• اجتماع مردم در روز غدیر
موضوع: غدیر در تاریخ
کلمات کليدي: اجتماع مردم در روز غدیر، کتاب گزارش حجه الوداع، گزارش حجه الوداع، محور سخن در خطابه غدیر
اجتماع مردم در غدير
نزديک ظهر روز دوشنبه،[1] همين که به منطقهي «کُراع الغُمَيم»[2] -که «غدير خم» در آن واقع شده- رسيدند، حضرت مسير حرکت خود را به طرف راست جاده و به سمت غدير تغيير دادند و فرمودند:
«اَيُّهَا النَّاسُ، أجيبُوا داعِيَ اللَّهِ، اَنَا رَسُولُ اللَّهِ»
«اي مردم، دعوت کنندهي خدا را اجابت کنيد که من پيام آور خدايم»
اين کنايه از آن بود که هنگام ابلاغ پيام مهمي فرا رسيده است. سپس فرمان دادند تا منادي ندا کند: «همهي مردم متوقف شوند و آنان که پيش رفتهاند بازگردند و آنان که پشت سر هستند توقف کنند»، تا آهسته آهسته همهي جمعيت در محل از پيش تعيين شده جمع گردند. همچنين دستور دادند: کسي زير درختان کهنسالي که در آنجا بود نرود و آن موضع خالي بماند.
پس از اين دستور همهي مَرْکبها متوقف شدند، و کساني که پيشتر رفته بودند بازگشتند و همهي مردم در منطقهي غدير پياده شدند و هر يک براي خود جايي پيدا کردند و کمکم آرام گرفتند. اينک صحرا براي اولين بار شاهد تجمع عظيم بشري بود.
شدت گرما در اثر حرارت آفتاب و داغي زمين سوزنده، به حدّي ناراحت کننده بود که مردم و حتي خود حضرت گوشهاي از لباس خود را به سر انداخته و گوشهاي از آن را زير پاي خود قرار داده بودند، و عدهاي از شدت گرما عباي خود را به پايشان پيچيده بودند! [3[
آماده سازي جايگاه سخنراني و منبر
از سوي ديگر، پيامبر صلي اللَّه عليه و آله مقداد و سلمان و ابوذر و عمار را فرا خواندند و به آنان دستور دادند تا به محل پنج درخت کهنسال- که در يک رديف کنار برکهي غدير بودند- بروند و آنجا را آماده کنند. آنها خارهاي زير درختان را کندند و سنگهاي ناهموار را جمع کردند و زير درختان را جارو کردند و آب پاشيدند. سپس شاخههاي پايين آمدهي درختان را که تا نزديکي زمين آمده بود قطع کردند. بعد از آن در فاصلهي بين دو درخت روي شاخهها پارچهاي انداختند تا سايباني از آفتاب باشد، و آن محل براي برنامهي سه روزهاي که حضرت در نظر داشتند کاملاً مساعد شود.
سپس در زير سايبان، سنگها را روي هم چيدند و از رواندازهاي شتران و ساير مرکبها هم کمک گرفتند و منبري به بلندي قامت حضرت ساختند و روي آن پارچهاي انداختند. منبر را طوري بر پا کردند که نسبت به دو طرف جمعيت در وسط قرار بگيرد و پيامبر صلي اللَّه عليه و آله هنگام سخنراني مشرف بر مردم باشد تا صداي حضرت به همه برسد و همه او را ببينند، چنان که در گزارش ماجراي غدير آمده است : احدي از حاضرين غدير خم نبود مگر آنکه آن حضرت را به چشم خود ميديد و صداي آن حضرت را به گوش خود ميشنيد.
البته ربيعة بن اُمية بن خلف کلام حضرت را براي مردم تکرار ميکرد تا افرادي که دورتر قرار داشتند مطالب را بهتر بشنوند.[4]
پيامبر و اميرالمؤمنين بر فراز منبر
مقارن ظهر، انتظار مردم به پايان رسيد و مناديِ حضرت نداي نماز جماعت داد. پس از بيرون آمدن مردم از خيمهها و آمادگي صفها براي نماز، پيامبر صلي اللَّه عليه و آله از خيمهي خود بيرون آمدند و نماز را به جماعت خواندند.
بعد از آن مردم ناظر بودند که پيامبر صلي اللَّه عليه و آله بر فراز آن منبر ايستادند و اميرالمؤمنين عليهالسلام را فرا خواندند و به او دستور دادند بالاي منبر بيايد و در سمت راستش بايستد. قبل از شروع خطبه، اميرالمؤمنين عليهالسلام يک پله پائين تر بر فراز منبر در طرف راست حضرت ايستاده بودند و دست پيامبر صلي اللَّه عليه و آله بر شانهي آن حضرت بود.
