• عناصرالابرار
موضوع: زیارت جامعه
کلمات کليدي:
عناصر: عناصر جمع عنصر از ریشهی «عصر» و عصر به معنای عصارهگیری و خارج کردن شیرهی چیزی است.
عُنصر بر وزن فُنعُل به ریشه و نسب هر چیزی میگویند.
عنصر در لغت معانی متعددی یافته است از جمله: اصل، حسب، همت، حاجت، حادثهی بزرگ، هیولای ماده، جسم بسیط و در نزد قدما عناصر به آب و خاک و آتش (و هوا)[1]
الابرار: ابرار جمع بَرّ از ریشهی «برر» است و مصدر آن « بِرّ» به معنای نیکوکاری در مقابل دیگران است که در موارد مختلف، جلوه ی متناسب با آن مورد را پیدا میکند.
قرآن مجید، ابرار را در مقابل فجّار به کار برده است:
« انّ الابرار لفی نعیم * و انّ الفجار لفی جحیم »
فاجر به کسی میگویند که با گسیختن پردهی تقوا و عدالت، حالت فسق و عدوان را ظاهر میکند و در مقابل بَرّ به کسی گفته میشود که با انجام اعمال صالح و به جا آوردن وظایف خود، حالت تقوا و عدالت را حفظ میکند.
مرحوم طبرسی میگوید: «ابرار جمع بَرّ است که مطیع پروردگار و نیکوکار را گویند و یا آنان که موری را نیازارند و رضایت به شر و بدی ندهند و یا آنان که همه حقوق لازمه و غیر لازمه را عهده دارند.» [2]
بَرّ (به معنای خشکی) با بِرّ (به معنای یاد شده) از لحاظ ریشه بیارتباط نیستند؛ زیرا بَرّ به معنای بیابان وسیع و بِرّ به معنای وسعت در فضیلت های اخلاقی است.
ابرار دارای دو بعد جسمی و روحی هستند؛ تفاوت آنها با دیگر انسانها در بعد روحی است و نه جسمی. روح اینگونه افراد با یکسری صفات نیک و پسندیده عجین شده و در حقیقت، تکوّن روح و شخصیّت روحی آنها به این صفات و خصال نیک است.
چون کلمه بِرّ به معنای خوبی، پاکی و درست کاری است پس شیعیان اهل بیت مصداق تامّ ابرار هستند؛ البتّه افرادی که به معنای واقعی شیعه هستند که در این صورت اعتقادات، اعمال، گفتار، اخلاق و همه ابعاد وجود و زندگی آنان مصداق تامّ ابرار است.
مقصود از ابرار شیعیان اهل بیت هستند و اما سایر مردم جزء ابرار نخواهند بود؛ زیرا اصل و اساس برّ و نیکویی ولایت و اهل بیت هستند و کسی که ولایت ندارد او را از این فیض بهرهای نیست.
ائمّه ی اطهار علیهم سلام الله ریشهی هر خیر و نیکی و اساس هر خصلت نیک و پسندیده هستند:
« إن ذُکِرَ الخیرُ کنتم اوّلَه و اصلَه و فرعَه و معدنَه و مأواه و منتهاه » [3]
اگر سخن از خیر به میان آید شما سرآغاز و اصل و فرع و معدن و مأوی و منتهای آنید.
به نظر میرسد عنصر به معنای زبده، خلاصه و مایه نیز باشد. بنابراین این معنا با مسامحه در تعبیر اینطور میشود: ائمه علیهم السلام خلاصه، چکیده و عصاره ابرار هستند.
امام باقر علیه السلام در مقام معرفی منشأ علم به ابو مریم انصاری فرمودند:
«به سلمة بن کُهَیل و حکم بن عتیبه - که دو تن از بزرگان و فقهای اهل سنت هستند- بگو: شرق و غرب دنیا را بگردید، در همهی عالم، علم صحیحی نمییابید جز آنچه از خاندان ما خارج می شود» [4]
علم در این روایت به عنوان نمونه ذکر شده است و گرنه هر خصلت صحیح و صفت نیکی ریشه در بیت رفیع آنها دارد و عالم بشری، مدیون خصال نیک و صفات کمال آن پیشوایان نور است.
بنابراین اگر کسی دارای خصلت پسندیدهای بود و به واسطهی این ویژگی در زمرهی ابرار قرار گرفت، از کوثر جوشان امامت سیراب شده است؛ چون ائمّه علیهم السلام ریشه، اصل و نسب ابرار هستند.
برخی از مصادیقی که انسان به کمک آنها جزء ابرار میشود عبارت است از: ایمان به خدا، ایمان به قیامت، ایمان به فرشتگان، کتب آسمانی و انبیای پیشین، انفاق مالی، بر پاداشتن نماز، پرداختن زکات، وفای به عهد، صبر در شدائد و ... [5]
« إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُورا» [6]
به يقين ابرار (و نيكان) از جامى مىنوشند كه با عطر خوشى آميخته است.
