• چگونه اى وقتى ميان بهشت و جهنم قرار گيرى؟
موضوع: پيشگويي از حوادث واقعه كربلا
کلمات کليدي: امام حسين، عبيدالله بن زياد، عمر سعد، كربلا، ري
اميرالمؤمنين عليه السلام روزى به عمربن سعد فرمود:
چگونه اى آن زمان كه در موقعيتى قرار بگيرى كه ميان بهشت و جهنم مخيّر شوى و تو جهنم را انتخاب كنى؟
عمر سعد گفت: به خدا پناه مى برم از اين مطلب (يعنى هرگز چنين نمى كنم )؛
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: ولى بدون شك اين مطلب محقق خواهد شد.
ترديد عمر سعد و مشورت او
و حوادث همانگونه شد كه حضرت فرموده بود: عبيدالله بن زياد وقتى فرماندار كوفه شد و در صدد دفع قيام سيدالشهدا عليه السلام و تهيه لشكر افتاد به عمر بن سعد پيشنهاد كرد تا فرماندهى سپاه كوفه را عهده دار شود (او قبلا عمر بن سعد را فرماندار رى كرده و حكم او را هم به او داده بود).
عمر بن سعد وقتى پيشنهاد عبيدالله بن زياد را شنيد آن را نپذيرفت و درخواست كرد او را از انجام اين كار معاف دارد.
عبيدالله كه نقطه ضعف عمر سعد را -كه همان رياست طلبى بود- به خوبى تشخيص داده بود به او گفت: باشد، ولى آن حكم (فرمانداري ري) را به ما برگردان؛
عمر سعد با شنيدن اين سخن به ترديد افتاد و گفت: «امروز را به من مهلت بده تا درباره اين موضوع فكر كنم». سپس با اطرافيان خويش مشورت كرد و در جريان اين مشورتها، همه او را از جنگ با سيدالشهدا عليه السلام و دل خوش كردن به وعده ي ابن زياد منع كردند. براي مثال خواهرزاده اش به او گفت : تو را به خدا سوگند مى دهم كه به طرف حسين عليه السلام نروى، -كه اگر بروي- گناه مى كنى و پيوند فاميلى را خواهى بريد. به خدا سوگند اگر همه دنيا و حكومت آن، براى تو باشد و از آن بگذرى براى تو بهتر است از اين كه خدا را با خون حسين عليه السلام ملاقات كنى .
عاقبت محبت رياست و جاه طلبى
عمر سعد در ظاهر نصيحت اطرافيانش را قبول كرد؛ ولى تمام آن شب را به سخنان عبيدالله فكر مى كرد و مردّد بود. نقل شده كه او در آن شب ضمن اشعارى با خود زمزمه مى كرد كه : ءاترك ملك الرى و الرى منية ام ارجع مذموما بقتل حسين و فى قتله النار اللتى ليس دونها حجاب و ملك الرى قره عين «آيا حكومت رى را رها كنم، با اين كه رى آرزوى من است؟! يا اينكه با كشتن حسين عليه السلام مذمت را قبول كنم؟ ميدانم كه در كشتن حسين عليه السلام آتش است كه جدايى از آن نيست، ولى حكومت رى نيز روشنى چشم من است». فرداي آن شب پسر سعد نزد عبيدالله آمد و بهانه آورد كه شما مرا به حكومت رى منصوب كرده اى و اين مطلب در ميان مردم پخش شده است، اگر اجازه دهي من به همان جا بروم و شما از بزرگان كوفه كسانى را كه از من كارآزموده ترند به سوى حسين عليه السلام بفرست -و نام عده اى را نيز برد- . عبيدالله گفت: من با تو در مورد كسى كه مى خواهم به سوي سيدالشهدا عليه السلام بفرستم مشورت نكردم؛ تو خودت اگر با لشكريان ما به سوي ايشان مى روى برو، در غير اين صورت حكم فرماندارى رى را به ما برگردان.
عمر سعد كه اوضاع را چنين ديد سخن عبيدالله را پذيرفت و با لشكريانش به سوي جنگ با امام حسين عليه السلام روانه شد.
و اين چنين بود كه پيشگوئى اميرالمؤمنين عليه السلام در حق اين ملعون به حقيقت پيوست و از مسائل عبرت انگيز تاريخ آن كه او حتى به حكومت رى نيز نرسيد و زيانكار دو جهان شد و اين در حالي بود كه اين حقيقت را سيدالشهدا عليه السلام نيز در كربلا به عمر سعد خبر داده بود.
--------------------------
منبع: كتاب پيشگوييهاي اميرالمومنين عليه السلام
نوشته: سيد محمد نجفي يزدي
نوشته شده توسط مجيدي در روز دوشنبه 1390/9/7 ساعت 18:1
من این مطلب را پسندیدم
|