• اولیاء النعم
موضوع: زیارت جامعه
کلمات کليدي: ولی، ولایت، نعمت، زیارت، امام
اولیاء: اولیاء جمع ولی از ریشهی «وَلَیَ» است. «ولی» به معنای واقع شدن چیزی پشت سر چیز دیگر است به گونهای که بین آن دو، واسطه و فاصلهای نبوده و رابطهای - چه حسنه و چه سیّئه - بینشان برقرار باشد. از این رو قرآن مجید کلمهی اولیاء را هم در مورد خدا بکار برده است و هم در مورد شیطان.
ولایت (به کسر واو) به معنای نصرت بوده و وَلایت(به فتح واو) به معنای سرپرستی است؛ گرچه برخی گفتهاند که هردو به معنای سرپرستی بکار میروند. رابطهی دو شیء با هم گاهی رابطهی طرفینی و تأثیر و تأثّر متقابل است مانند رایطهی اخوّت و دوستی[1] (رابطه مردم با هم) و گاهی رابطه یک طرفه است و تأثیر و تأثّر در آن یک جانبه[2] (رابطه خدا با مخلوقات خود)
خدا رابطهی سرپرستی را برای پیامبران، ائمّه علیهم سلام الله و جانشینان آنها نیز قرار داده است.
انّما ولیّکم الله و رسوله و الّذین آمنوا الّذین یقیمون الصّلاة و یؤتون الزّکاة و هم راکعون[3]
چنانکه مراحل پایینتر آن را برای حاکم عادل، پدر و مادر و... قرار داده است.
النعم: جمع نعمت نِعَم و اَنعُم است. اصل مادهی «نعم» به معنای خوشگواری در زندگی و نیکحال بودن است خواه در امور مادّی یا معنوی.
نِعمة بیانگر نوع خاصّی از نیکحالی است (مانند جِلسة که نوع خاصّی از نشستن را بیان میکند) قرآن کریم تألیف قلوب مؤمنان نسبت به هم[4] یا دفع سلطه ی بیگانه از جامعه[5] را نعمة میداند. قرآن وقتی چند نعمت مشخص را برای قریهای برشمرده انعم (جمع قلّت) بکار برده است [6] و وقتی مجموعهی جوامع انسانی را مخاطب قرار میدهد و از نعمتهای فراوان مادّی و معنوی یاد میکند،«نعم» (جمع کثرت) را بکار میبرد. نعمت دو گونه است: یکی نعمت مادی(ظاهری) که از نظر جسم و تن به آنها احتیاج داریم مانند: نان، آب و هوا و مسکن و... . و دیگری نعمت معنوی(باطنی) که انسان از نظر روحی و عقلی به آنها احتیاج دارد مانند: علم، قدرت و امثال آن.
و أسبغ علیکم نِعَمَهُ ظاهرةً و باطنة[7]
و نعمتهاى خود را چه آشكار و چه پنهان به تمامى بر شما ارزانى داشته
همهی نعمتها از خداوند متعال است:
و ما بکم مِن نعمةٍ فمِن الله[8]
آنچه با شما است از نعمتها و بخششها (ى گوناگون همه) از جانب خدا است
خود وجود رسول و امام، نعمتهای الهی هستند. قرآن کریم میفرماید:
لقد منّ الله علی المؤمنین إذ بعث فیهم رسولاً مِن أنفسهم[9]
نبی و امام واسطهی همهی نعمتها هستند و همه چه از جهت آفرینش و چه از جهت بقا سر سفره ولایت نشستهاند که فرمودهاند:
و لو لا ذلک لساخت الأرضُ بأهلِها[10]
و اگر او (امام) نبود همانا زمین اهلش را فرو می بُرد
فیوضات و نعم الهی توسط ملائکه که مدبّرات امر در نظام عالم هستند به مخلوقات میرسد و امام (ع)، انسان کاملی است که ملائکه تحت فرمان او قرار دارند و برای انجام هر کاری خدمت او شرفیاب میشوند.
هر فرشتهاى را كه خداوند به زمين براى مأموريّتى بفرستد اول نزد امام مىآيد و اين مأموريت را به او عرضه مىدارد[12]
لذا بهرهمندی از فیوضات مادّی و معنوی تحت نظر، اراده و اجازهی معصومین است. از کلمه اولیاء النّعم ولایت تکوینی[13] ائمّه به دست میآید نعمت چیزی است که انسان را در راه رسیدن به هدف و سعادت مطلوبش کمک کند.