تغذیه وجودی و روحی ابرار اهل بیت هستند. لذا داریم:
هُمُ الَّذِينَ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ [7]
ايشان (ائمّه) هستند كه دلهاى مؤمنين را منور میكنند.
و نیز در روایات مکرراً اشاره شده که روح شیعیان و حتی جسم شیعیان و نیکان از وجود و طینت ایشان بهره گرفته و لذا برخی احتمال دادهاند واژه شیعه به معنای مشایعت و شعاع بودن نسبت به آن محور است.[8]
نیکی نیکان به جهتگیری قطب نمای درونی افراد نسبت به این ذوات مقدّس میباشد. آموزش خیر و علم به خیر از طریق ایشان است. لذا فرمودهاند:
بِنا عُبِدَ اللهُ و بِنا عُرِفَ اللهُ [9]
به وسيلهی ما خدا پرستش شد و به وسيلهی ما خدا شناخته شد.
الابرار (به دلیل داشتن ال استغراق) شامل تمام نیکوکاران از هر قبیل میشود. ائمه مایههای نخستین ابرار عالماند، اعم از زمینیان و آسمانیان و پیامبران و فرشتگان و... :
امام صادق عليه السّلام فرمود:
نَحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا كُلُّ بِرٍّ فَمِنَ الْبِرِّ التَّوْحِيدُ وَ الصَّلَاةُ وَ الصِّيَامُ وَ كَظْمُ الْغَيْظِ وَ الْعَفْوُ عَنِ الْمُسِيءِ وَ رَحْمَةُ الْفَقِيرِ وَ ... .
مائيم ريشهی هرخير و خوبى و همهی نيكيها از شاخههاى وجود ما است و ازجمله نيكيها يگانهپرستى و نماز و روزه و فرو بردن خشم و گذشت از نافرمان بدكردار و مهرورزى نسبت به مستمند... است.[10]
شیعیان از زیادی گِل ایشان خلق شدهاند.
جابر بن عبد اللَّه انصارى گفت: از پيامبر شنيدم ميفرمود: «خداوند من و على و فاطمه و حسن و حسين و ائمه را از نور واحد آفريد آن نور را فشرد از آن شيعيان ما خارج شدند، ما تسبيح گفتيم آنها نيز تسبيح گفتند؛ ما تقديس كرديم آنها نيز تقديس كردند؛ ما تهليل نموديم آنها نيز تهليل گفتند؛ ما تمجيد نموديم آنها نيز تمجيد كردند؛ ما اقرار به وحدانيت نموديم آنها نيز اقرار كردند؛ سپس خداوند آسمانها و زمينها و ملائكه را آفريد؛ ملائكه صد سال ماندند درحالیكه تسبيح و تقديس و تمجيد را نمىدانستند. ما و شيعيانمان تسبيح كرديم پس ملائكه تسبيح از تسبيح ما گفتند؛ ما تقديس نموديم و شيعيانمان تقديس كردند پس ملائكه از تقديس ما تقديس نمودند؛ ما تمجيد كرديم و شيعيانمان تمجيد كردند پس ملائكه از تمجيد ما تمجيد نمودند؛ ما اقرار به توحيد نموديم شيعيان ما نيز اقرار كردند پس ملائكه از اقرار ما اقرار كردند درحالیکه ملائكه تسبيح و تقديس را قبل از تسبيح ما و تسبیح شيعيانمان نميدانستند. پس ما موحد بوديم موقعى كه موحدى جز ما نبود. شايسته است بر خدا چنانچه اين امتياز را به ما بخشيده كه ما و شيعيانمان را در اعلى عليين جاى دهد. خداوند سبحان، ما و شيعيان ما را برگزيد قبل از اينكه اجسام باشيم؛ ما را خواند جواب داديم، ما و شيعيانمان را آمرزيد قبل از اينكه طلب مغفرت كنيم»[11]
امام صادق علیه السلام فرمود:
ِانَّ اللَّهَ خَلَقَنَا مِنْ عِلِّيِّينَ وَ خَلَقَ أَرْوَاحَنَا مِنْ فَوْقِ ذَلِكَ وَ خَلَقَ أَرْوَاحَ شِيعَتِنَا مِنْ عِلِّيِّينَ وَ خَلَقَ أَجْسَادَهُمْ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ الْقَرَابَةُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ تَحِنُّ إِلَيْنَا [12]
خداوند عزّ و جلّ ما را از عليّين آفريد و ارواح ما را از بالاتر از آن خلق كرد و ارواح شيعيانمان را از عليّين و اجسادشان را از پایینتر از آن خلق نمود لذا بين ما و ايشان قرابت بوده و قلبهايشان به ما مايل مىباشد.
