهد برد. پیامبر صلّی الله علیه و آله نیز امت اسلامی را از سبقت گرفتن از ائمّه هدی علیهم السّلام و طلب هدایت نکردن از آنان و هدایت طلبیدن از دیگران بر حذر داشته است:
«از ایشان سبقت نگیرید تا هلاک نشوید.» [12]
در جای دیگر فرمودند:
«آن کس که دوست دارد بر کشتی نجات سوار شود، به دستگیره ی محکم تمسک جوید و به ریسمان ثابت و پایدار الهی چنگ بزند، پس از من چاره ای جز دوستی با علی و دشمنی با دشمنان او ندارد و برای هدایت خواهی باید به سراغ فرزندان او برود.» [13]
کسی که در ظلمات شب، چراغ ندارد هیچ چیز ندارد!
قرآن و اهل بیت یک نوراند!
در تاریخ زندگانی گهربار پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله می بینیم که ایشان بارها از جمله در حدیث ثقلین فرمودند که دو یادگار بزرگ آن حضرت یعنی قرآن و عترت دو جلوه از یک حقیقت اند. به طوری که این یگانگی، در اوصاف مختلف بروز کرده است.
مثلاً یگانگی در نورانیت آن دو مشعل فروزان، بدان سبب است که هر یک از آن ها، ماموریت هدایت از جانب خداوندی دارند که نور آسمان ها و زمین است؛ «الله نور السموات و الارض...» و چون هردو، پیام «نور» را به همراه دارند پس نورانی اند و فضای زندگی را روشن می کنند.
قرآن کریم نیز این وحدت را یادآوری می کند:
« اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ ...» [14]
«خداوند نور آسمان ها و زمين است؛ مثل نور خداوند همانند چراغدانى است كه در آن چراغى(پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابى قرار گيرد، حبابى شفاف و درخشنده همچون يك ستاره فروزان، اين چراغ با روغنى افروخته مىشود كه از درخت پربركت زيتونى گرفته شده كه نه شرقى است و نه غربى؛ (روغنش آن چنان صاف و خالص است كه) نزديك است بدون تماس با آتش شعلهور شود؛ نورى است بر فراز نورى؛ و خدا هر كس را بخواهد به نور خود هدايت مىكند...»
امام صادق صلوات الله علیه فرمود:
«مِشْكاة» فاطمه علیها السّلام و «مِصْباح» حسن علیه السّلام و «المِصباح» حسین علیه السّلام و «شَجَرَةٍ مُبارَکَة» ابراهیم خلیل علیه السّلام که نه شزقی و نه غربی (نه یهودی و نه نصرانی) بوده است و «نورٌ عَلى نور» امامی بعد از امام دیگر است «وَ یَهْدی اللهُ لِنورِه مَن یَشاء» معنایش این است که: خدا هر که را بخواهد به سوی این ائمه علیهم السلام هدایت می کند.[15]
پيغمبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود:
«هرگاه روز رستاخيز شود ندا كنندهاى در زیر پرده ها و حجابها فرياد زند: اى اهل محشر ديدگانتان را ببنديد و سرها را پائين افكنيد که اينك فاطمه دختر محمّد رسول خدا مي خواهد از صراط عبور كند.» [16]
قرآن در جای دیگری یگانگی را چنین بیان می کند:
«و هو الذی جعل لکم النجوم لتهتدوا بها فی الظلمات البرّ و البحر...» [17]
«او كسى است كه ستارگان را براى شما قرار داد، تا در تاريكي هاى خشكى و دريا، به وسيله آن ها راه يابيد!»
امام صادق علیه السلام در ذیل آیه فرمود:
«منظور از ستارگان، آل محمد علیهم السّلام هستند.» [18]
همراهی با نور، انسان را نورانی می کند!
حقیقت امامت یک چیز است و یک هدف دارد که آن چیزی جز هدایت مردم، نورانیّت آن ها و الهی کردن جامعه نیست، امّا در هر عصری به مقتضای همان عصر. لذا ائمّه علیهم السّلام به اقتضای شرایط زمانی و مکانی جلوه های مختلفی داشته اند: گاهی صبر، سکوت و خانه نشینی، گاهی صلح و سازش، گاهی قیام و نبرد خونین، گاهی عبادت و دعا، گاهی تشکیل حوزه ی تدریس، تربیت شاگرد و بیان احکام و معارف و گاهی هم تحمّل زندان و حبس.
تربیت شدگان مکتب اهل بیت علیهم السّلام هم که در خدمت ائمّه علیهم السّلام بوده اند، در هر شرایطی موجب نجات و رهایی دیگران می شده اند و وجودشان واقعاً وجود مؤثّری بوده است.
