• خوراک و پوشاک امیرمومنان چگونه بود؟
موضوع: سایر
کلمات کليدي:
مختصری از روش امام علی علیه السلام در خوراک و پوشاک
یکی از مباحثی که دانستن آن برای همه جالب توجه و البته واجب بوده مسئله روش و سیره اهل بیت علیهم السلام در زندگی اجتماعی است. درک این موضوع بینش مناسبی را برای برخورد با زندگی و رویداد ها به انسان خواهد داد. در این مطلب قصد داریم به اختصار روش امیر مومنان علیه السلام در خوراک و پوشاک را طبق روایات معصومین و مطالب نقل شده از برخی یاران و اصحاب آن حضرت نقل کنیم.
غذای امیر در قصر حکومتی
ابراهیم ثقفی از سوید بن غفله روایت کرده است که: در قصر حکومتی بر امیر مومنان(علیه السلام) وارد شدم. در برابر حضرتش ظرف شیری دیدم که بوی ترشیدگی آن به مشامم می رسید و گرده نانی در دست داشت که سبوس های جو در آن نمایان بود. و حضرت آن را می شکست و گاه در شکستن آن از زانوی خود کمک می گرفت در حالی که کنیزش فضه نیز در بالای سر او ایستاده بود.
گفتم ای فضه! آیا در باره ی این پیرمرد از خدا نمی ترسید؟ چه می شد که نان او را از آرد نرم تر و الک شده می ساختید؟ فضه گفت: ما خوش نداریم که آن حضرت به پاداش رسد و ما گناهکار شویم، زیرا از ما عهد گرفته که تا در خدمت او به سر می بریم ، آرد او را الک نکنیم. حضرت متوجه گفت و گوی ما شد و به فضه فرمود: او چه می گوید. عرض کرد از خودش بپرسید. من صحبت ها را بازگو کردم، که بهتر است آرد شما را الک کنند.
حضرت گریست و فرمود: پدر و مادرم فدای آن کس باد که هیچ گاه سه روز متوالی از نان گندم سیر نشد. تا از دنیا مفارقت نمود و هیچ گاه آرد او را الک نکردند. و منظور حضرتش رسول الله بود.1
در روایتی هم امام باقر علیه السلام در مورد همین امر داستانی را نقل می کنند:
امام باقر فرمود علی علیه السلام در کوفه به مردم نان و گوشت می خورانید و خود طعامی جداگانه داشت. یکی از مردم گفت کاش میدیدیم که طعام خود امیر چیست؟ از این رو عده ای از مردم به طور ناگهانی به حضور امام رسیده و غذای حضرتش را چنین یافتند.
ترید با روغن زیتون همراه با خرمای لهیده. غذای او همین بود و آن خرما از میدنه برای امام آورده می شد...2
برخورد امیر مومنان با امور
امام صادق علیه السلام فرمودند: هیچ گاه دو امر الهی بر علی وارد نمی شد مگر آنکه به دشوارترش تن میداد و تا در میان شما (مردم کوفه) بود از دسترنج خود ارتزاق می نمود و آن محصولی بود که از مدینه می آوردند .آن حضرت آرد سبوس گرفته را می گرفت و در کیسه ای می نهاد و سرش را مهر می نمود از بیم آنکه مبادا چیزی غیر از آن بدان افزوده شود. براستی چه کسی در دنیا پارسا تر از علی بوده است؟!3
آنگاه که گرسنگی و تشنگی فشار می آورد
ابو جعفر اسکافی میگوید: صبر او بدانجا رسید که هر گاه گرسنگی به او فشار می آورد و نزدیک بود او را از پا در آورد خود را برای آب کشیدن اجیر می ساخت و مشتی خرما می گرفت که گرسنگی و نیاز او را بر طرف نمی کرد و چون مزد می گرفت به تنهایی بر نمی داشت . بلکه آن را نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که هر دو گرسنه بودند می برد و با هم می خوردند.4
نامه عجیب و خواندنی امیر مومنان علیه السلام به عثمان بن حنیف
آن حضرت در نامه ای که به عثمان بن حنیف مطالبی را نوشت که بخشی از آن چنین است:
اگر می خواستم می توانستم به عسل ناب و مغز گندم و لباس دیبا راه برم، ولی هیهات که مغلوب هوای نفسم شوم و حرص و آز مرا به انتخاب غذاهای لذیذ بکشاند در حالی که شاید در قلمرو حکومت من در یمامه و حجاز کسی باشد که امید قرص نانی نداشته و هرگز رنگ سیری را ندیده باشد. یا من سیر بخوابم و در اطراف من شکم های گرسنه و جگر های تشنه باشد ، یا چنان باشم که شاعر گفته:
"همین درد تو را بس که سیر و شادمان بخوابی و در اطرافت چگر ها تشنه ی مشکی آب به سر برند ."
