• اهداف قیام امام حسین علیه السلام
موضوع: محرم
کلمات کليدي: امام حسین، اهداف، قیام، محرم
هدف اول، شهادت:
علمای متقدم شيعی در سده هاي سوم و چهارم در موضوعات مختلف، حتّي گاهي در صدور فتوی و نوشتن آرای فقهی خود سعي میکردند تا ممكن است خود چيزي ننويسند و تنها به روايت كردن اخبار و احاديث بسنده كنند و البته اين رسم و سيره پس از آن نيز قرنها در ميان طيف بزرگي از علماي راستين ادامه داشت كه صورت افراطي آن با ظهور اخباريون دنبال شد و سپس افول كرد كه خود بحثي مجزّا است. غرض اينكه اگر از دانشمندان پيشين اظهار نظر صريحي در حكمت و فلسفهی قيام عاشورا ديده نشده، يكي از دلائل حتمي آن همين سيره و سنّت پنهان و نهفته است. اخبار و احاديث دربارة شهادت امام حسين علیه السلام فراوان و به انواع گوناگون در منابع متقدمي چون كتاب شريف «كامل الزيارات» از ابن قولويه قمّي و آثار پر بار شيخ صدوق به ویژه امالی صدوق و متون ديگر روايت شده است. البته اين تعداد كثير روايت منحصر به منابع روائي شيعه نيست، چون در منابع اهل سنت نيز فراوان ديده میشود. معلوم میشود كه به اعتقاد محدثان، امام حسين علیه السلام به جزء جزء وقايعي كه در طول مسير و در صحراي نينوا و پس از شهادت و اسارت اهل بيت و ... اتفاق میافتد آگاهي كامل داشتهاند. اين باور با تمسك به آیهی "وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَة[1]" به شدت زير سؤال رفت كه اگر امام از شهادت خويش و اين همه بلا خبر داشت، پس طبق اين آيه با اين قيام امام حسين علیه السلام خود كشي نموده است. برخی در پاسخ به این سوال گفته اند که امام حسين علیه السلام فریب خوردند! امّا در اين ميان برخي ديگر از علماء جواب آیهی تهلكه را به گونه ای داده اند که اشكال فريب خوردن امام را هم بر طرف كردند. در اينجا نظر برخي از اين بزرگان آورده میشود كه از اين نظر به "شهادت آگاهانه" میتوان تعبير نمود[2].
سيد بن طاووس:
ايشان در مقدمه ي كتاب "لهوف" مینویسد: آنچه كه ما تحقيق کردهایم اينست كه امام حسين علیه السلام به نهايت حال خويش عالم و آگاه بود و به تكليف خود كه آن را وظيفه ی احياگرانه ي دين اسلام میدانست عمل كرد. [3] وي در ادامه جواب از آیهی "تهلكه" را چنين میدهد: شايد بعضي از اهل تسنّن حقايق سعادتي را كه در تشرف به شهادت است نمیشناسند و به همين خاطر میگویند به كشتن دادن امام حسين علیه السلام نمیتواند عبادت و تقرب به خداوند باشد. جواب آنها اينست كه قرآن كريم میفرماید: قومي با كشتن خودشان، خدا را عبادت كردند. «و خدا را با شهادت عبادت كردن از بالاترين درجات سعادت است». پس كشته شدن امام حسين علیه السلام خود كشي نبوده است و در آخر رواياتي را كه دلالت میکند بر آگاهي امام از شهادت خويش را براي تأييد ایدهی «شهادت آگاهانه» بيان میکند. [4]
علامه مجلسي:
مرحوم ملامحمد باقر مجلسي معروف به مجلسي دوم و صاحب كتاب شريف بحارالانوار با اين كه هيچ يك از قرائت¬هایي را كه تا آن زمان علماي شيعه درباره عاشورا ارائه كرده بودند رد نمیکند، امّا بیشترین بها را به "شهادت" میدهد و قيام امام را "مرگي انتخابي و در عين حال افشاگرانه" میداند. وي با بيان احاديثي امام را آگاه و مطلع بر اسرار قضا و قدر الهي معرفي میکند امّا میفرماید: امام در امور ظاهري مثل مردم عمل میکردند و به حسب ظاهر مكلف بود كه اگر يار و ياوري داشته باشد، با منافقان و كفار جهاد كند، مثل بسياري از پيامبران، تا اينكه پرده از تزوير بني اميه بردارد و حساب اسلام محمّدي را از اسلام اموي جدا كند. [5]
شيخ جعفر شوشتري:
ايشان در كتاب گرانقدر خصائص الحسينيه تكليف امام حسين علیه السلام را دو نوع میداند: تكليف واقعي و تكليف ظاهري.