از آنجا که تمام موجودات عالم در پیشرفت انسان نقش دارند، لذا میتوان گفت همگی نعمتاند:
وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحیم[ 14]
اگر (بخواهيد) نعمتهاى خدا را بشماريد نتوانيد آنها را شمرد محقّقا خدا آمرزنده مهربان است
البته قرآن کریم بسیاری از نعمتها را نیز پست و «لهو و لعب» میخواند:
إنما الحیاة الدُّنْیا لعب وَ لَهْوٌ [15]
نتیجه: عالم هدفی دارد، آنچه در رسیدن به آن هدف سودمند باشد نعمت است. لذا گوش و چشم و... اگر در راه آن هدف استفاده شوند نعمتاند و گرنه تباه شده و برای ما بدست خودمان نقمت میگردند.
مَثَلُ الَّذینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ کَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فی یَوْمٍ عاصِف...[16]
مثَل اعمال كسانى كه به خدا كافر شدهاند چون خاكسترى است كه در روزى طوفانى بادى سخت بر آن بوزد
هدف عالم جلب رضایت خداوند است. خداوند تمام موجودات و نعمتها را برای رسیدن به قرب الهی خلق نموده است که مسیر آن هم بندگی است. ولیّ امر در درجه اوّل خدا بعد رسولش و بعد آن کسی است که خدا و رسول خدا او را به عنوان ولی معرفی نمودهاند.[17]
نتیجه بحث: با توجه به مطالب مذکور نتیجه می گیریم که حتی «نعمت» بودن دین هم به ولایت بستگی دارد. لذا آیه اکمال در این فضا پر معناست:
الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا[18]
خداوند پس از معرّفی امیرالمؤمنین علیه السلام، ولایت ایشان را سبب اتمام نعمت بر خلق و اکمال دین بیان نموده است. البته ائمّه نسبت به سایرین دو نعمت دارند: -نعم عمومی (مانند وجود و هستی و برقراری نظام احسن! و...) -نعم خاص: نسبت به جمعی که دوستدار ایشان هستند ولو اینکه معتقد به امامت ایشان هم نباشند. [19]
شاید مقصود از نعم، معرفت و ولایت و دین باشد[20] و بدیهی است که اولیای این نعمتها اولیای حقّاند. چنانکه در روایت میفرمایند: النّعیمُ ولایة امیرالمومنین[21] و در حدیث دیگر: أعظمُ نعم الله علی خلقه و هی ولایتُنا[22].
بهترین معنا این است که بگوییم: شما اهل بیت وسائط در فیض و افاضهی حق هستید در تمام نعمتها، یعنی هر نعمتی را که خداوند به بندگانش عطا کرده یا عطا خواهد کرد به برکت وجود شما بوده و خواهد بود. (حتی خلیفه دوم هم بدان اقرار کرده)[23] شما به منزلهی قلب هستید در بدن انسان؛ لذا همانطوری که افاضات اولاً بر قلب نازل میشود و سپس از طریق قلب در اعضا و جوارح ظهور پیدا میکند، در عالمِ امکان هم شما به منزلهی قلب هستید پس هر چه به موجودات میرسد از طریق شما و به واسطه شما است در نتیجه هر که از نعمتهای خدا استفاده کند در حالی که ولایت شما اهل بیت را نپذیرفته کفران نعمت کرده و مصداق آیهی شریفه است:
ألم ترَ الی الّذین بدّلوا نعمت الله کفراً و أحلّوا قومَهم دارَ البَوار[24]
آيا نديدهاى آن كسان را كه نعمت خدا را به كفر بدل ساختند و مردم خود را به ديار هلاك بردند؟
امام صادق صلوات الله علیه در توضیح آیه شریفه ی لَتُسألُنَّ یومئِذٍ عنِ النّعیم فرمودند: به خدا قسم آن نعمت[که در قیامت از آن سوال میشود] خوردنی و آشامیدنی نیست بلکه ولایت ما اهل بیت است.[25] در ذیل آیه شریفه: وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّث[26] پیامبر به ابن عبّاس فرمودند که منظور از نعمت در این آیه نعمت وجود مقدّس امیرالمؤمنین علیه السّلام است.
