• کرامت اساس زمامداری
موضوع: اخلاق اجتماعی
کلمات کليدي: حاکم، کرامت انسانی، والی
امیر المومنین علیه السلام در همه امور بر حفظ کرامت مردمان تأکید می کرد و اجازه نمی داد مناسبات خلاف کرامت انسانی باب شود. نصر بن مزاحم منقری روایت کرده است که؛ پس از بازگشت امام علی علیه السلام از پیکار صفین به کوفه چون حضرت برتیره ای از قبیله هَمْدان می گذشت حرب بن شرحبیل شبامی از خانه خود به سوی امام آمد و به گفتگو درباره کشته شدگان و نحوه عزاداری زنان آن تیره پرداختند و حرب همچنان که امیر مؤمنان علی (ع) سواره می رفت پیاده در رکابش راه می رفت پس امام به او فرمودند:
ارْجِعْ فَإِنَ مَشْيَ مِثْلِكَ مَعَ مِثْلِي فِتْنَةٌ لِلْوَالِي وَ مَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِن [1]
باز گرد که پیاده رفتن چون تویی با چون من موجب فریفته شدن والی است و خواری مومن
امیر المومنین علیه السلام با هرگونه مناسباتی که صورتی از خواری انسانی درآن بود مخالفت می کرد و این گونه مناسبات را به زیر پا می گذاشت شریف رضی نمونه ای بسیار درس آموز را آورده است:
[وَ قَالَ علیه السلام وَ قَدْ لَقِيَهُ عِنْدَ مَسِيرِهِ إِلَى الشَّامِ دَهَاقِينُ الْأَنْبَارِ فَتَرَجَّلُوا لَهُ وَ اشْتَدُّوا بَيْنَ يَدَيْهِ فَقَالَ:] مَا هَذَا الَّذِي صَنَعْتُمُوهُ؟ فَقَالُوا خُلُقٌ مِنَّا نُعَظِّمُ بِهِ أُمَرَاءَنَا فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا يَنْتَفِعُ بِهَذَا أُمَرَاؤُكُمْ وَ إِنَّكُمْ لَتَشُقُّونَ عَلَى أَنْفُسِكُمْ فِي دُنْيَاكُمْ وَ تَشْقَوْنَ بِهِ فِي [أُخْرَاكُمْ] آخِرَتِكُمْ وَ مَا أَخْسَرَ الْمَشَقَّةَ وَرَاءَهَا الْعِقَابُ وَ أَرْبَحَ الدَّعَةَ مَعَهَا الْأَمَانُ مِنَ النَّار [2]
[و چون دهقانان انبار هنگام رفتن امام به شام او را دیدند, برای وی پیاده شدند و پیشاپیش دویدند. فرمود:] این چه کار بود که کردید؟ [گفتند: عادتی است که داریم و بدان امیران خود را بزرگ می شماریم. فرمود:] به خدا که امیران شما از این کار سودی نبردند، و شما در دنیایتان خود را بدان به رنج می افکنید و در آخرتتان بدبخت می گردید. و چه زیانبار است رنجی که کیفر در پی آن است، و چه سودمند است آسایشی که با آن از آتش امان است.
تمام وظایف و رفتارهای والی باید از کرامت برخوردار باشد تا آدمیان را به سوی مقصد آفرینششان رهنمون شود و آنان را در فضای آزادی از هر آنچه آدمی را به دنائت و حقارت می کشاند به والاییهای تربیت فطری متصف نماید. و رسالت همه ي انبیای الهی و اولیای ربانی همین بوده است.
-1 نهج البلاغه، حکمت 322
-2 همان، حکمت 37
منبع: مکتب مهر/ مصطفی دلشاد تهرانی
نوشته شده توسط صیرفی در روز جمعه 1392/4/28 ساعت 18:21
من این مطلب را پسندیدم
|