تكليف واقعي: يعني امام از طرف خدا مكلف بود كه براي احياي دين خدا و افشاي چهره منافقان آگاهانه و از روي اختيار خود، خاندان و اصحابش را به کربلا برساند.
تكليف ظاهري: يعني امام مانند هر مسلمان ديگري مكلف بود كه با يزيد بيعت نكند و به نامهها و درخواستهای مردم كوفه جواب مثبت دهد و در اين مسير تا آنجا كه امكان دارد در حفظ جان خود و خاندان و يارانش بكوشد، همان گونه كه حضرت در جاي جاي قيامش چنين رفتار كرد. وی از مدينه و سپس از مكه خارج شد تا كشته نشود و حريم كعبه شكسته نشود و براي اطمينان از كوفيان، اول نماينده¬ی خود مسلم بن عقيل را به آنجا فرستاد [6]
علامه محمد جواد مغنيه:
متفكر معاصر عالم تشيّع كه به انصاف تمامي آثارش به سبكي متمايز و جديد نگاشته شده و همگي پر است از انديشه هاي ژرف و تحول گرايانه او در حوزهی معارف ديني. ايشان نيز در يكي از نگاشته هاي خويش چنين میگوید: همانطوري كه امام حسين علیه السلام با شهادتش از جايگاه حقّي كه داشت فراتر رفت يزيد نيز با جنايتش از جايگاه پستي كه داشت فروتر رفت. يزيد امام را براي "دشمني با حق" به شهادت رساند. اين همان بود كه امام حسين علیه السلام میخواست آن را براي همه افشا سازد و نسلهای بعدي را از آن آگاه كند. براي همين میپرسید مرا براي چه میخواهید بكشيد؟ آيا ضرر مالي به شما زدهام؟ كسي را از شما کشتهام كه در پي قصاص آن به جنگ من آمده باشيد؟ بله، آنها او را به خاطر مسائل دیگری میخواستند بكشند. به خاطر آنچه نمرود، ابراهيم خليل را، فرعون موساي كليم را و ابوسفيان محمد حبيب خدا را و معاويه علي مرتضي را میخواست بكشد. آنها میخواستند در روي زمين چيزي كه بتوان به آن "دين"، "ايمان"، "عدالت"، "انسانيت" گفت، وجود نداشته باشد و امام حسين علیه السلام نمیگذاشت و جز "دين خدا" چيزي نمیخواست، چون براي امام چيزي بزرگتر از دين نبود. دين خدا از پيامبران و جانشينان آنها هم بزرگتر است. لذاست كه پيامبر و ائمه و امام حسين علیه السلام براي حفظ دين "جان خود" را فدا كرد و به شهادت رسید. [7]این حرکت را می توان امروزه به قیام و تظاهرات مردم بر ضد حاكمين تشبیه نمود، آنها بي گمان میدانند كه صدها تن از ايشان در اين راه كشته میشوند، امّا با اين همه اعتنایي به مرگ نمیکنند. چرا كه هدف آنها اينست كه آن حاكم را رسوا کنند تا حكومت او متزلزل شود. پس خونهاي ريخته شده در حقيقت بهاي آزادي از زنجيرهاي بسته شده است. [8]
علامه سيد محمد حسين طباطبائي:
صاحب تفسير الميزان میفرماید: شهادت سيدالشهداء علیه السلام با آن وضع دلخراش، حقّانيت حضرت و اهل بيت را يقيني و آشکار ساخت، تا جایي كه همان خانه¬اي كه در زمان حيات آن حضرت كسي درب آن را نمیشناخت، با مختصر آرامشي كه در زمان امام محمد باقر علیه السلام بوجود آمد، شيعه از اطراف و اكناف، مانند سيل به در همان خانه ريختند و روز به روز به آمار شيعيان اهل بيت افزوده شد و حقانيت و نورانيتشان در هر گوشه و كنار جهان به تابش و تلألؤ پرداخت. [9] مرحوم علامه براي دفع توهّمي كه احتمال داشت براي برخي به وجود آيد در ادامه مینویسد: البته مراد از اينكه مي گویم: هدف امام از قيام، شهادت بود و خدا میخواست كه امام شهيد بشود، اين نيست كه خدا از او خواسته بود دست روي دست گذاشته و به يزيديان اطلاع دهد كه با يزيد بيعت نمیکنم كه نهايتاً بيایند و او را بکشند و اسم اين را هم "قيام" و انجام وظيفه الهي بگذارند، نه اين نيست، بلكه وظيفه امام اين بود كه عليه خلافت شوم و نامشروع يزيد قيام كرده و بيعت نكردن با او را كه به شهادت منتهی خواهد شد از هر راه ممكن به پايان رساند. [10]
