متن مقاله :
مقدمه
شیعه در التزام و پیروی از مکتب اهل البیت علیهمالسلام از استدلال به کتاب، سنت و عقل بهره وافری جسته است و از جمله آیاتی که شیعه بر امامت بلافصل امیرالمؤمنین علیهالسلام به آن استدلال و ادعای اجماع کرده است آیه «اِنَّما وَلِیُّکُم اللّهُ و رَسُولُه و الذینَ آمنوا الذینَ یُقیمونَ الصلوةَ و یُؤتونَ الزکوةَ و هُم راکِعونَ» (مائده / 55) میباشد. گذشته از اجماع شیعه بر نزول آیه در باره امام علی علیهالسلام ، ادعای اجماع امت اسلامی نیز بر این مسئله شده، که در جای خود آمده است.
استدلال شیعه به این آیه بر مقدماتی استوار میباشد. یکی از آن مقدمات که نقشی اساسی در استفاده خلافت بلافصل حضرت امیر علیهالسلام از این آیه دارد نزول این آیه درباره آن حضرت میباشد.
ولی مخالفان مکتب اهل البیت علیهمالسلام که از دلالت قوی این آیه بر حقّانیت این مکتب به هراس افتادهاند برای تضعیف استدلال شیعه شبهاتی را متوجه این استدلال کردهاند؛ از جمله اینکه اگر در باره حضرت علی علیهالسلام نازل شده بود و مقصود امامت آن حضرت بود بر ایشان واجب بود که این مسئله را آشکارا اعلام و در منازعات سیاسی به آن احتجاج کند که در این مقاله درصدد بررسی این مسئله از منابع فریقین میباشیم.
استدلال نکردن امام علی علیهالسلام به آیه!
مخالفان مکتب اهل البیت گفتهاند اگر این آیه در شأن امام علی علیهالسلام نازل شده و مقصود امامت آن حضرت باشد، بر ایشان واجب بود که این موضوع را آشکارا اعلام کند؛ زیرا امامت، امانت خدا و رسول است و باید ذمّه امام از آن تکلیف بریء شود و این با بیست و پنج سال سکوت آن شیر غیرتمند و دیگر مسلمانان صدر اسلام تناسب ندارد. به این شبهه توجّه کنید:
«انّه لو سلّم ذلک، کان الواجب علی الامام ان یجهر بدعوی الولایة بذلک المعنی، حتّی یبرأ من واجب امانة اللّه و رسوله و استمرار الحذر نحو قریب من خمسة و عشرین سنة لا یناسب شهامة ذلک الاسد الغیور و لا غیره من المسلمین الکرام».
این شبهه در شماری از منابع آمده است.[1]
قبل از پاسخ این شبهه ضمن پذیرش بخشی از سخنان این افراد که اگر چنین بود میبایست صحابه احتجاج میکردند، ما این مسئله را به چند دلیل میپذیریم که میبایست در برابر حکومت ابوبکر مقاومت میشد؛ زیرا:
1 ـ نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله با اندیشه دینی مسلمانان را طوری تربیت کرده بود که در برابر هر خلافی مقاومت کنند و به اعتراض برخیزند. این روحیه میطلبید که در برابر حکومت ابوبکر مقاومت کنند.
2 ـ فضائل بعضی از صحابه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله همانند امام علی علیهالسلام ، سلمان فارسی، عمار یاسر و خزیمة بن ثابت بر اساس آنچه در منابع اهل سنت آمده، نسبت به ابوبکر به مراتب بیشتر است، به طوری که اصلاً قابل مقایسه نیستند.
در پاسخ این سؤال باید گفت: این اعتراضها در منابع شیعه فراوان یافت میشود، ولی در منابع اهل سنت از آنها ذکری نیست، یا بسیار کمرنگ است و این نیز بدان سبب است که حذف و تحریف حقایق شامل آنها شده است و متأسفانه محدثان و مورخان و مفسران اهل سنت در کتب خود آنچه خواستهاند آوردهاند، نه آنچه واقعیت داشته است؛ به عنوان نمونه ذهبی مورخ مشهور اهل سنت در شرح حال محمّد بن جریر طبری میگوید:
«جمع طرق حدیث غدیر خم فی اربعة اجزاء رایت شطره فبهرنی سعة روایاته و جزمت بوقوع ذلک»[2].