آیا به همین دل خوش کنم که مرا امیرالمومنین بخوانند ولی در ناملایمات روزگار شریک آنان و یا در سختی های زندگی الگوی آنان نباشم؟! مرا نیافریده اند که سرگرم خوردن لذایذ باشم چون حیوانی در آغل که همه همتش خوردن علف است ، یا حیوان چرنده ای که شغلش چیدن و خوردن آشغال های روی زمین و پر کردن شکمبه ی خود از علف هاست.
سوگند می خورم که چندان نفس خود را ریاضت دهم که در عشق یک قرص نان باشد. اگر بر آن دست یابم و بر خورش به نمک بسنده کند، و چشم خود را رها کند که آنقدر اشک ببارد که آبش خشک شود و سرشکش ته کشد. آیا همان گونه که حیوان چرنده پس از چرا با شکم پر به پهلو بر زمین افتد و حیوان در آغل بسته پس از سیر شدن از علف در همان جا بخوابد، علی هم از توشه اش بخورد و به خواب رود؟! پس چشم او روشن باد که پس از سال های دراز تازه از حیوانات پرسه زن و چرنده پیروی کند!5
امیر مومنان علیه السلام و خرید بازار
علی علیه السلام به بازار کرباس فروشان رفت و در برابر مردی شخیص و خوش چهره ایستاد و فرمود: ای مرد آیا دو پیراهن به قیمت پنج درهم داری؟ مرد از جا جست و گفت آری ای میر مومنان.
چون او امام را شناخت امیرالمومنین علیه السلام فروشنده را ترک گفتند و رفتند. در راه به جوان دیگری رسیدند و فرمودند: ای جوان. آیا دو پیراهن به قیمت پنج درهم داری؟ گفت آری دو لباس دارم یکی از دیگری بهتر . یکی سه درهم و دیگری دو درهم. فرمود هر دو را بیاور . و فرمود ای قنبر آن پیراهن سه درهمی را بردار. گفت ای امیر مومنان آن به شما زیبنده تر است زیرا منبر می روید و برای مردم سخنرانی می کنید .
فرمود : ای قنبرً تو جوانی و دارای شور و نشاط جوانی هستی . و من از خدایم شرم دارم که بر تو برتری جویم.زیرا از رسول خدا شنیدم که می فرمود "به زیر دستان خود از آنچه خود می پوشید بپوشانید و از آنچه خود می خورید بخورانید."
آنگاه پیراهن دو درهمی را پوشید و دست خود را دراز کرد و آستین لباس را کشید و از سر انگشتان حضرتش اضافه آمد.
فرمود ای جوان این اضافی را ببر ! جوان اضافی آستین را برید و گفت : ای پیرمرد . جلو بیا تا آن را سر دوزی کنم .فرمود آن را همان طور رها کن که مطلب(فرا رسیدن مرگ) سریع تر از این هاست!!6
***
ما در این جا فقط گوشه ی کوچکی از مطلب را نقل کردیم، حتی مطالب منقول نیز خود گوشه ی کوچکی از حقیقت است، اما ای کاش که با اسوه قرار دادن اهل بیت علیهم السلام در موارد مختلف بتوانیم به تناسب توان، خود را شبیه ایشان کنیم.
***
توضیحات:
1.الغارات1/87
2.الغارات 1/85
3.الغارات1/81
4.المعیار و الموازنه/238
5.نهج البلاغه،نامه 45
6.الغارات1/106 نوشته شده توسط حسینی در روز دوشنبه 1390/3/16 ساعت 1:34
من این مطلب را پسندیدم
|