شهيد مطهّری:
منطق ابن عباس منطق سياست و بازی سياسی بود. منطق رعايت مصالح نفس خود بود. روي همين جهت عقلی هم به امام میگفت: من بيم آن دارم كه تو در اين سفر كشته شوي. چون مردم كوفه، مردمي خيانت پيشه هستند؛ لذا صبر كن، ببين كه اگر اهل عراق حاكمشان را بيرون كردند تو بدانجا برو و حكومت تشكيل بده و اگر اهل عراق حاكم خود را بيرون نكردند تو هم آنها را رها کن و به حال خود گذار و برو در يمن زندگي كن. اين تفكّر، منطق معامله است نه منطق امام، كه منطق ايثار و عقيده و شهادت در راه عقيده بود. بنابراين در جواب ابن عباس چنين مضمون و معنایي را فرمودند: بله، اين مقدمات و نتايجی كه تو می گویی براي كسی كه بخواهد از اين مسير فكری برود و اهل معامله باشد درست است ولي راه من اين راه نيست و منطق من، درد عقيده داشتن و خيرخواهي داشتن است، درد طبيبي است كه از غم مریضیها رنج میبرد. پس منطق شهيد منطق ديگري است غير از منطق عقل عملي سود جويانه. بلكه چنين معنا میدهد كه خدا از تو روح شهادت را میخواهد همان گونه كه در خوابي كه امام حسين علیه السلام ديدند، پيامبر صلی الله و علیه و آله در خواب به ايشان فرمودند: خدا میخواهد كه تو را كشته ببيند و نيز فرمودند: اي حسين، خدا براي تو درجه و مقامي در نظر گرفته كه تو فقط با شهادت خود میتوانی بدان مقام برسی. [11]
سيد عبدالحسين شرف الدين عاملي:
امام حسين علیه السلام نه تنها به يقين میدانست كه چه آثار ارزشمندي بر كشته شدنش، تاراج دارایيش، سر بريدن كودكانش و اسارت خانوادهاش قرار داده شده¬است، بلكه براي ارشاد و راهنمایي مردم بسوي پيشوايان شايسته، همچنين براي رهایي دين از پيشوايان منافق و غير مردمي، جز اين راهي نمییافت كه بر آن همه مصیبتها تن در دهد و بردبار باشد؛ و او قبل از آن كه به سوي كربلا برود اين بلاي بزرگ را پذيرفته بود و آن عهد و پيماني بود كه آن را با برادرش، پدرش، جدش رسول اكرم صل الله و علیه و آله و خداي عزوجل بسته بود و پس از واقعهی كربلا مردم بينش جديدي پيدا كردند، گویي به دوران تازه اي رسيدند. در اين هنگام بود كه معنويت اسلام درخشيدن گرفت و نور اهل بيت پس از آن كه مدتي پشت ابرهاي تيره ی ستمكاران پوشانده مانده بود متجلي شد و مردم ازخواب غفلت بيدار شدند و روي بسوي قرآن و سنّت اهل بيت آوردند. [12]در خاتمهی ديدگاه اول (شهادت) پيرامون هدف امام حسين علیه السلام ذكر دو نكته مفيد میباشد:
۱. همة قائلين به اين قول، اعم از محدثان و پيشينيان و متأخرين و معاصرين بر اين نظر هستند كه امام حسين علیه السلام از آغاز قيام به عاقبت كار خويش آگاه بود و میخواست شهيد شود تا بني اميه رسواي خاص و عام شوند، منتها پيشينيان مثل شيخ صدوق و شيخ مفيد با استناد به ظاهر اخبار و احاديث، رأي خود را ابراز کردهاند و ديگر به تحليل و تفسير احاديث نپرداختهاند، امّا معاصران همين رأي را با مراجعه به متون تاريخي و سخنان بجامانده از امام حسين علیه السلام و تحليل وقايع و شرايط آن روزهاي سياه آوردهاند.
