• بهشت نعمتی برای پرهیزکاران
موضوع: صفات شیعیان
کلمات کليدي: فضائل، آخرت، بهشت
محمد بن حنفيّه گفت: هنگامى كه امير المؤمنين عليه السّلام بعد از جنگ جمل به بصره آمد، احنف پسر قيس، آن حضرت را دعوت كرد و غذايى آماده نمود و آن جناب و يارانش را [به خانهاش] دعوت كرد.
حضرت تشريف آورد و فرمود: اى احنف، به ياران من بگو كه داخل شوند. جماعتى خاشع و فروتن كه [از شدّت عبادت لاغر شده و] مانند مشك هاى خشكيده بودند وارد شدند.
احنف پسر قيس عرضه داشت: يا امير المؤمنين، اين چه حال و وضعى است كه بر اينها وارد شده؟ آيا از كم غذايى است؟ يا از ترس جنگ است؟ حضرت فرمود: نه اى احنف، همانا خداى سبحان، گروهى را كه در اين دنيا او را عبادت مى كنند دوست دارد، [زيرا عبادت آنها شبيه است به] عبادت كسانى كه علم و آگاهى به نزديك بودن قيامت به آنان هجوم آورده، قبل از آن كه آن را مشاهده نمايند، لذا خودشان را به جهد و كوشش واداشتهاند.
[آنان آن گونه بودند كه] وقتى صبح روز عرضه شدن اعمال را به پيشگاه خداى سبحان به ياد مى آوردند، گمان مىكردند كه شعله بزرگى از آتش جهنّم بيرون مىآيد و همه خلايق را در پيشگاه پروردگارشان جمع مىكند.
[همچنين وقتى] تصور مى كردند هنگام بيرون آمدن نامه اعمالشان در برابر همه مردم، زشتي هاى گناهانشان آشكار مىشود، نزديك بود جان هايشان [از ترس] ذوب شود و يا قلب هايشان با بال هاى ترس به پرواز درآيد.
وقتى خود را در پيشگاه خداوند تنها احساس مى كردند، همچون ديگ جوشانى به جوش و خروش درآمده و عقل از آنان رخت برمى بست. آنها مانند كسى كه در ظلمت تاريكي ها حيران و سرگردان است، ناله و فرياد مىزدند، و از ترس آنچه كه نفسهايشان را بر آن آگاه كرده بودند، درد و رنج مىكشيدند. پس [دنيا را] با اجسامى خشكيده، قلب هايى اندوهگين، چهرههايى دگرگون، لب هايى خشكيده و شكم هايى تهى سپرى نمودند.
تو آنها را [همچون] مستانى مى بينى كه از ترس [خدا] شبها نمىخوابند، و در برابر خداوند آن چنان خاشع و فروتنند كه گويى همچون مشك هايى پوسيدهاند و اعمال پنهان و آشكارشان را براى خدا خالص كردند. قلب هايشان از ترس خدا به ايمنى دست نيافت، بلكه همانند نگهبانان قبّه و بارگاه خواجگان [پيوسته مراقب و هراسان] بودند.
اگر آنها را در شب، هنگامى كه چشمها به خواب رفته و صداها آرام گشته و جنب و جوش پرندگان در لانههايشان ساكن گشته، بنگرى [خواهى ديد] كه ترس از روز قيامت و وعده عذاب الهى، خواب را از چشمانشان ربوده است، همان گونه كه خداى سبحان [در قرآن] فرموده:
«آيا اهل شهرها ايمن شدند از اين كه شب هنگام كه در خوابند، عذاب ما آنها را فرا گيرد» (اعراف- 97)
پس هراسان بيدار مىشوند و در حالى كه با صداى بلند گريه مىكنند، نماز به پا مىدارند. گاهى گريه مىكنند و گاهى تسبيح خدا را مىگويند. در محراب عبادتشان گريه مىكنند و ناله و فرياد بر مىآورند و شب هاى تاريك و خاموش، صف زده [در پيشگاه خداوند] مىگريند.
پس اى احنف، اگر آنها را در شب هنگامى كه به عبادت ايستادهاند بنگرى [مى بينى] كه پشتشان خم گشته، و قسمتهايى از قرآن را در نمازهايشان تلاوت مىكنند و صداى گريه و ناله و فريادشان بلند گرديده است. وقتى نفس مىكشند، گمان مىكنى كه آتش، حلقومشان را گرفته و وقتى صدايشان را به گريه بلند مىكنند، مىپندارى كه زنجيرها به شدّت بر گردنهايشان بسته شده است.
اما اگر آنها را در روز ببينى، جماعتى را مىبينى كه به آرامى بر روى زمين راه مى روند و با مردم به نيكويى سخن مىگويند، «و وقتى جاهلان با آنان خطاب و عتاب مىكنند، با نرمى و مدارا به آنها جواب مىدهند»، «و چون به كارهاى لغو و بيهوده برخورد مىكنند، با كرامت و بزرگوارى از آن مىگذرند».
قدم هايشان را از [مواضع] تهمت باز داشتهاند، زبان هايشان را از اين كه در مورد آبروى مردم سخنى بگويد، لال كردهاند، و گوش هايشان را از شنيدن سخنان بيهوده ديگران كر كردهاند، چشم هايشان را با چشمپوشى از گناهان سرمه كشيدهاند (زينت دادهاند) و سراى سلامتى (بهشت) را قصد نمودهاند، همان سرايى كه هر كس وارد آن شود، از شكها و اندوهها ايمنى مىيابد.