یعنی خداوند به پیامبرش دستور اعلام نعمت بودن وجود حضرت امیر را میکند و اینکه ایشان بدان افتخار میکند. بالاترین نعمت خدا امیرالمؤمنین علیه السّلام است. (ولی این فراز به این معنا اشاره نمیکند بلکه معنای بالاتری را میگوید) ابن ابی الحدید معتزلی در شرح بیانی از امیرالمؤمنین علیه السلام میگوید: «علی(ع) در این کلام میگوید: ما به هیچ کس از افراد بشر بدهکار نیستیم، بلکه مستقیماً بر سر سفرهی الهی نشستهایم. پس بین ما و خدا واسطهای وجود ندارد اما مردم دستپروردهی ما هستند و ما واسطهی بین آنها و خدا هستیم.» سپس ابن ابی الحدید جملهی بلند و تندی دارد که اگر یک عالم شیعی آن را میگفت، متّهم به غلو میشد: «این، مقام بزرگی است که ظاهرش همان است که شنیدی اما باطن این کلام این است که آنها بندهی خدا و مردم بندهی آنها هستند»[27]
بیان دوم در روایات ما نمونههای فراوانی دارد (البته بیان اوّل، هم توجیه پذیر است و هم شواهد روایی دارد.) از این رو در دعای عدیله [28] راجع به امام زمان علیه سلام الله آمده است:
ببقائه بقیت الدّنیا و بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السّماء.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
[۱] به این نوع رابطه، متوافقة الاطراف یا رابطه اعانت و نصرت گفته میشود. [2] به این نوع رابطه، متخالفة الاطراف یا رابطهی سرپرستی و رهبری میگویند. [3] مائده، 55 [4] آل عمران، ۱۰۳ [5] مائده، ۱۱ [6] نحل، ۱۱۲ [7] لقمان، 20: امام باقر سلام الله علیه فرمودند: اما النعمة الظاهرة فهو النبیّ و ما جاء به ...(بحار ج7 ص102) [8] نحل، 53 [9] آل عمران، 164 [10] بحار 57 ص213ح 23 [12] مَا مِنْ مَلَكٍ يُهْبِطُهُ اللَّهُ فِي أَمْرٍ مِمَّا يَهْبِطُ لَهُ إِلَّا بَدَأَ بِالْإِمَامِ فَعَرَضَ ذَلِكَ عَلَيْهِ ... ( بحار، ۲۶، ۳۵۷) [13] ولایت تکوینی به طور کلی به معنای مسئولیّت اداره ی عالم آفرینش است؛ حال آنکه منظور از ولایت تشریعی، مسئولیّت اداره ی دین الهی است. [14]نحل، 18 [15] محمد، 36 [16] ابراهیم، 18 [17] ر.ک مائدة، 55: إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا.../ نساء، 59: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ.../ نساء، 83: وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ... [18] مائدة، 3 [19] ر.ک.داستان یوسف بن یعقوب نصرانی: بحار الأنوار ج50، ص: 145 به نقل از الخرائج و الجرائح، ج1، ص: 396 [20] ر.ک. پاورقی 7 [21] بحار ج24 ص54 به نقل از التنویر فی معانی التفسیر الباقر والصادق [22] کافی ج1، بَابُ أَنَّ النِّعْمَةَ الَّتِی ذَکَرَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ الْأَئِمَّةُ ع، ح3 [23] تهذیب الکمال ج ۶ص ۴۰۴ [24] ابراهیم، 28؛ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع... ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْراً ...(کافی ج1 ، ح اول) [25] بحار ج۷ ص۱۰۲ [26] ضحی،11 [27] شرح ابن ابی الحدید، ج ۱۵، ص ۱۳۲، ذیل نامه ی ۲۸ [28] هرچند که برخی دعای عدیله را از منشآت علمای بزرگ شیعه دانستهاند، لیکن کسی در صحت و اتقان مضامین دعای مزبور و هماهنگی متن آن با قرآن و سنت خدشه نکرده است. نوشته شده توسط گروه زیارت جامعه در روز شنبه 1390/10/24 ساعت 10:25
من این مطلب را پسندیدم
|