سپس حضرت نگاهي به راست و چپ جمعيت نمودند و منتظر شدند تا مردم کاملاً جمع شوند. زنان نيز در قسمتي از مجلس نشستند که پيامبر صلي اللَّه عليه و آله را به خوبي ميديدند. پس از آماده شدن مردم، پيامبر اکرم صلي اللَّه عليه و آله سخنرانيِ تاريخي و آخرين خطابهي رسمي خود را براي جهانيان آغاز کردند.
با در نظر گرفتن اين شکل خاص از منبر و سخنراني، که دو نفر بر فراز منبر در حالت قيام ديده ميشوند و بيش از صد و بيست هزار نفر اين منظرهي بديع را مينگرند، به استقبالِ سخنانِ حضرت خواهيم رفت.
يادآور ميشود که اجتماع 120000 نفر براي يک سخنراني و در مقابل يک خطيب که همه شخص او را ببينند در دنياي امروز هم مسئلهي غير عادي است، تا چه رسد به عصر بعثت که در گذشتهي شش هزار سالهي انبيا تا آن روز هرگز چنين مجلس عظيمي براي سخنراني تشکيل نشده بود. [5]
سخنراني پيامبر
سخنراني تاريخي پيامبر صلي اللَّه عليه و آله در غدير که حدود يک ساعت طول کشيد در يازده بخش قابل ترسيم است:
حضرت در اولين بخش سخن، به حمد و ثناي الهي پرداختند و صفات قدرت و رحمت حق تعالي را ذکر فرمودند، و بعد از آن به بندگي خود در مقابل ذات الهي شهادت دادند.
در بخش دوم، سخن را متوجه مطلب اصلي نمودند و تصريح کردند که بايد فرمان مهمي دربارهي علي بن ابيطالب ابلاغ کنم، و اگر اين پيام را نرسانم رسالت الهي را نرساندهام و ترس از عذاب او دارم.
در سومين بخش، امامت دوازده امام بعد از خود را تا آخرين روز دنيا اعلام فرمودند تا همهي طمعها يکباره قطع شود. از نکات مهم در سخنراني حضرت، اشاره به عموميت ولايت آنان بر همهي انسانها و در طول زمانها و در همهي مکانها و نفوذ کلماتشان در جميع امور بود، و نيابت تام ائمه عليهمالسلام را از خدا و رسول در حلال و حرام و جميع اختيارات اعلام فرمودند.
در بخش چهارم خطبه، پيامبر صلي اللَّه عليه و آله با بلند کردن و معرفي اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمودند:
«مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»
«هر کس من نسبت به او از خودش صاحب اختيارتر بودهام اين علي هم نسبت به او صاحب اختيارتر است. خدايا دوست بدار هر کس علي را دوست بدارد، و دشمن بدار هر کس او را دشمن بدارد، و ياري کن هر کس او را ياري کند، و خوار کن هر کس او را خوار کند»
سپس کمال دين و تمام نعمت را با ولايت ائمه عليهمالسلام اعلام فرمودند و بعد از آن، خدا و ملائکه و مردم را بر ابلاغ اين رسالت شاهد گرفتند.
در بخش پنجم حضرت صريحاً فرمودند:
«هر کس از ولايت ائمه عليهمالسلام سر باز زند اعمال نيکش سقوط ميکند و در جهنم خواهد بود».
بعد از آن شمهاي از فضائل اميرالمؤمنين عليهالسلام را متذکر شدند.
مرحلهي ششم از سخنان پيامبر صلي اللَّه عليه و آله جنبهي غضب الهي را نمودار کرد. حضرت با تلاوت آيات عذاب و لعن از قرآن فرمودند:
«منظور از اين آيات عدهاي از اصحاب من هستند که مأمور به چشم پوشي از آنان هستم، ولي بدانند که خداوند ما را بر معاندين و مخالفين و خائنين و مقصرين حجت قرار داده، و چشم پوشي از آنان در دنيا مانع از عذاب آخرت نيست»
سپس به امامانِ گمراهي که مردم را به جهنم ميکشانند اشاره کرده فرمودند:
«من از همهي آنان بيزارم».
اشارهي رمزي هم به «اصحاب صحيفهي ملعونه» داشتند و تصريح کردند که بعد از من مقام امامت را غصب ميکنند و سپس غاصبين را لعنت کردند.