۲. مقصود از شهادت كه به عنوان هدف امام حسين علیه السلام نام برده شد، نتايج و فوائد ناشي شهادت است كه امام به آشكار شدن و ظهور آن فواید و حيات مستمر آنها در اذهان و اندیشهها بلكه در ايمان و عقاید مسلمانان اطمينان داشتند. سيدالشهداء علیه السلام از آثار و نتايج شهادت خود در طول قيامش، از مدينه تا مكه و از مكه تا كربلا بارها و بارها سخن گفتند و حتّي از همان اول شهادت خود و اصحابشان را فتح و پيروزي خواندند، آنجا كه فرمودند: هر كس از شما به من پيوست با من شهيد خواهد شد و هر كس تخلّف كرد روي پيروزي را نخواهد ديد، والسلام. [13]
هدف دوم، امر به معروف ونهي از منكر:
برخي از پژوهشگران عامل اصلي قيام امام حسين علیه السلام را امر به معروف و نهي از منكر میدانند و براي اين نظر به برخي از سخنان حضرت استناد میکنند. مانند آن كه فرمودند: من از مدينه خارج شدم براي اصلاح كردن و تغيير ايجاد كردن در انحرافاتي كه در دين جدم رسول خدا صل الله و علیه و آله بوجود آمده تا امر به معروف ونهي از منكر كنم. [14] از ميان محققان معاصر هم استاد شهيد مرتضي مطهري بيش از همه به اين عنصر و هدف در قيام عاشورا توجه داشتهاند. شايد نتوان اين هدف ارزشمند را هدف اصلي و نهایي حضرت در قيام خويش خواند، چرا كه امام غير از تشكيل حكومت دادن در كوفه و يا شهادت تكان دهنده و بيداري بخش خود از راه هاي ديگري هم امكان و تصوّر امر به معروف و نهي از منكر را داشتند، علاوه بر اين امام چگونه با شهيد شدن خود توانستند مستقيما اصلاح در امت جدشان ايجاد كنند؟ پس اين نيز میتواند يك احتمال باشد كه اين هدف مقدس هم مقدمه اي باشد براي هدفي ديگر كه آن هدف عامل اصلي قيام كربلا باشد و هدف نهي از منكر امام از آثار و بركات آن علت اصلي قيام باشد، كه درانتهاي مطالب درباره آن سخن گفته خواهد¬شد. يعني امام دنبال چيزي بالاتر از اینها بودند كه همهی اين اهداف را نيز شامل میشد.