احادیث فراوان دیگری نیز بر این موضوع دلالت دارند.[13]
امام صادق علیه السلام فرمودهاند:
طينتها بر سه گونهاند:
... طينت پيغمبران، و مؤمن هم از آن طينت است، جز اينكه پيغمبران از خالص و برگزيده آن طينتاند و ايشان اصل باشند و برتری دارند، و مؤمنين فرع باشند، از گِل ثابت و چسبيده (گويا اشاره دارد كه طينت مؤمن به طينت پيغمبران چسبيده است، اگرچه از فضاله آن طينت است) این چنین خداى عز و جل ميان پيغمبران و پيروانشان جدایى نيندازد. و فرمود:
طينت ناصبى كه از گل سياه بدبو است.
طينت مستضعفين كه از خاك است (يعنى قابليت پذيرش اشكال مختلف را دارد و گل نيست تا مانند مؤمن و كافر به طرفى چسبندگى داشته باشد). مؤمن از ايمانش برنگردد و ناصبى از دشمنى خود و امر مستضعفين مربوط به خواست خداست (كه بجانب ايمان يا كفر گرايند)[14]
ابو حمزه ثمالى گويد: شنيدم امام باقر عليه السلام مىفرمود: همانا خدا ما را از أعلى عليين آفريد و دلهاى شيعيان ما را از آنچه ما را آفريده، آفريد. و پيكرهايشان را از درجه پائينش آفريد، از اين رو دلهاى شيعيان به ما متوجه است؛ زيرا از آنچه ما آفريدهشدهايم، آفريده شدهاند، سپس اين آيه را قرائت فرمود: كَلَّا إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفِي عِلِّيِّينَ وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّيُّونَ كِتابٌ مَرْقُومٌ يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ «اصلا نامه نيكان در عليين است، تو چه دانى عليين چيست؟ كتابى است نوشته كه مقربان شاهد آنند» و دشمن ما را از سجين آفريد و دلهاى پيروانشان را از آنچه آنها را آفريده آفريد و پيكرهايشان را از پائينتر آن آفريد، از اين رو دلهاى پيروانشان بآنها متوجه است زيرا اينها آفريده شدند از آنچه آنها آفريده شدند سپس اين آيه را تلاوت فرمود: كَلَّا إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ وَ ما أَدْراكَ ما سِجِّينٌ كِتابٌ مَرْقُومٌ وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ «اصلا نامه بدكاران در سجين است، تو چه دانى سجين چيست؟ كتابيست نوشته، وای در آن روز بر مکذبان.»[15]
پس مراد این است که هم مومن و هم کافر به لحاظ ذات خویش دارای همهی مراتب علیین و سجین هستند، به همین خاطر وقتی با این سخن حق تعالی : « أاست بربکم » مورد خطاب قرار گرفتند همه تصدیق کردند « قالوا بلی»، ولی وقتی به « هذا محمد رسولی » مورد خطاب قرار گرفتند، از پذیرش رسالت تن زدند، این انکار منافات با اقرار به ربوبیت داشت و لذا کافر شدند و کفر و سجین طبیعت ایشان گردید و اگر کسی به ربوبیت و رسالت اقرار نماید، ولی به ولایت تن ندهد، باز طبع او طاغوتی و سجینی میشود. و اگر کسی به هرسه اقرار کند اما ملکات و افعال و آثار آن را از بین برده و بسوزاند، به اندازهی میل به معاصی طبیعتش سجینی میگردد.
لذا ابراری که به آتش عبودیت سوختند از اصحاب یمین هستند، کسانی که از طینتی خلق شدهاند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و فرزندان پاکشان از آن آفریده شدهاند.
هیچ ذرهای در امتحانات عوالم قبلی مجبور نبوده است و انتخاب ایمان یا کفر تنها به اختیار خود او بوده است.
امام باقر علیه السلام فرمودند:
به راستى خدا تبارك و تعالى چون خلق را آفريد آب خوشگوارى آفريد و آب تلخ و شورى و هر دو آب را به هم آميخت و از روى زمين گِلى برگرفت و آن را سخت ماليد و به اصحاب يمين كه چون مورچه مىجنبيدند فرمود: با سلامتى به سوى بهشت، و به اصحاب شمال فرمود: به سوى دوزخ و باكى ندارم، سپس فرمود: آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند چرا، گواهيم؛ تا نگويند در قيامت كه ما از اين بىخبر و غافل بوديم ...[16]
جمعبودن عناصر یا برای تعدد معصومین علیهم السلام است و یا به اعتبار تعدد ابرار، و یا تعدد عناصر پاکیزهی به هم آمیختهای که مبداء پیدایش ابرار بوده مانند خاک و آب و نور و رحمت که در روایات نیز به آن اشاره شده است.