محمّد بن جریر طبری راویان حدیث غدیر خم را در چهار جلد گردآوری کرده است که من بخشی از آن را دیدهام که با دیدن این کتاب و گستردگی روایات غدیر خم مبهوت شدم و یقین پیدا کردم که چنین حادثهای در تاریخ اسلام از طرف رسول خدا صلیاللهعلیهوآله اتفاق افتاده است!
در حالی که همین طبری در کتاب خود که یکی از منابع مهم تاریخی بهشمار میآید، حتّی یک کلمه درباره این حادثه مهم ننوشته است؟!
بنابر این ذکر نکردن حادثهای از حوادث تاریخ اسلام در منابع اهل سنت نمیتواند به این معنی باشد که این حادثه اتفاق نیفتاده است.
بگذریم، امّا پاسخ شبهه ـ استدلال نکردن امام علی علیهالسلام به آیه ـ را باید در منابع هر دو گروه مورد بررسی قرار داد:
گروه اول. منابع اهل سنت
گر چه با توجّه به مسائل یاد شده از این نوع اعتراضها در منابع اهل سنت کمتر یاد شده است، ولی حقایق همیشه و برای همه کس پنهان نمیماند و خداوند برای اتمام حجت عدهای را وا میدارد که حقایق را بیان کنند. اکنون به چند نمونه از استدلال امام علی علیهالسلام به این آیه در منابع اهل سنت اشاره میکنیم:
1 ـ حافظ سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی، مؤلف ینابیع الموده در باب 38 کتاب خود نقل میکند: در دوران خلافت عثمان روزی جمعی از مهاجران و انصار در مسجد نشسته بودند و امیرالمؤمنین علیهالسلام در میان آنان بود. هر کس در باره خود سخن میگفت و آن حضرت ساکت بود. وقتی بیان قضائل آنان به پایان رسید، رو به امام گفتند:
«یا ابا الحسن تکلّم!
فقال: یا معشر قریش و الانصار اسئلکم ممّن اعطاکم اللّه هذا الفضل، ابانفسکم او بغیرکم؟
قالوا: اعطانا اللّه و منّ علینا بمحمد صلیاللهعلیهوآله ...»
ای ابوالحسن سخن بگو!
آن حضرت فرمود: ای گروه قریش و انصار، از شما میپرسم این فضائل را خداوند به سبب خودتان به شما داده است یا به واسطه دیگری؟
گفتند: خداوند به واسطه محمّد صلیاللهعلیهوآله بر ما منت نهاد و این فضائل را به ما عطا کرد.
سپس حضرت بخشی از آیاتی را که درباره خودش نازل شده بود بیان میکند و از آنان اقرار میگیرد که این آیات درباه او نازل شده است. آنگاه فرمود:
«انشدکم باللّه اتعلمون حیث نزلت انّما ولیّکم اللّه و رسوله و الذین آمنو الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکاة و هم راکعون و ... امراللّه عزّوجلّ نبیّه ان یعلمهم ولاة امرهم و ان یفسّر لهم من الولایة کما فسّر لهم من صلاتهم و زکاتهم و حجّهم فنصبنی للناس بغدیر خم».[3]
شما را به خدا سوگند میدهم آیا میدانید هنگامی که آیه «اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ و ...»و آیات دیگر نازل شد خداوند پیامبرش را مأمور کرد که متولیان امور امت را به آنان معرفی کند و ولایت را برای امت توضیح دهد، همانطور که نماز، زکات و حج ایشان را برای آنان شرح داده است. به دنبال این مسائل رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در غدیر خم مرا به امامت مردم نصب کرد.