یکی از این تربیت یافتگان درگاه اهل بیت عمّار یاسر علیه الرّحمة است.
روزی پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به عمّار چنین سفارش فرمودند:
«اى عمّار! هرگاه دیدى على راهى را پيش گرفته [طريقهاى را پسنديده و انتخاب كرده است]، و همه مردم به راه ديگری مىروند، مردم را به حال خود رها كن و راه على را اختيار نما» [19]
از طرفی مردم می دانستند که رسول خدا صلوات الله علیه و آله درباره جناب عمّار فرموده اند که:
«گروه باغى و طغيانگر تو را خواهند گشت، با اين كه تو بر حقّى و حق با توست»[20]
لذا با توجّه به این فرمایش حضرت چنانچه عمار به سفارش ایشان عمل نموده باشد در حقیقت خودش میزان گشته است.
از این رو آنگاه که در صفین آتش جنگ روشن شد و بعضی از مردم متحیّر بودند که راه حق کجاست، عمار میزان شناخت حق از باطل شد. (البتّه تحیّر مردم در آن شرایط به خاطر نقص آنان بوده، و گرنه با وجود حضرت امیر علیه السّلام نباید تحیّر، شک و فتنه ای باشد.) در چنین شرایطی آنان که در معرض فتنه قرار گرفتند، گفتند: صبر می کنیم تا ببینیم عمّار با کدام طرف است. وقتی فهمیدند عمّار در سپاه امیرمؤمنان علی علیه السّلام است، به طرف لشکر آن حضرت آمدند و جزو یاران حضرتش شدند و از فتنه رهایی یافتند.
بنابراین عمار در این مورد به برکت وصیّت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله از مصادیق ائمة الهدی و مصابیح الدجی شد. این ثمره ملازمت عمار با امیرمؤمنان علی علیه السّلام و اهل بیت علیهم السّلام بود که در شرایطی به اندازه توانش چراغ هدایت شد.
این امر در همه زمان ها قابل تصور است. مراجع تقلید نایبان امام زمان صلوات الله علیه هستند. هر کدام از ایشان در شرایطی که ارتباطش با ائمه علیهم صلوات الله و ادب و تربیتش در مکتب امیرمومنان و ائمه علیهم السلام بیشتر باشد (در مواقع حسّاسی) آثاری بر وجودش مترتب می شود. البته مؤمنان دیگر نیز در هر زمانی و هریک به سهم خود چنین هستند؛ و لکن همه هدایت ها به رسول الله و امیرالمومنین علیهما السّلام بر می گردد که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند:
«یا علیّ! بِکَ یَهتَدِی المُهتَدُونَ» [21]
از اول تا آخر همگی نور!
لقب «مصباح الدّجی» برای دو بزرگوار تصریح شده است:
اوّل: امیرالمؤمنین علیه السّلام:
رسول خدا صلّی الله علیه و آله به امیرمؤمنان علیه السّلام فرمود:
«اى على! تو صاحب حوض من، پرچمدار من، برآورنده وعدههاى من، محبوب قلب من و وارث علم من هستی؛ تو امانت دار مواريث پيامبرانى؛ امين خدا در زمينش و حجت او بر خلقش تویی؛ تو ركن ايمان و روشنگر تاریکی ها و چراغ هدایت هستی؛ آن علمى كه براى اهل دنيا برافراشتند تو هستی؛ هر كه تو را پيروى كند نجات يافته و هر كه از تو تخلف كند هلاك گردد تو راه روشن و صراط المستقیم هستی، تویى پیشوای روسفیدان، تویى سرور مؤمنان، تو مولایی هر كه را من مولایمم و من مولای هر مرد و زن مؤمن هستم؛ جز پاكزاد دوستت ندارد و جز بدزاد دشمنت ندارد و پروردگارم هيچ گاه مرا به آسمان بالا نبرد و با من سخن نگفت جز اينكه فرمود اى محمد سلام مرا به على برسان و به او اعلام كن كه امام اوليای من و نور اهل طاعت منست پس گوارا باد تو را اى على اين كرامت!»[22]
این لقب آن چنان معروف بوده که غلام سیاهی که پس از سه مرتبه اقرار به دزدی، به امر حضرت حد بر او جاری گشت نیز حضرت را به این وصف می خواند:
از اصبغ بن نباته روايت شده است كه گفت: روزى در مسجد كوفه نزد امير المؤمنين علیه السلام رفتم، در آنجا مردمان فراوانى با بردهاى سياه ديدم كه مىگفتند: اى امير مؤمنان! اين برده دزدى كرده است. امام به او گفت: اى غلام، آيا تو دزدى كردهاى؟ گفت: آرى. دوباره پرسيد: اى غلام! آيا تو دزدى كردهاى؟ گفت: آرى، اى مولاى من. پس امام به او گفت: اگر براى بار سوم چنين بگويى (اعتراف كنى) دست راستت را خواهم بريد. آنگاه به او گفت: اى غلام، آيا تو دزدى كردهاى؟ گفت:آرى، اى مولاى من. امام به بريدن دست راست او فرمان داد، و آن را بريدند. آن غلام دست بريده را خونچكان به دست چپ گرفت و رفت. در ميان راه، ابن الكوّاء كه از دشمنان على بود او را ديد، از او پرسيد: دست راستت را كى بريد؟ غلام گفت: دست راست مرا آن كس بريد كه ... باب معرفت و يقين است، و ريسمان استوار خدا است، و شفاعتكننده روز جزا، و گزارنده پنجاه و يك ركعت نماز در شبانه روز؛ دست راست مرا او بريد كه پيشواى پرهيزپيشگى است و پسر عمّ مصطفى است و برادر خوانده پيامبر برگزيده خدا، شير بيشه است، و باران رحمت بر همگان، و مرگ دشمنان، و كليد بخشش و احسان، و روشنگر تاريكي ها، دست راست مرا امام حق بريد، و سرور خلق...
