• حارث همدانی
موضوع: اصحاب
کلمات کليدي: حارث همدانی، اویس قرنی، عامر بن قیس
هَمْدان (به سکون ميم) قبيله اي است در يمن، و حارث همداني (حارث بن عبدالله اعور همداني) منسوب به همان قبيله است که در کوفه نزول کردند و همدان مورد عنايت حضرت علي عليه السلام بودند، چنانچه حضرت درباره آنان فرموده است:
فلو کنت بواباً علي باب جنّة لقلت لهمدان ادخلي بسلام
- اگر من بر در بهشت باشم، به قبيله همدان مي گويم به سلامتي داخل بهشت شويد.
و هَمَدان (به فتح هاء و ميم) از شهرهاي بزرگ در غرب ايران است که تاريخ بناي آن به 800 سال قبل از ميلاد مي رسد و مدفن شيخ الرئيس بوعلي سينا است.
حارث فرزند عبداللَّه اعور همداني، از اصحاب خاص و مورد توجه امير مؤمنان عليه السلام (معروف به حارث همداني) است. [1] او در جنگ صفين حضرت عليه السلام را ياري نمود و نيز از افراد مورد وثوق و اصحاب سرّ حضرت بوده است.
به نقل ابن داود، حارث يکي از علماي بزرگ، تابعي عالي قدر و فقيه زمان خويش بود و از همه مردم به علم رياضي و فرايض بيشتر آشنا بود و آنها را از حضرت علي عليه السلام آموخته بود. [2]
نصر بن مزاحم مي گويد: وي از جانب اميرالمؤمنين عليه السلام مأموريت يافت تا مردم را به «نخليه» اردوگاه سپاه عراق براي عزيمت به جانب صفين فراخواند و او هم چنين کرد. [3] وي در زمان عبداللَّه بن زبير در شهر کوفه در سال 63 يا 65 يا 70 هجري از دنيا رفت و عبداللَّه بن يزيد انصاري (حاکم کوفه) از جانب عبداللَّه بن زبير بر او نماز خواند. [4]
حارث و حديث حضور امام بر بالين محتضر
حارث همداني مي گويد: شبي دير هنگام به محضر اميرالمؤمنين عليه السلام رسيدم، حضرت فرمود: چه چيزي باعث شد که تو در اين وقت شب به اين جا بيايي؟ گفتم: اي اميرمؤمنان! به خدا قسم حبّ و دوستي تو، مرا به اين جا آورد. حضرت در پاسخ او فرمود:
أما إني ساحدّثک لتشکرها، أما إنّه لا يموتُ عبدٌ يُحبّني فتخرُجُ نفسُه حتي يَراني حيث يُحبُّ، و لا يَموتُ عبدٌ يُبغِضُني فَتَخْرُجُ نُفسُه حتي يَراني حيثُ يَکره؛
اينک براي تو حديثي مي گويم که شکر آن را نمايي، اي پسر اعور! آگاه باش، بنده اي که مرا دوست دارد، نمي ميرد مگر آن که هنگام جان دادن مرا آن گونه که دوست دارد، خواهد ديد و هيچ بنده اي که مرا دشمن داشته باشد، مي ميرد، مگر آن که هنگام جان دادن مرا همان طوري که دشمني دارد، خواهد ديد. [5]
ارادت و اخلاص وي به اميرالمؤمنين عليه السلام و خاندان پيامبر عليهم السلام بسيار مشهور و معروف بود. اميرمؤمنان در حق او فرموده است:
ولو ان يوماً کنت بوّاب جنّة لقلت لهمدان ادخلوا بسلام
- اگر من صاحب در بهشت بودم به طايفه «همدان» مي گفتم، با سلامت داخل بهشت شويد. [6]
حارث در سنين پيري و نصايح امام
روزي حارث همداني با جماعتي از شيعيان خدمت امير مؤمنان علي عليه السلام شرفياب شد، و اصبغ بن نباته مي گويد:
من هم در ميان آن جماعت بودم و حارث پير و بيمار بود و به هنگام راه رفتن، کج و راست مي شد و عصا را بر زمين مي کشيد و بي اختيار به طرفي متمايل مي شد تا به خدمت آن حضرت رسيد.