2 ـ محدث حافظ ابراهیم بن محمّد جوینی مؤلف کتاب فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین در کتابش همین جریان را با تفصیل بیشتری نقل کرده است. او مینویسد در دوران خلافت عثمان روزی در مسجد میان انصار و مهاجرین درباره فضائل هر یک بحث در گرفت. در این مناظره که حدود دویست تن از سران دو گروه حضور داشتند و از صبح تا ظهر به طول انجامید، قریش تمام فضائلی را که از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در باره آنان بیان شده بود نقل کردند. از سران مهاجرین در جلسه افرادی مثل عبدالرحمان بن عوف، طلحه، زبیر، مقداد، ابوذر، هاشم بن عتبه، عبد اللّه بن عبّاس و عبد اللّه بن جعفر حضور داشتند و پس از آن انصار نیز خدمات خود به اسلام و پیامبر و نقش خود در گسترش اسلام و حمایت از مسلمانان را بیان کردند که از جمله سران این گروه نیز افرادی مانند: ابیّ بن کعب، زید بن ثابت، ابو ایوب انصاری، ابو هیثم بن تیّهان، قیس بن سعد بن عباده، جابر بن عبد اللّه، انس بن مالک و زید بن ارقم حضور داشتند که پس از پایان گفت و گوی آنان از امام تقاضا کردند ایشان سخن بگوید. امام نیز پس از ذکر آیاتی از قرآن از جمله آیه «اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ و...» میفرماید:
«قال الناس یا رسول اللّه خاصة فی بعض المؤمنین ام عامة لجمیعهم. فامر اللّه عزوجل نبیّه صلیاللهعلیهوآله ان یعلّمهم ولاة امرهم و ان یفسّر لهم من الولایة ما فسّر لهم من صلاتهم و زکاتهم و حجّهم فنصبنی للناس بغدیر خم»[4].
مردم پرسیدند: ای رسول خدا صلیاللهعلیهوآله آیا این آیات درباره بعضی از مؤمنان نازل شده است، یا اینکه شامل همه میشود که خداوند رسولش را مأمور کرد تا متولیان امور امت را به آنان بشناساند و ولایت را برای آنان شرح دهد، همانطور که نماز و زکات و حج آنان را شرح داده است؛ پس رسول خدا صلیاللهعلیهوآله مرا در غدیر خم به عنوان امام مردم منصوب کرد.
3- حدیث مناشده یوم الشوری
هنگامی که عمر در آستانه مرگ قرار گرفت، شش تن را برای تعیین رهبر برگزید و به آنان سه روز مهلت داد تا تکلیف رهبری امت را مشخص کنند.[5] از جمله این افراد امام علی علیهالسلام بود. به طور طبیعی هر یک از این افراد مدعی رهبری امت بودند و در صدد اثبات صلاحیت خود برای این کار برآمدند. از اینرو امیرالمؤمنین علیهالسلام که شایستهترین فرد برای این کار بود به بیان امتیازات خود در آن جمع پرداخت که به حدیث مناشده یوم الشوری مشهور است. این حدیث را هم اهل سنت روایت کردهاند و هم شیعه. این حدیث در منابع شیعه بیش از ده صفحه میباشد که امام در آن به آیه «انّما» چنین استدلال میکند:
«نشدتکم باللّه هل فیکم احد ادّی الزکاة و هو راکع غیری؟ قالوا: لا ».[6]
شما را به خدا سوگند میدهم آیا در میان شما جز من کسی هست که در حال رکوع، زکات پرداخت کرده باشد؟
گفتند: نه.
این حدیث در منابع اهل سنت بسیار متفاوت نقل شده است که به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
الف. ابن حماد عقیلی: وی از این حدیث حدود دو صفحه را نقل و بقیه را حذف کرده است و سپس از قول ابن مغیرة نقل میکند:
«و هذا حدیث لا اصل له عن علی علیهالسلام ».[7]
این حدیث از علی علیهالسلام پایهای ندارد.
محقق این کتاب نیز در پاورقی میگوید:
«حاشا امیرالمؤمنین من قول هذا».[8]
هرگز امیرالمؤمنین علیهالسلام چنین سخنی را نمیگوید!
همانطور که ملاحظه میکنید ابن مغیره ادعای جعلی بودن حدیث را دارد، بدون اینکه سندی ارائه کند و دکتر عبدالمعطی امین نیز صدور این سخن را از امام بعید میداند.