دوم: حضرت صاحب الزّمان ولی الله الاعظم ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا:
يحيى بن فضل نوفلى مىگويد: در بغداد، بعد از فراغت حضرت ابى الحسن موسى بن جعفر عليه السّلام از نماز عصر، به خدمت آن بزرگوار وارد شدم، و ديدم كه دست هاى خويش را به سوى آسمان بلند نموده، چنین دعا می فرماید:
«أنت اللَّه لا إله إلّا أنت الأوّل و الآخر و الظّاهر و الباطن ... أسألك باسمك المكنون المحزون الحىّ القيّوم الّذى لا يخيب من سألك به، أن تصلّى على محمّد و آله، و أن تعجّل فرج المنتقم لك من أعدائك، و أنجز له ما وعدته، يا ذا الجلال و الإكرام.»
راوى مىگويد عرض كردم: براى چه كسى دعا فرموديد؟ فرمود:
«براى مهدى آل محمّد صلّى اللَّه عليه و آله. سپس افزود: پدرم فداى كسى كه شب ها در حالى كه در سجده و ركوع است، ستارگان را مىپايد، پدرم فداى كسى كه در راه خشنودى خدا، سرزنش هيچ سرزنشكنندهاى در او اثر نمىگذارد، هم او كه روشنى بخش تاريكى است. پدرم فداى كسى كه به امر خدا قيام مىنمايد.»[23]
ائمه علیهم السلام مصابیح الدجی اند لذا اگر در تاریکی گناه و ... به دام افتادیم، بخوانیم:
«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي عِنْدَكَ وَجِيهاً بِالْحُسَيْنِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة» [24]
-----------------------------------------------------------------------------------------
[1]بحارالانوار، ج۸۴، ص۱۸۸
[2]فصلت، 12
[3]بقره، 257
[4]بحارالانوار، ج25، ص19
[5]بحار الانوار، ج23، ص 143
[6]مصباح المتهجّد: ص787
[7]کافی: ج2، ص598 و 599، حدیث 2
[8]بحارالانوار، ج66، ص408
[9]مجمع البحرین: ج2، ص576
[10]بحار، ج23، ص308
[11]الإنصاف في النص على الأئمة الإثني عشرعليهم السلام ص181
[12]کافی، ج1، ص294
[13]بحارالانوار، ج23، ص 144
[14]نور، 35؛ ترجمه آیت الله مکارم شیرازی
[15]کافی، ج1، ص195
[16]إرشاد القلوب إلى الصواب، ج2، ص: 232
[17]انعام، 97
[18]تفسیر قمی، ج1، ص211
[19]کنز العمّال: ج11، ص613، حدیث 32972؛ این حدیث در منابع مختلف تشیع نیز وجود دارد، از جمله کشف الیقین، ص234
[20]صحیح مسلم: ج8، ص185؛ این حدیث در منابع مختلف شیعه نیز موجود است، از جمله کشف الیقین، ص234
[21]بحارالانوار، ج23، ص2
[22]أمالي الصدوق، ص: 306
[23]فلاح السائل و نجاح المسائل، ص: 200
[24]بحارالأنوار، ج 98، ص293: باب 24- كيفية زيارته صلوات الله علیه
نوشته شده توسط گروه زیارت جامعه در روز چهارشنبه 1391/3/17 ساعت 16:39
من این مطلب را پسندیدم
|