اصبغ گويد: حارث نزد اميرالمؤمنين عليه السلام قرب و منزلتي داشت و لذا به او فرمود:
«کيف تجدک يا حارث؟ اي حارث همداني خود را چگونه يافتي؟»
گفت:
اي امير مؤمنان، زمانه مرا گرفته و خصومت و دشمني اصحابت سبب فزوني درد و رنج دروني من شده است.
حضرت عليه السلام فرمود:
خصومت آنان در چه چيز است؟
گفت:
در شأن و مقام تو، خصومت دارند و بليه و گرفتاري من از اين ناحيه است؛ زيرا بعضي درباره شما غلو نموده و در اين راه افراط مي کنند و بعضي ديگر بغض و دشمني را بالا برده اند و برخي در شک و ترديد مانده اند، نمي دانند که اقدام کنند و پيش بروند و يا امتناع کنند و بمانند.
حضرت عليه السلام فرمود:
فحسبک يا أخا همدان، الا انّ خير شيعتي النمط الاوسط، إليهم يرجع الغالي و بهم يلحق التالي؛
اي برادر همداني، همين قول تو را بس است، بدان که بهترين شيعه من جماعتي هستند که حد وسط را رعايت کنند و طريق وسط را از دست ندهند و غالي و دوست افراطگر بايد بازگردد و به جماعت حد وسط رجوع کند و دشمن و مبغض بايد برگردد و خود را به همين جماعت حد وسط ملحق کند.
گفت و گوي امام عليه السلام با حارث طولاني است که براي اختصار نمي آوريم. [7]
امام علي در مهماني حارث
کشي از ميمون بن مهران نقل مي کند که اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود: روزي حارث همداني مرا به مهماني منزلش دعوت نمود. به او گفتم: به شرط اين که چيزي براي من اضافه نکني و تنها مرا به آنچه در منزل داري، پذيرايي نمايي و خود را به زحمت نيندازي و چيزي از بيرون خانه برايم فراهم نياوري. حارث قبول کرد که از حضرتش به اين شرط پذيرايي نمايد. وقتي امام عليه السلام بر او وارد شد، ديد حارث ناراحت است و دوست دارد چيزي خريداري کند، اما گمان دارد به خاطر شرطي که شده براي او خريد از بيرون خانه جايز نيست، لذا حضرت فرمود: اي حارث تو را چه مي شود؟ گفت: يا علي، من اين دراهم را دارم، اما نمي توانم براي شما چيزي که ميل دارم، خريداري نمايم. حضرت فرمود: آيا مگر من به تو نگفتم خودت را براي خريد به زحمت نينداز و اينک که تو پول داري، گويا به آنچه در خانه داري مي باشد، پس خريد از بيرون مانعي ندارد. [8]
از اين حديث استفاده مي شود که پذيرايي از ديگران و مهماني ها بايد در حد توان و قدرت مالي انسان صورت گيرد و با قرض و نسيه خريدن و پذيرايي از مهمان منطبق با اسوه و الگوي اسلام و اميرالمؤمنين علي عليه السلام نيست.
_______________________________________________________________
پی نوشت:
[1] رجال طوسي، ص 38، ش 4 و رجال برقي، ص 4.
[2] تهذيب التهذيب، ج 2، ص 116؛ اعيان الشيعه، ج 4، ص 366.
[3] وقعة صفين، ص 121.
[4] تهذيب التهذيب، ج 2، ص 117؛ اعيان الشيعه، ج 4، ص 367.
[5] رجال کشي، ص 89، ش 142.
[6] سفينة البحار، ج 2، ماده همد، ص 722.
[7] کشف الغمه (مترجم)، ج 1، ص 547 - 544.
[8] رجال کشي، ص 89، ح 143.
نوشته شده توسط گروه اصحاب و یاران در روز چهارشنبه 1391/4/14 ساعت 25:35
من این مطلب را پسندیدم
|