اکنون سؤال این است که چرا با این حدیث چنین برخورد کردهاند و بدون ارائه هیچ سندی آن را کنار گذاشته یا حذف کردهاند و یا درصدد تضعیف راوی آن برآمدهاند؟
به نظر ما علت این کار در مقدمه کلام امیرالمؤمنین علیهالسلام و ذهنیت اهل سنت نسبت به صحابه به خصوص خلفا میباشد؛ زیرا امیرالمؤمنین علیهالسلام در مقدمه این مناشده چنین میفرماید:
«بایع الناس ابابکر و انا و اللّه اولی بالامر و احقّ به منه، فسمعت و اطعت مخافة ان یرجع الناس کفارا یضرب بعضهم رقاب بعض بالسیف، ثم بایع ابوبکر لعمر و انا و اللّه احقّ بالامر منه، فسمعت و اطعت مخافة ان یرجع الناس کفارا، ثم انتم تریدون ان تبایعوا لعثمان...».[9]
مردم با ابوبکر بیعت کردند، در حالی که به خدا سوگند من از او سزاوارتر به خلافت بودم، ولی از ترس اینکه مبادا مردم به دوران کفر باز گردند و با شمشیر گردن یکدیگر را بزنند، شنیدم و اطاعت کردم. بعد از آن ابو بکر برای عمر از مردم بیعت گرفت، در حالی که به خدا سوگند من از او سزاوارتر به خلافت بودم، ولی از ترس اینکه مبادا مردم کافر شوند، شنیدم و اطاعت کردم و اکنون نیز تصمیم دارید با عثمان بیعت کنید...
بدین سان حضرت عملکرد صحابه را در تعیین ابوبکر و عملکرد ابوبکر را در تعیین عمر و عملکرد اصحاب شوری را در تعیین عثمان مورد نقد قرار داده و آن را تخطئه کرده است که این مسئله با ذهنیت اهل سنت نسبت به خلفا و صحابه سازگاری ندارد. از اینرو در صدد تضعیف راوی، یا تقطیع و یا حذف کلی روایت یاد شده برآمدهاند.
ب. ابن حجر عسقلانی یک صفحه از این حدیث را از قول ابن حماد عقیلی نقل میکند و سپس میگوید:
«فذکر الحدیث فهذا غیر صحیح و حاشا امیرالمؤمنین من قول هذا انتهی».[10]
این حدیث را ابن حماد نقل کرده و این حدیث صحیح نیست و هرگز امیرالمؤمنین چنین سخنی نمیگوید.
ج. ذهبی نیز همین مقدار مختصر را از ابن حماد عقیلی نقل میکند و همچنان درباره حدیث قضاوت میکند که این صحیح نیست[11]، بدون اینکه برای سخن خود دلیلی ارائه کند.
د. ابن مغازلی مقدمه سخن امام را نیاورده، ولی بقیه حدیث را حدود چهار صفحه نقل کرده است بدون آنکه آن را رد کند.[12]
ه. خطیب خوارزمی نیز حدود سه صفحه از این مناشده را از طرق مختلف نقل میکند بدون آنکه آن را رد کند.[13]
و. گنجی شافعی نیز حدود یک صفحه از این مناشده را آورده است. البته او تنها به بخشی از حدیث که درباره جریان رد الشمس است استدلال کرده است.[14]
ز. حموینی مؤلف فرائد السمطین نیز حدود سه صفحه از این مناشده را آورده است بدون آنکه آن را رد کند.[15]
ح. ابن عساکر مؤلف کتاب تاریخ مدینة دمشق نیز حدود سه صفحه از این مناشده را آورده است بدون آنکه آن را رد کند.[16]
چنان که ملاحظه میکنید، در میان اهل سنت نیز افرادی هستند که احتجاج امام علی علیهالسلام را به نزول این آیه درباره خودش نقل کرده باشند. گذشته از آنکه چندین نفر مناشده یوم الشوری را نقل کردهاند که با آنچه در منابع شیعه آمده است یکسان میباشد، ولی وقتی مناشده در مقام اثبات برتری امام بر خلفا پیش میآید آن را نقل نکردهاند وعدهای هم با این اتهام که این روایت جعلی است بدون ارائه دلیلی از نقل مناشده خودداری کردهاند و برخی نیز با این توهم که بعید است امام علی علیهالسلام نسبت به خلیفه اول و دوم چنین سخنی بگوید تمام مناشده را نقل نکردهاند و گروهی نیز با اتهام ضعف راوی از نقل آن پرهیز کردهاند؛ در حالی که این گونه نیست. به هر حال به اندازهای که این حقیقت اثبات شود که امام علی علیهالسلام به نزول آیه احتجاج کرده است در منابع اهل سنت هم شواهدی یافت میشود.