پس مراد از جملهی شریفهی « عناصر الابرار » این است که ایشان مبدأ و محلّ پیدایش شیعیان هستند؛ همانها که از طینت ایشان آفریده شدهاند و به خدا و پیامبرش ایمان آورده و به ولایت در میثاق سوم اقرار کردهاند، بنابراین جبلت ایشان پاکیزه و طینت ایشان طیب و طاهر گردیده و کتابهای ایشان در علیین قرار گرفت و مقرّبان شاهد این کتابها هستند و کتابها و نامههای ایشان در روز قیامت از سمت راست به دست ایشان میرسد و به آسانی حسابرسی میشوند و آنگاه به سوی اهل خودشان برمیگردند.
والحمد لله رب العالمین
[1] المنجد - عنصر
[2] مجمع البیان 10/ 407
[3] زیارت جامعه
[4] بحار ، ٢ ، ٩٢
[5] سوره ی بقره ، آیه ی ١٧٧
[6] سوره دهر آیه 5
[7] الكافي ج : 1 ص : 195
[8] وَ سَأَلَ الْمُفَضَّلُ الصَّادِقَ ع مَا كُنْتُمْ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ قَالَ ع كُنَّا أَنْوَاراً حَوْلَ الْعَرْشِ نُسَبِّحُ اللَّهَ وَ نُقَدِّسُهُ حَتَّى خَلَقَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ الْمَلَائِكَةَ فَقَالَ لَهُمْ سَبِّحُوا فَقَالُوا يَا رَبَّنَا لَا عِلْمَ لَنَا فَقَالَ لَنَا سَبِّحُوا فَسَبَّحْنَا فَسَبَّحَتِ الْمَلَائِكَةُ بِتَسْبِيحِنَا أَلَا إِنَّا خُلِقْنَا مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ خُلِقَ شِيعَتُنَا مِنْ دُونِ ذَلِكَ النُّورِ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ الْتَحَقَتِ السُّفْلَى بِالْعُليَا ثُمَّ قَرَنَ ع بَيْنَ إِصْبَعَيْهِ السَّبَّابَةِ وَ الْوُسْطَى وَ قَالَ كَهَاتَيْنِ ثُمَّ قَالَ يَا مُفَضَّلُ أَ تَدْرِي لِمَ سُمِّيَتِ الشِّيعَةُ شِيعَةً يَا مُفَضَّلُ شِيعَتُنَا مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْ شِيعَتِنَا أَ مَا تَرَى هَذِهِ الشَّمْسَ أَيْنَ تَبْدُو قُلْتُ مِنْ مَشْرِقٍ وَ قَالَ إِلَى أَيْنَ تَعُودُ قُلْتُ إِلَى مَغْرِبٍ قَالَ ع هَكَذَا شِيعَتُنَا مِنَّا بَدَءُوا وَ إِلَيْنَا يَعُودُونَ (بحارالأنوار ج : 25 ص : 21)
[9] الكافي ج : 1 ص : 145
[10] الكافي، ج8، ص: 242
[11] بحارالأنوار ج :26 ص : 343
[12] علل الشرایع ج 1 ص 117
[13] الكافي، ج1، ص: 389 إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ ثُمَّ صَوَّرَ خَلْقَنَا مِنْ طِينَةٍ مَخْزُونَةٍ مَكْنُونَةٍ مِنْ تَحْتِ الْعَرْشِ فَأَسْكَنَ ذَلِكَ النُّورَ فِيهِ فَكُنَّا نَحْنُ خَلْقاً وَ بَشَراً نُورَانِيِّينَ لَمْ يَجْعَلْ لِأَحَدٍ فِي مِثْلِ الَّذِي خَلَقَنَا مِنْهُ نَصِيباً وَ خَلَقَ أَرْوَاحَ شِيعَتِنَا مِنْ طِينَتِنَا وَ أَبْدَانَهُمْ مِنْ طِينَةٍ مَخْزُونَةٍ مَكْنُونَةٍ أَسْفَلَ مِنْ ذَلِكَ الطِّينَةِ وَ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لِأَحَدٍ فِي مِثْلِ الَّذِي خَلَقَهُمْ مِنْهُ نَصِيباً إِلَّا لِلْأَنْبِيَاءِ وَ لِذَلِكَ صِرْنَا نَحْنُ وَ هُمُ النَّاسَ وَ صَارَ سَائِرُ النَّاسِ هَمَجٌ- لِلنَّارِ وَ إِلَى النَّار
[14] کافی ، ج2 ،ص ٣
[15] کافی ، ج٢ ،ص ٤
[16] کافی ج2 ص8
نوشته شده توسط گروه زیارت جامعه در روز پنجشنبه 1390/11/6 ساعت 14:57
من این مطلب را پسندیدم
|