• بریده اسلمی
موضوع: اصحاب
کلمات کليدي: بریده اسلمی، اصحاب
بريده فرزند «حُصيب بن عبداللَّه بن حارث اسلمي» و کنيه اش را «ابو عبداللَّه» يا «ابو سهل» يا «ابو الحصيب» و «ابو ساسان» گفته اند. برخي نام او را «عامر» مي گويند و «بريده» لقب اوست. [1]
موقعي که رسول خدا صلي الله عليه و آله در زمان هجرت عازم مدينه بود به محلي به نام «غميم» رسيد در آن جا بريده و حدود هشتاد نفر از همراهانش به پيامبر اسلام ايمان آورده و نماز عشاء را به امامت پيامبر خدا صلي الله عليه و آله به جاي آوردند.
بريده در وطن خود (نزديک مدينه) ماند و پس از جنگ اُحد به مدينه آمد و در جنگ خيبر و فتح مکه و ساير غزوات شرکت جست و نيز در صلح حديبيه و بيعت رضوان حضور داشت. او در شهر مدينه ساکن شد؛ اما پس از فتح بصره، به آن جا نقل مکان کرد و در آن جا سکنا گزيد. وي در فتح خراسان و ديگر شهرهاي ايران در زمان خلافت عثمان جزو مجاهدان سپاه اسلام بود و پس از گسترش اسلام به تمام نواحي ايران، در شهر مرو (از توابع خراسان) ساکن شد و عاقبت در زمان حکومت «يزيد بن معاويه» در همان ديار در گذشت. و همان جا به خاک سپرده شد و فرزندانش نيز در مرو ماندگار شدند[2]
بريده پس از رحلت رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله همواره از ارادتمندان و حاميان اميرالمؤمنين علي عليه السلام و خاندان رسالت بود، و پس از قتل عثمان در زمره کساني که با حضرت علي عليه السلام تا پاي جان بيعت کردند قرار گرفت[3]
شرکت بريده در تجهيز فاطمه
بريده در تمام شرايط طاقت فرسايي که پس از رحلت پيامبر اسلام بر علي بن ابي طالب عليه السلام و اولاد معصومش گذشت، ثابت قدم ماند و از حمايت و فداکاري لازم دريغ نکرد و حتي در نماز بر جنازه فاطمه زهرا عليها السلام و دفن پيکر مطهر آن حضرت عليها السلام که مخفيانه و محرمانه انجام شد، شرکت کرده است.
علامه مجلسي از «روضة الواعظين» نقل مي کند که:
وقتي فاطمه زهرا عليها السلام در بستر بيماري قرار گرفت به علي عليه السلام وصيّت کرد که جنازه او را شبانه غسل داده و نماز بخواند و شبانه به خاک بسپارد و هيچ کس از افرادي که به او ظلم کرده اند بر جنازه اش حاضر نشوند. چون فاطمه عليها السلام از دنيا رفت تمام اهل مدينه گريستند و صداي ضجه و ناله زنان بني هاشم خانه فاطمه را فرا گرفته بود و همه منتظر شرکت در تشييع جنازه يادگار پيامبر بودند؛ اما ابوذر از خانه علي عليه السلام بيرون آمد و اعلام کرد همه بروند، تشييع جنازه دختر پيامبر عليها السلام به تأخير افتاده است. همه مردم به خانه هاي خود رفتند تا فردا صبح براي تشييع جنازه و نماز و دفن حاضر شوند. اما پس از گذشت پاسي از شب که همه چشم ها به خواب رفت، امير مؤمنان عليه السلام طبق وصيت فاطمه عليها السلام با جمع اندکي بر جنازه مطهرش نماز خواند و محرمانه جنازه آن مظلومه تاريخ را به خاک سپرد، تشييع کنندگان و نمازگزاران و همراهان علي عليه السلام عبارت بودند از:
عمار ياسر، مقداد، ابوذر، امام حسن و امام حسين عليهماالسلام، سلمان، زبير، عقيل، بريدة بن حصيب اسلمي و تعدادي از بني هاشم و خواص آنان.