گروه دوم. منابع شیعه
استدلال امام به آیه «انّما» در منابع شیعه بسیار زیاد آمده است که به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
1 ـ مناشده یوم الشوری
همانطور که پیشتر بیان کردیم، در جلسه شوری که هر یک از اعضا ادعای صلاحیت رهبری دارند طبیعی است که درصدد معرفی و بیان شایستگیهای خود برآیند. این مسئله طبیعی وقتی با وظیفه دینی همراه شود انگیزه آن دو چندان میشود. از اینرو امام علی علیهالسلام که بیان شایستگیهای فردی خود را برای بازگرداندن حکومت اسلامی به مسیر خود وظیفهای الهی میدانست درصدد بیان شایستگیها و امتیازات خانوادگی، فردی، سیاسی، مبارزاتی، علمی و ... خود برآمد که در منابع هر دو گروه یعنی شیعه و اهل سنت یافت میشود. در این حدیث حضرت در دو جا به نزول آیه «انّما» درباره خود استدلال کرده است:
الف ـ در موردی حضرت خطاب به اهل شوری میفرماید:
«فهل فیکم احد سمّاه اللّه عزّوجلّ فی عشر آیات من القرآن مؤمنا غیری؟ قالوا: اللهم لا ».[17]
آیا در میان شما بجز من کسی هست که خداوند در ده آیه از آیات قرآن او را مؤمن نامیده باشد؟
گفتند: به خدا سوگند نه.
یکی از آنها آیه «اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُوله و الَّذِینَ آمَنُوا...» میباشد.
ب ـ در موردی در این مناشده حضرت خطاب به اهل شوری میفرماید:
«فهل فیکم احد آتی الزکاة و هو راکع و نزلت فیه انّما ولیّکم اللّه و رسوله و الذین آمنو الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون غیری؟ قالوا: اللهم لا ».[18]
آیا در میان شما بجز من کسی هست که در حال رکوع زکات داده باشد و خداوند آیه «انَّما ولیُّکُم اللّهُ...» را درباره او نازل کرده باشد؟
گفتند: به خدا سوگند نه.
2 ـ مناشده با ابو بکر
با توجّه به نکاتی که پیشتر درباره تربیت امت توسط رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بیان شد، طبیعی بود که در برابر به قدرت رسیدن ابو بکر مقاومت و اعتراضهایی صورت گیرد؛ از جمله این اعتراضها را خود حضرت امیر علیهالسلام انجام داده است. بعد از به قدرت رسیدن ابو بکر، وی تلاش میکرد با امام علی علیهالسلام با چهرهای بشاش و خندان رو به رو شود، ولی حضرت امیر علیهالسلام بر عکس همیشه با چهرهای گرفته و عبوس با او برخورد میکرد که این وضع برای ابوبکر قابل تحمل نبود، تا اینکه روزی به خانه حضرت آمد و از مسائل پیش آمده عذرخواهی کرد و در صدد توجیه رفتار خود برآمد. حضرت با نقد رفتار ابوبکر از وی اعتراف گرفت که شایستگی این کار را ندارد، بلکه خود شایسته سرپرستی امت است. بدین سان حضرت با بیان شایستگیهای خود به نزول آیه «انّما» در باره خود استدلال میکند و میفرماید:
«انشدک باللّه الی الولایة من اللّه مع ولایة رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله فی آیة زکاة الخاتم ام لک؟ قال: بل لک».[19]
تو را به خدا سوگند میدهم آیا در آیه پرداخت انگشتری به عنوان زکات، ولایت من همراه با ولایت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله از طرف خداوند مطرح شده است یا ولایت تو؟
ابوبکر گفت: بلکه ولایت تو.
3 ـ مفاخره قریش
از جمله مواردی که حضرت امیر علیهالسلام به نزول آیه «انّما» در باره خود احتجاج کرده، جریان، مفاخره مهاجرین و انصار است. پیشتر این جریان و احتجاج آن حضرت به این آیه را از منابع اهلسنت نقل کردیم. این جریان در منابع شیعه نیز ذکر شده است که آن حضرت فرمود:
«فانشدکم باللّه اتعلمون حیث نزلت انّما ولیُّکم اللّه و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون. قال الناس: یا رسول اللّه اخاصة فی بعض المؤمنین ام عامة لجمیعهم، فامر اللّه عزّوجلّ نبیّه این یعلمهم ولاة امرهم و ان یفسّر لهم من الولایة ما فسّر لهم من صلاتهم و زکاتهم و صومهم و حجّهم فنصبنی للناس علما بغدیر خم».[20]
شما را به خدا سوگند آیا میدانید هنگامی که آیه «انّما ولیُّکُم اللّهُ و ...» نازل شد، مردم از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله پرسیدند: آیا این آیه به عدهای از مؤمنان اختصاص دارد، یا شامل همه مؤمنان میشود؟ پس خداوند پیامبر را مأمور کرد که متولیان امور مؤمنان را به آنان بشناساند و همانطور که نماز، زکات و حج آنان را برای ایشان بیان کرده است ولایت را نیز شرح دهد. در پی این مسائل پیامبر مرا در غدیر خم به عنوان راهنما برای مردم منصوب کرد.