هدف سوم، عزت نفس و غيرت ديني:
قیام سيدالشهدا علیه السلام نشان میدهد که وی مردي غيور و شجاع، كريم و بزرگوار، داراي عزت نفس، متدين و مدافع دين، عاشق عبادت با خدا و احكام اسلام و بالاخره مرد ميدان جهاد و مبارزه است. از طرف مقابل يزيد بن معاويه را مردي عياش و هوس ران و حقير نشان میدهد، كه براي چند روز خوش گذراني دنيا همه چيز، حتي اصول اسلامي و انساني را به بازي گرفته، كه صد البته چنين هم بوده است. پس طبيعي بود كه اين دو شخصيت متضاد كه يكي نمایندهی كرامت و مردانگي آل هاشم و ديگري وارث شرارت و لا ابالي گري آل اميه بودند، هرگز نمیتوانست قابل جمع باشد. بالاخره اين تضاد به تقابل و جنگ كشيده شد و می توان گفت عاشورا یکی از دلایلش انفجار چنين تضّادي بود. امّا در اين نگاه باز جاي آن پرسش وجود دارد كه امام حسين علیه السلام چگونه میتوانستند با يزيدي كه بر هر شكل ممكن در صدد گرفتن بيعت از امام بود، بيعت نكنند؟ و تن به ذلّت هم ندهند؟ از آن سو هم رجال و بزرگان آن عصر، پيش بيني میکردند كه كوفيان امام را تنها خواهند گذاشت؟ و خود امام نیز همه ی این ها را میدانستند. پس امام حسين علیه السلام با بي وفایي كوفيان چگونه میخواستند از اين نزاع بين نور و ظلمت سربلند، پيروز و عزتمند بیرون آیند؟ از طرفي اين قضيه بيشتر صورت يك نزاع و دعواي شخصي و قبيله اي به خود میگیرد و ارزش كار امام را پایين میآورد. يكي از انديشمندان معاصر به نقد و بررسي اين ديدگاه پرداخت و معتقد است اين نظر، هرگز نمیتواند تفسير كامل و جامعي براي حركت امام حسين علیه السلام باشد و در نتيجه اين تفسير نمي تواتند نظریهی اين انقلاب را ترسيم كند و براي تفاصيل اين حركت و همهی ابعادش تفسير كاملي باشد. [15]
هدف چهارم، بيعت نكردن با يزيد:
برخي نيز امتناع امام حسين علیه السلام از بيعت را دليل و هدف قيام حضرت دانستهاند، لیكن اين رأي دو اشكال دارد:
۱- همانطوري كه ابن عباس و ديگران نيز كم و بيش در سخنان خود بدان اشاره و پيشنهاد میکردند امام حسين علیه السلام میتوانستند به يمن يا مناطق دور دست بروند تا دست يزيد به ايشان نرسيده و بيعت هم نكند و جان خود و خاندان و اصحابشان را نيز حفظ كنند. امّا از اينكه امام حسين علیه السلام به چنين پيشنهادي اصلاً بها نداند معلوم میشود كه هدف ايشان تنها بيعت نكردن نبوده است و امام حسين علیه السلام در مقابله با يزيد هرگز به اين مقدار مخالفت بسنده نمیکرند.
۲- باز اين پرسش مطرح میشود كه بالاخره امام حسين علیه السلام با امتناع خود چه هدف يا اهدافي را دنبال میکرد و چرا نمیخواست بيعت كند.
اينجاست كه كم كم معلوم میشود اين امتناع از بيعت مقدمه ای است براي هدف عالي و برتري كه امام حسين علیه السلام در نظر داشتند. لذا اينكه هدف اصلي امام حسين علیه السلام را به تنهایي از بيعت بدانيم مخدوش است. شايد بتوان هدف بزرگ و نهائي امام را "افشاگري و نفاق زدائي" از حاكمين و مردمي كه كوركورانه طبق مذاق آنها رفتار میکردند، دانست كه نتیجهی آن نجات اسلام و قرآن و مسلمانان بود. فشرده بيان اين ديدگاه این است که: تاريخ گواه است كه پس از تسلط مروان بر عثمان، حكومت اسلام، توسط جبههی نفاق اشغال شد و به دست بني اميه افتاد و سپس با شهادت امام علي علیه السلام و مظلوميت امام مجتبي علیه السلام ، معاويه يكه تاز ميدان شد و هدف او نابود كردن اسم "محمّد" و فناي محتواي دين بود. كما اين كه تاريخ با ذكر داستانها و همچنين تحليل هایی به اين هدف شوم معاويه اذعان دارد. [16] حال علاوه بر اينكه مردم معاويه و يزيد را فاسق و فاجر نمیدانستند بلكه كار به جایي رسيده بود كه به آنها لقب خليفه الله، اميرالمؤمنين، و ... نيز میدادند و اگر امام حسين علیه السلام بر ضد اينان قيام نمیکرند، امروزه ما و همهی مسلمانان ديگر، معاويه و يزيد را خليفه ی خدا در روي زمين میپنداشتیم و قرآن و سنّت پيامبر عظيم الشأن اسلام را با رسم و رسوم آنها تطبيق داده و تفسير میکردیم.