در بخش هفتم، حضرت تکيهي سخن را بر اثراتِ ولايت و محبت اهلبيت عليهمالسلام قرار دادند و فرمودند:
«اصحاب صراط مستقيم در سورهي حمد شيعيان اهلبيت عليهمالسلام هستند
سپس آياتي از قرآن دربارهي اهل بهشت تلاوت فرمودند و آنها را به شيعيان و پيروان آل محمد عليهمالسلام تفسير فرمودند. آياتي هم دربارهي اهل جهنم تلاوت کردند و آنها را به دشمنان آل محمد عليهمالسلام معني کردند.
در بخش هشتم مطالبي اساسي دربارهي حضرت بقية اللَّه الاعظم حجة بن الحسن المهدي ارواحنا فداه فرمودند و به اوصاف و شئون خاص حضرتش اشاره کردند و آيندهاي پر از عدل و داد به دست امام زمان عجل اللَّه فرجه را به جهانيان مژده دادند.
در بخش نهم فرمودند:
«پس از اتمام خطابه شما را به بيعت با خودم و سپس بيعت با علي بن ابي طالب دعوت ميکنم. پشتوانهي اين بيعت آن است که من با خداوند بيعت کردهام، و علي هم با من بيعت نموده است؛ پس اين بيعتي که از شما ميگيرم از طرف خداوند و بيعت با حق تعالي است.»
در دهمين بخش، حضرت دربارهي احکام الهي سخن گفتند که مقصود بيانِ چند پايهي مهم عقيدتي بود:
از جمله اينکه چون بيان همهي حلالها و حرامها توسط من امکان ندارد، با بيعتي که از شما دربارهي ائمه عليهمالسلام ميگيرم حلال و حرام را تا روز قيامت بيان کردهام، زيرا علم و عمل آنان حجت است. ديگر اينکه بالاترين امر به معروف و نهي از منکر، تبليغ پيام غدير دربارهي امامان عليهمالسلام و امر به اطاعت از ايشان و نهي از مخالفتشان است. در آخرين مرحلهي خطابه، بيعتِ لساني انجام شد و حضرت فرمودند:
«خداوند دستور داده تا قبل از بيعت با دست از زبانهاي شما اقرار بگيرم».
سپس مطلبي را که ميبايست همهي مردم به آن اقرار ميکردند تعيين کردند که خلاصهي آن اطاعت از دوازده امام عليهمالسلام و عهد و پيمان بر عدم تغيير و تبديل و بر رساندن پيام غدير به نسلهاي آينده و غائبان از غدير بود. در ضمن بيعت با دست هم حساب ميشد زيرا حضرت فرمودند:
«بگوئيد با جان و زبان و دستمان بيعت ميکنيم»
کلمات نهايي پيامبر صلي اللَّه عليه و آله دعا براي اقرارکنندگان به سخنانش و نفرين بر منکرين اوامر آن حضرت بود و با حمد خداوند خطابهي حضرت پايان يافت.[6]
دو اقدام عملي بر فراز منبر
در اثناء خطبه، پيامبر صلي اللَّه عليه و آله دو اقدام عملي بر فراز منبر انجام دادند که تا آن روز سابقه نداشت و بسيار جالب توجه بود:
1- علي بن ابي طالب علیه السلام بر فراز دست پيامبر صلی الله علیه و آله
پيامبر صلي اللَّه عليه و آله پس از مقدمه چيني و ذکر مقام خلافت و ولايتِ اميرالمؤمنين عليهالسلام، براي آنکه تا آخر روزگار راه هر گونه شک و شبهه بسته باشد و هر تلاشي در اين راه خنثي شود، ابتدا مطلب را بطور لساني اشاره کردند، و سپس به صورت عملي براي مردم بيان کردند. بدين ترتيب که ابتدا فرمودند:
«باطن قرآن و تفسير آن را براي شما بيان نميکند مگر اين کسي که من دست او را ميگيرم و او را بلند ميکنم»
سپس آن حضرت گفتهي خود را عملي کردند، و به اميرالمؤمنين عليهالسلام که بر فراز منبر کنار حضرت ايستاده بودند، فرمودند: «نزديکتر بيا». آن حضرت نزديکتر آمدند و پيامبر صلي اللَّه عليه و آله دو بازوي او را گرفتند. در اين هنگام اميرالمؤمنين عليهالسلام دست خود را به سمت صورت حضرت باز کردند تا آنکه دستهاي هر دو به سوي آسمان قرار گرفت. سپس پيامبر صلي اللَّه عليه و آله اميرالمؤمنين عليهالسلام را- که يک پله پايينتر قرار داشت- از جا بلند کردند تا حدي که پاهاي آن حضرت محاذي زانوهاي پيامبر صلي اللَّه عليه و آله قرار گرفت و مردم سفيدي زير بغل ايشان را ديدند، که تا آن روز ديده نشده بود. در اين حال فرمودند:
«مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاهُ»
هر کس من مولي وصاحب اختيار اويم اين عليّ مولي وصاحب اختيار اوست».[7]
2- بيعت با قلبها و زبانها
بخش هشتم اين کتاب آمده است.