4 ـ مذاکره با مهاجرین و انصار
در جریان تشکیل شوری از یک سو حدود پانزده سال از ارتحال رسول خدا صلیاللهعلیهوآله گذشته بود و نسل جدید مسلمانان عصر نزول قرآن را درک نکرده بودند. از سوی دیگر، تبلیغات یکسویه حکومت در طول این دوران و جلوگیری از تدوین و نشر حدیث رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و عوامل دیگر سبب شده بودند نسل جدید از حوادث صدر اسلام و مدافعان واقعی اسلام و رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بیاطلاع باشند. در چنین شرایطی حضرت درصدد معرفی خود و دفاع از حق خویش برآمد و در جمع مهاجرین و انصار که بیشتر آنان را نسل جدید تشکیل میدادند حاضر شد و در یک سخنرانی فرمود:
«لقد علم المستحفظون من اصحاب النبی محمّد صلیاللهعلیهوآله لیس فیهم رجل له منقبة الاّ و قد شرکته فیها و فضلته ولی سبعون منقبة لم یشرکنی فیها احد... امّا الخامسة و الستون فانی کنت اصلّی فی المسجد فجاء سائل سأل و انا راکع، فناولته خاتمی من اصبعی، فانزل اللّه تبارک و تعالی فی انّما ولیُّکُم اللّهُ و رسولُه و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون».[21]
از اصحاب رسول خدا صلیاللهعلیهوآله آنان که حفظ مطالب دینی از آنان خواسته شده و امانتدار قرار داده شدهاند، میدانند که در میان اصحاب رسول خدا صلیاللهعلیهوآله کسی نیست که امتیازی داشته باشد مگر اینکه من آن امتیاز را بیشتر از او دارم، ولی من هفتاد امتیاز دارم که هیچ یک از اصحاب رسول خدا صلیاللهعلیهوآله هیچ کدام از آن امتیازات را ندارند. سپس حضرت این امتیازات را برمیشمارد تا اینکه میفرماید: امّا شصت و پنجمین امتیاز اینکه من در مسجد نماز میخواندم، فقیری آمد و تقاضای کمک کرد و من در حال رکوع انگشتری خود را به او دادم که خداوند آیه «انَّما ولیُّکُم اللّهُ و ...» را درباره من نازل کرد.
5 ـ مناظره با ملحدان
از جمله مواردی که حضرت امیر علیهالسلام به نزول آیه «انّما» درباره خود احتجاج کرده، موردی است که بعضی از ملحدان خدمت آن حضرت رسیدند و گفتند: آیاتی در قرآن وجود دارد که با هم تناقض دارند و اگر این تناقضها نبود ما به اسلام ایمان میآوردیم؟
حضرت فرمود: این آیات چیست؟
آنان آیاتی را برشمردند و حضرت به تک تک آنها پاسخ میداد، تا اینکه سؤالکننده پرسید: و أجده یقول: «انّما اعظکم بواحدة» (سبأ / 46) فما هذه الواحدة؟
حضرت فرمود:
«و امّا قوله انّما اعظکم بواحدة، فانّ اللّه جلّ ذکره نزل عزائم الشرایع وآیات الفرائض فی اوقات مختلفة کما خلق السماوات و الارض فی ستّة ایّام و لو شاء لخلقها فی اقلّ من لمح البصر و لکنّه جعل الاناة و المداراة امثالاً لا منائه و ایجابا للحجّة علی خلقه، فکان اول ما قیّدهم به الاقرار بالوحدانیّة و الربوبیة و الشهادة بان لا اله الاّ اللّه فلما اقرّوا بذلک، تلاه بالاقرار لنبیّه صلیاللهعلیهوآله بالنبوة و الشهادة له بالرسالة، فلما انقادوا لذلک فرض علیهم الصلاة، ثم الصوم ثم الحج ثم الجهاد ثم الزکاة ثم الصدقات و ما یجری مجراها من مال الفیء. فقال المنافقون: هل بقی لربّک علینا بعد الذی فرضه شیء آخر یفترضه فتذکره لتسکن انفسنا الی انّه لم یبق غیره، فانزل اللّه فی ذلک قل انّما اعظکم بواحدة؛ یعنی الولایة و انزل انّما ولیُّکم اللّه و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون و لیس بین الامة خلاف انّه لم یؤت الزکاة یومئذ احد و هو راکع غیر رجل و لو ذکر اسمه فی الکتاب لا سقط مع ما اسقط من ذکره و هذا و ما اشبهه من الرموز التی ذکرت لک ثبوتها فی الکتاب لیجهل معناها المحرفون فیبلغ الیک و الی امثالک و عند ذلک قال اللّه الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا».[22]