مراحل قيام امام حسین علیه السلام در راستاي هدف عالية الهي او:
اولين گام بيعت نكردن بود و تا آخر هم امتناع كردند تا شهيد شدند.
گام دوم اعلام اعتراض حضرت به مردم بود، كه امام حسين علیه السلام با خروج از مدينه و توقف چند ماهه در مكه به صورت گسترده و به حدّ كافي اين اعلام را انجام دادند و پيام خود را در اين دو شهر مهم به همه ابلاغ نمودند. پس از اين دو شهر، كوفه مناسبترین و مهمترین شهري بود كه مردمان دينداري به ویژه شيعيان در آنجا سكونت داشتند و بهتر از همه میتوانستند حرف و رأي امام حسين علیه السلام را بفهمند و گذشت زمان نیز نشان داد كه مردم عراق، گر چه دير، امّا زودتر از همهی شهرهاي ديگر پيام حضرت را فهميدند. قيام توابين و مختار ثقفي و بعدها قيام زيد بن علي بن الحسين و... همه گواه اين بيداري است. گام بعدي امام حسين علیه السلام ابلاغ پيام خود حتي به مردم باديه نشين و عشاير در مسير مدينه به عراق بود، تا خطري كه اسلام را از سوي يزيد و بني اميه تهديد میکرد، با سخنرانیهای مستدل و رساي خود توضيح دهند و بالاخره امام در كربلا آخرين و بلندترين قدم را در رسوا سازي حزب نفاق برداشتند كه در اين گام بيشترين سهم را در همرامي امام حسين علیه السلام پس از بنی هاشم كوفيان داشتند، زيرا بيشترين شهداي كربلا غير از بني هاشم از ميان مردم عراق و كوفه بودند.
نتيجه:
انديشمندان و علماي تشيع اهداف مختلفي را درباره ی علّت قيام امام حسين علیه السلام ارائه دادهاند كه از بارزترين آن اهداف: شهادت و امر به معروف و نهي از منكر امام حسين علیه السلام میباشد. همهی اين اهدافي كه بيان شد را میتوان در طول و در راستاي هدف غایی و نهایی امام حسين علیه السلام دانست. يعنی هدف افشاگری و نفاق زدایي از چهره بنی اميه، كه دشمن درجه اول اسلام بود. امام حسين علیه السلام قبل از آن که به خود بينديشند، به اسلام و آیندهی آن میاندیشیدند و قبل از آنجا كه به كشته شدن خود فكر كنند به مردن اسلام فكر میکردند. او میدید كه به اسلام پوستين وارونه پوشاندهاند و هر ظلم و جنايتي را با نام اسلام میکنند و از اسلام میدانند و هر بلایي را بر سر اسلام و انسان¬ها میآورند و آنگاه با قرائت ریاکارانهی آيات قرآن آن را به شکل مغالطه آميزي، به قضا و قدر نسبت داده و حتي پاره ی تن رسول خدا صل الله و علیه و آله ، حضرت سيدالشهدا علیه السلام را برای دفاع از دين و حفظ اسلام به شهادت می رسانند[17].
دشمنت كشت ولی نور تو خاموش نشد
آری آن جلوه كه فانی نشود نور خداست
تو در اول، سر و جان باختی اندر ره عشق
تا بدانند خلائق كه فنا شرط بقاست
نویسنده: مجيد ملكی خوزانی
منبع: اختصاصی راسخون
________________________________________________________
پی نوشت:
۱. خود را به دست خود، به هلاكت نيفكنيد (سوره ی بقره، آیه ی ۱۹۵)
۲. تاريخ دمشق ابن عساكر نزديك به چهل حديث - ملحقات الاحقاق آيت الله مرعشي نجفي به نقل از منابع اهل سنت ج ۲۷ ص ۲۳۰ به بعد
۳. مقدمه اللهوف ص ۸۳-۸۲
۴. اللهوف ص ۱۰۲، ۱۲۶، ۱۲۸، ۱۲۹، ۱۳۱ و ...