امام علي عليه السلام تعداد هفت قبر در اطراف قبر فاطمه عليها السلام درست کرد تا قبر او شناخته نشود.و برخي از خواص گفته اند:
قبر فاطمه را با زمين هموار کرد تا شناخته نشود[4]
آري بريده نيز چون سلمان و ابوذر و مقداد از محارم اسرار خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله بود.
بريده و اعتراض به خلافت ابوبکر
هنگامي که اميرالمؤمنين علي عليه السلام مشغول غسل و کفن پيکر مطهر رسول خدا صلي الله عليه و آله بود،جمعي در سقيفه بني ساعده اجتماع کردند و با ابوبکر بيعت کردند. «بريدة بن حصيب» در آن روز در مدينه نبود (چون از پرچم داران سپاه اسامه در بيرون شهر بود) [5] به محض ورود به شهر با خبر شد که مردم با ابوبکر بيعت کرده و او را به جانشيني پيامبر صلي الله عليه و آله برگزيده اند. فوراً به منزل «عمران بن حصين» رفت و به او گفت:
اي عمران، ديدي مردم آن چه از پيامبر خدا صلي الله عليه و آله درباره علي عليه السلام در باغ و بستانِ بني فلان از انصار شنيده بودند، چه زود فراموش کردند! آيا يادت هست که در آن باغ هر کس وارد مي شد و به رسول خدا صلي الله عليه و آله سلام مي کرد، حضرت پس از جواب سلام، به او مي فرمود:
«سلّم علي اميرالمؤمنين، علي بن أبي طالب؛ بر علي بن ابي طالب که امير مؤمنان است، سلام کن.»
همه سلام کردند و کسي جز «عمر بن خطاب» اعتراض نکرد که:
آيا اين سلام بر علي عليه السلام به عنوان اميرالمؤمنين به دستور خداست يا به دستور رسول خدا؟
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمود:
«بل من اللَّه و من رسوله؛ اين دستور هم از جانب خداست و هم از جانب رسول خداست.» اي عمران، آيا اين داستان را به ياد داري؟
عمران گفت:
آري چنين روزي را به ياد دارم.
بريده گفت:
پس اکنون برخيز با هم نزد ابوبکر برويم و سؤال کنيم: آيا پس از اين داستان، خبر و دستور جديدي ازپيامبر صلي الله عليه و آله شنيده است که ما از آن بي خبريم؟ چرا که اگر او خبري را نشنيده باشد، به پيامبر دروغ نمي بندد و به ما نيز دروغ نمي گويد.
بريده و عمران با هم نزد ابوبکر رفتند و موضوع سلام بر اميرالمؤمنين علي عليه السلام در باغ يکي از انصار را يادآور شدند و گفتند:
در آن روز خودت به علي عليه السلام به عنوان اميرالمؤمنين سلام کردي، ديگر سزاوار نيست کس ديگري بر او امارت و حکومت کند! آيا بعد از آن، دستور جديدي از پيامبر شنيده اي که ما از آن بي خبريم؟ابوبکر تصديق کرد که آن روز را به ياد مي آورم.
بريده گفت:
بنابراين چگونه کسي سزاوار حکومت بر اميرالمؤمنين است با اين که پيامبر خدا صلي الله عليه و آله او را امير بر مؤمنان قرار داده است؟
ابوبکر گفت:
راست مي گوييد، اما مسلمانان مرا انتخاب و با من بيعت کرده اند و من هم از رأي آنها پيروي مي کنم.
بُريده گفت:
«و اللَّه ما ذلک لک و لا للمسلمين خلاف رسول اللَّه صلي الله عليه و آله؛ نه، سوگند به خدا براي شما و ديگر مسلمانان سزاوار نيست که با پيامبر مخالفت کنيد، بايد امامت و ولايت را به علي بن ابي طالبعليه السلام واگذار کنيد.»
چون سخن به اين جا رسيد، ابوبکر گفت:
بايد با عمر در اين باره مذاکره کنيم. وقتي عمر آمد، گفت [درست است، اما]:
«لا يجتمع النبوة و الملک في اهل بيت واحد؛ هيچ گاه نبوت و سلطنت در يک خانواده جمع نمي شود!»