اقدام ديگر حضرت آن بود که چون بيعت گرفتن از فرد فرد آن جمعيت انبوه، از طرفي غير ممکن بود و از سوي ديگر امکان داشت افراد به بهانههاي مختلف از بيعت شانه خالي کنند و حضور نيابند، و در نتيجه نتوان التزام عملي و گواهي قانوني از آنان گرفت، لذا حضرت در اواخر سخنانشان فرمودند:
«اي مردم، چون با يک کف دست و با اين وقت کم و با اين سيل جمعيت، امکان بيعت براي همه وجود ندارد، پس همگي اين سخني را که من ميگويم تکرار کنيد و بگوييد:
ما فرمان تو را که از جانب خداوند دربارهي علي بن ابيطالب و امامان از فرزندانش به ما رساندي اطاعت ميکنيم و به آن راضي هستيم، و با قلب و جان و زبان و دستمان با تو بر اين مدعا بيعت ميکنيم... عهد و پيمان در اين باره براي ايشان از ما، از قلبها و جانها و زبانها و ضماير و دستانمان گرفته شد. هر کس با دستش توانست و گرنه با زبانش بدان اقرار کرده است»
پيداست که حضرت، عين کلامي را که ميبايست مردم تکرار کنند به آنان القا فرمودند و عبارات آن را مشخص کردند تا هر کس به شکل خاصي براي خود اقرار نکند، بلکه همه به مطلب واحدي که حضرت از آنان ميخواهد التزام دهند و بر سر آن بيعت نمايند.
وقتي کلام پيامبر صلي اللَّه عليه و آله پايان يافت همهي مردم سخن او را تکرار کردند و بدين وسيله بيعت عمومي گرفته شد.[8]
پی نوشت :
[1]. طبق رواياتي که در بخش قبلي ذکر شد خروج حضرت از مدينه روز شنبه 25 ذيقعده و ورود حضرت به مکه سهشنبه پنجم ذيحجه بوده است. بنابر اين روز 18 ذيحجة مطابق با روز دوشنبه ميشود. طبق تقويم تطبيقي هزار و پانصد ساله هجري قمري و ميلادي (تحقيق: حکيم قريشي) روز هجدهم ذيحجهي سال دهم هجري مطابق دوشنبه 15 مارس سال 632 ميلادي است.
[2]. «کُراع» بمعني پايان مسيل و انتهاي مسير آب است. «غُمَيم» نام اين منطقه بوده است. «غدير» بمعناي گودالي است که پس از عبور سيل، آب در آن باقي ميماند. «خمّ» نام اين آبگير بوده است. محل «غديرخم» در وادي جحفه و به همين نام معروف است.
[3]. بحارالأنوار: ج 21 ص 387، ج 37 ص 173 و 203 و 204، ج 98 ص 298. عوالم: ج 3:15
ص 50 و 60 و 75 و 79 و 80 و 301. الغدير: ج 1 ص 10 و 22. مدينة المعاجز: ص 128.
الفصول المهمة: ص 24 و 25.
بحارالأنوار: ج 21 ص 387، ج 37 ص 173 و 203 و 204، ج 98 ص 298. عوالم: ج 3:15
ص 50 و 60 و 75 و 79 و 80 و 301. احقاق الحق: ج 21 ص 46.
[5]. بحارالأنوار: ج 21 ص 387، ج 37 ص 209. عوالم: ج 3:15 ص 44 و 97 و 301. اثبات
الهداة: ج 2 ص 267 ح 387 و 391. احقاق الحق: ج 21 ص 53 و 57.
[6]. بحارالانوار: ج 37 ص 201 تا 207. اثبات الهداة: ج 2 ص 114، ج 3 ص 558.
[7]. بحارالأنوار: ج 37 ص 111 و 209. عوالم: ج 3:15 ص 47. کتاب سليم: ص 888 ح 55.
[8]. بحارالأنوار: ج 37 ص 215 و 219. در بارهي بيعتِ غدير، مطالبي در قسمت چهارم از
برگرفته از کتاب : اسرار غدیر
به قلم : محمد باقر انصاری زنجانی
نوشته شده توسط گروه غدیر در روز دوشنبه 1391/6/13 ساعت 11:27
من این مطلب را پسندیدم
|