۵. بحارالانوار ج ۴۵ ص ۹۹- ۹۸
۶. الخصائص الحسينيه ص ۸۶- ۸۲
۷. الحسين و بطله كربلا ص ۱۸- ۱۷
۸. همان ص ۶۸- ۶۷
۹. علامه طباطبائی: بحثي كوتاه درباره علم امام ص ۵۲
۱۰. علامه طباطبائی: بحثي كوتاه درباره علم امام ص ۵۶- ۵۵ با اندكي تصرّف
۱۱. مجموعه آثار شهيد مطهري ج ۱۷ ص ۵۱۷- ۵۱۶ با اندكي تصرف
۱۲. مقدمهی المجالس الفاخره ص ۴۵، ص ۵۱
۱۳. كامل الزيارات ص ۷۵ (من لحق بي منكم استشهد معي و من تخلّف لم يبلغ الفتح والسلام)
۱۴. مقتل خوارزمي ج ۱ ص ۱۹۶
۱۵. ثوره الحسين سيد محمد باقر حكيم ص ۳۲
۱۶. به عنوان مثال كامل الزيارات ص ۱۰۸، باب ۳۶
۱۷. عقائد الاماميه علامه محمد رضا مظفر ص ۳۸۸
________________________________________________________
منابع:
۱. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، محمد ابوالفضل ابر اهيم، مصر، دار احياء الكتب العربيّه، چاپ دوم، ۱۳۸۵ ق.
۲. ابن عساكر شافعی، تاريخ مدينه دمشق (ترجمه الامام حسين (ع))، محمد باقر محمودي، بيروت، مؤسسه المحمودي، چاپ اول، ۱۳۹۸ ق.
۳. ابن قولويه، كامل الزيارات، به تحقيق و تصحيح علامه اميني، نجف، المطبعه المرتضويه، چاپ اول، ۱۳۵۶ ق.
۴. اميني تبريزي، عبدالحسين، الغدير، مركز الغدير للدراسات الاسلاميّه، قم، چاپ اول، ۱۴۱۶ ق.
۵. تنكابني، محمد بن سليمان، اكليل المصائب، محمود رضا افتخار زاده، قم، دفتر نشر معارف اسلامي، چاپ دوم، ۱۳۷۶ ق.
۶. حكيم، سيد محمد باقر، ثوره الحسين، قم، مؤسسه الامام حسين، چاپ اول، ۱۴۱۷ ق.
۷. خوارزمي، ابوالمؤيد موفّق ابن احمد، مقتل الحسين، محمد سماوي، قم، مكتبه المفيد، بي تا.
۸. سيد بن طاووس، اللهوف في قتلي الطفوف، چاپ نجف، ۱۳۸۵ ق
۹. شرف الدين عاملي، سيد عبدالحسين، مقدمه المجالس الفاخره في ماتم العتره الطاهره، نور الدين ميلاني، مكتبه السيد الشهداء الحسين العامّه، كربلا، چاپ اول، ۱۳۷۸ ق.
۱۰. شوشتري، جعفر، الخصائص الحسينيّه، سيد جعفر حسيني، قم، دارالاعتصام، بي تا.
۱۱. طباطبايي، سيد محمد حسين، بحثي كوتاه درباره علم امام، مقدمة قاضي طباطبايي، تبريز، چاپ اول، ۱۳۵۵ ش
۱۲. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، تصحيح محمد باقر بهبودي، مكتبه السلاميه، تهران، چاپ سوم، ۱۳۹۸ ق.
۱۳. مسعودي، ابوالحسن، مروج الذهب، قم، منشورات دارالهجرء، چاپ دوم، ۱۴۰۴ ق.
۱۴. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۲- ۱۳۶۸ ش.
۱۵. مظفر، محمد رضا، عقائد الاماميه، به تحقيق محمد جواد طريحي، قم، مؤسسه امام علي، ۱۳۷۰ ش.
۱۶. مغنيه، محمد جواد، الحسين و بطله كربلا، انتشارات الشريف الرضي، قم، چاپ اول، ۱۳۷۵ ش.
نوشته شده توسط ویژه نامه در روز جمعه 1391/8/19 ساعت 11:52
من این مطلب را پسندیدم
|