بريده که مردي دانا و پرجرأت در گفتار بود، گفت:
اي عمر، چرا بر خلاف منطق قرآن سخن مي گويي؟ مگر نمي داني خداوند اين ادعاي تو را اشتباه و خطا خوانده و مي فرمايد:
«أَم يَحسُدونَ الناسُ علي ما آتاهُمُ اللَّه مِن فَضْلِه فَقَد آتَيْنَا آلَ إبْراهِيمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَيْناهُم مُّلْکاً عَظِيماً»[6]
شکايتي که سبب حب علي شد
ابن ابي الحديد از بريده نقل مي کند:
رسول خدا صلي الله عليه و آله، حضرت علي عليه السلام را در سريه اي [7] و «خالد بن وليد» را در سريه ديگري قرار داد و هر دو سريه را به جانب يمن اعزام نمود و به هر دو سريه فرمود:
اگر شما دو گروه با هم جمع شديد، فرمانده کل هر دو گروه علي بن ابي طالب است، اما اگر از هم جدا بوديد، فرماندهي يکي از آن گروه با علي عليه السلام و ديگري با خالد است؛
اما چون در يمن همه در قالب يک سپاه در آمدند، فرماندهي سپاه را علي عليه السلام به عهده گرفت و پس از پيروزي بر اهل يمن و به دست آوردن غنايم جنگي از اموال و اسيران، در اين ميان حضرت علي عليه السلام از غنايم جنگي جاريه اي را براي خود برداشت. «خالد بن وليد» چون از اين کار ناراحت گرديد به چهار نفر از جمله «بريده اسلمي» که همراه آن سپاه بود، گفت:
شما به نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله برويد و اين موضوع را به عرض او برسانيد و بگوييد: علي عليه السلام چنين کرد.
پس از بازگشت سپاه از يمن، بريده و همراهان زودتر از همه خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله رسيدند، يکي از آنها عرض کرد:
علي عليه السلام چنين و چنان کرد و از غنايم، جاريه اي براي خود برداشته است!
حضرت چون واقف به شأن علي بود و مي دانست هرگز علي مرتکب خلاف نمي شود، لذا از آن شخص معترض روي برتافت، و ديگري پيش آمد باز همين موضوع را تکرار کرد و حضرت از او نيز روي برتافت، در آخر بريده جلو آمد و گفت:
علي عليه السلام چنين و چنان کرد و از غنايم يمن، جاريه اي براي خود برداشت.
حضرت در اين نوبت به غضب رفت به طوري که رنگ صورتش سرخ گرديد و فرمود:
دعوا لي علياً - يکرّرها - إنّ علياً مني و أنا مِن علي، و إنّ حظّه في الخمس أکثر مما أخذ، و هو وليُّ کلِّ مؤمنٍ من بعدي؛
علي را بياوريد (چندين بار تکرار کرد)
بعد فرمود:
همانا علي از من است و من از علي و همانا سهم او از خمس غنايم، بيش از آن است که او برداشته، و او پيشوا و وليّ هر مؤمني بعد از من است. [8]
_______________________________________________________________
پی نوشت:
[1] ر. ک: اسد الغابه، ج 1، ص 175؛ الاصابه، ج 1، ص 286.
[2] ر. ک: اسد الغابه، ج 1، ص 175؛ الاصابه، ج 1، ص 286؛ تهذيب التهذيب، ج 1، ص 452.
[3] الجمل، ص 104.
[4] همان، ج 43، ص 192.
[5] شرح ابن ابي الحديد، ج 1، ص 160.
[6] نساء 4، آيه 54 «آيا مردم حسد مي ورزند که خداوند از فضل خويش به آنان (پيامبران) عطا فرمايد؟! همانا ما به خاندان ابراهيم کتاب و دانش و نيز حکومت بزرگي عطا کرديم».
[7]سريه: عبارت از گروهي است که بدون پيامبر صلي الله عليه و آله به جانب دشمن مي رفتند.
[8] بحارالانوار، ج 40، ص 83.
منبع: کتاب اصحاب امام علی علیه السلام
نویسنده: سيد اصغر ناظم زاده قمي
نوشته شده توسط گروه اصحاب و یاران در روز چهارشنبه 1391/4/14 ساعت 25:26
من این مطلب را پسندیدم
|