پس اى احنف، شايد توجه به دنيا، تو را بازداشته از اين كه به سرايى توجه كنى كه خداوند سبحان، آن را از لؤلؤ سفيد آفريده و در آن، رودها را جارى كرده، از حوريان جوان، سرشارش ساخته و سپس دوستان و اهل طاعتش را در آن مأوا داده است.
اى احنف، اگر آنها را ببينى در حالى كه بر نعمتهاى فراوان پروردگارشان وارد شدهاند، [در مىيابى] وقتى كه آهنگ حركت مىنمايند و شترانى كه سوار ندارند، يدك مى شوند، قافلهشان آهنگى را ترنّم نمايد كه هيچ گوشى صدايى به اين زيبايى نشنيده است و ابرى بر ايشان سايه افكنده كه مشك و زعفران بر آنها مىبارد. اسبانشان در بين درختان اين باغها شيهه مىكشند، شترانشان بين تودههاى زعفران، براى آنها راه باز مىكنند و در زير پاهايشان درّ و مرجان مىغلطد. [در اين هنگام] كارگزاران بهشت با دستههاى بزرگ گلهاى خوشبو، به استقبال آنها مىآيند و نسيم ملايمى از جانب عرش بر آنها مىوزد كه گلهاى ياسمن و بابونه را بر سر آنان مىافشاند.
آنگاه به سوى در بهشت مىروند و رضوان (خازن بهشت) در را به رويشان مى گشايد و آنها در آستانه در بهشت، براى خداوند به سجده مىافتند و پروردگار عالم، خطاب به آنها مىفرمايد:
«سر از سجده برداريد كه من رنج عبادت را از شما برداشتم و در بهشت، شما را جاى دادم».
پس اى احنف، اگر آنچه را كه در ابتداى سخنم، برايت بازگو نمودم فراموش كنى [و نسبت به آن بىتوجه باشى]، در پيراهن هايى از قطران (ماده سياه و بدبويى كه به بدن شترانى كه بيمارى پوستى دارند مىمالند) واگذاشته مىشوى و بين طبقات جهنّم و بين آب داغ و جوشان مىگردى و از نوشيدنى كه در نهايت جوشش و داغى است مى نوشى. پس در آن روز (قيامت)، چه بسيار پشتهايى كه در آتش شكسته مىشود، و چهرههايى كه [در اثر سوختن] درهم مىشكند، و زشترويانى كه بينىشان درهم كوبيده مىشود. و اين، در حالى است كه غل و زنجيرها، دستهايشان را به شدت مجروح كرده، و طوق آتش بر گردنشان افكنده شده است. اى احنف، اگر آنها را ببينى، در حالى كه از درّههاى (جهنّم) پايين مىآيند و از كوههاى آن بالا مىروند، و لباسهايى از قطران بر تن دارند. با زشتكاران و شياطين در دوزخ همنشين گشتهاند و وقتى فريادرسى مىطلبند [ظاهرا حذفى در عبارت رخ داده است] به بدترين وجهى با آتش سوزان فريادرسى مىشوند، [اذيت و آزار] عقربها و مارهاى جهنّم بر آنها افزون مىشود. و اگر ببينى منادى را كه فرياد بر مىآورد: اى اهل بهشت و اهل نعمتهاى آن و اى اهل لباسهاى زيبا و زيورهاى آن، جاودان باشيد كه ديگر مرگى نخواهد بود، [خواهى ديد كه] اميد اهل دوزخ به نااميدى مىگرايد، و درهاى [رحمت خداوند و يا جهنم] به رويشان بسته مىشود و درمانده مىشوند (دستشان از همه جا كوتاه مىشود). در آن روز، چه بسيار پيرمردانى كه فرياد برمىآورند: اى واى بر پيرى ما، و چه بسيار جوانانى كه فرياد مىزنند: اى واى بر جوانى ما، و چه بسيار زنانى كه فرياد مىزنند: اى واى بر رسوايى ما، زيرا پردههايشان (حجابهايى كه خداوند در دنيا بر اعمال زشتشان كشيده بود) دريده مىشود. در آن روز، چه بسيار گناهكارانى كه در طبقات جهنّم زندانى شدهاند [و منادى ندا مىدهد] اى واى بر تو از آنچه تو را فرا مىگيرد (منظور لباسى كه تمام بدن او را مىپوشاند) بعد از پوشيدن لباسهاى نرم و لطيف [در دنيا] و نوشيدن آب سرد و خنك در زير سايه ديوارها و خوردن غذاهاى رنگارنگ، لباسى بر تو مىپوشانند كه موهاى سياهت را سفيد مىكند و چشمهايت را كه با آن به هر چه دوست داشتى مىنگريستى كور مىكند و از حدقه بيرون مىآورد. اين عذابى است كه خداوند آن را براى گناهكاران آماده كرده، و آن (بهشت) نعمتى است كه خداوند براى پرهيزكاران مهيّا فرموده است.[1]
-----------------
[1].صفات الشيعه-ترجمه توحيدى، ص: 115 نوشته شده توسط گروه صفات و فضائل در روز پنجشنبه 1390/3/19 ساعت 12:05
من این مطلب را پسندیدم
|