امّا سخن خداوند که تنها به یک چیز شما را موعظه میکنم، به درستی که خداوند متعال قوانین مهم و واجبات را در زمانهای متفاوتی نازل کرده است، چنان که آسمانها و زمین را در شش دوره آفریده است و اگر میخواست میتوانست در کمتر از یک چشم بر هم زدن آنها را خلق کند، ولی او آهستگی و مدارا را نمونهای برای امینان خود و اثبات حجتی برای خلق قرار داده است.
بر این اساس اولین چیزی که بندگان را به آن مقید کرد اعتراف به یگانگی و ربوبیت خداوند و شهادت به این بود که معبودی غیر از اللّه نیست و چون این مرحله سپری شد و مردم وحدانیت خداوند را پذیرفتند، اعتراف به نبوت پیامبر ـ که درود خداوند بر او و خاندان او باد ـ و شهادت به رسالت او قرار داد و چون این مرحله را پذیرفتند بر آنان نماز را واجب کرد، سپس روزه، سپس حج، سپس جهاد، سپس زکات و سپس صدقات و آنچه از این نمونه بود؛ مثل انفال. به دنبال این مسائل، منافقان به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله گفتند: آیا چیز دیگری مانده است که پروردگارت بخواهد آن را واجب کند که به ما بگویی تا ما اطمینان پیدا کنیم که واجب دیگری نیست؟
خداوند در این موقع نازل کرد که بگو: تنها به یک چیز توصیه میکنم؛ یعنی به ولایت و آیه نازل کرد که تنها سرپرست و ولیّ شما خداوند و رسول او و کسانی هستند که نماز میگزارند و در حال رکوع زکات میپردازند و در میان امت هیچ اختلافی وجود ندارد که در آن دوران جز یک تن در حال رکوع زکات پرداخت نکرده است و اگر نام او را در قرآن میآورد، آن را از میان میبردند. این مسئله و امثال این نکتهها که برایت گفتم در قرآن وجود دارد که تحریفگران معنای آنها را نمیدانند تا به تو و امثال تو برسد و وقتی ولایت نازل شد، خداوند این آیه را نازل کرد که امروز دین شما را کامل گردانیدم، نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برای شما برگزیدم.
6 ـ پاسخ پرسشگران
از جمله مواردی که حضرت امیر المؤمنین علیهالسلام برای اثبات حقانیت ادعای خود در جانشینی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به آیه «انَّما ولیُّکُمُ اللّهُ و ...» استدلال کرده، مواردی است که عدهای از آن حضرت پرسش میکردند و ایشان به ناچار پاسخ میگفت. شمار این موارد نیز بسیار است که تنها به یک مورد اشاره میکنیم:
«سأل رجل علی بن ابی طالب علیهالسلام فقال: اخبرنی بافضل منقبة لک، قال: ما انزل اللّه فی کتابه...».
مردی از امام علی علیهالسلام پرسید: از برترین امتیازت بگو. حضرت فرمود: آنچه خداوند در کتابش در باره من نازل کرده است و سپس حضرت بعضی از آیاتی را که درباره خودش نازل شده بود بیان کرد؛ از جمله:
«مثل قوله انّما ولیّکم اللّه و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون».[23]
تنها سرپرست و ولیّ شما خدا و رسول او و مؤمنانی هستند که نماز را برپا میدارند و در حال رکوع زکات پرداخت میکنند. |