• امامت ، اعم از خلافت
موضوع: ابوتراب در قرآن
کلمات کليدي: امامت، دانشکده اصول دین، قتل عثمان، کامل الزیارات
أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَآ آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا [1]
آيا آنان بر چيزي حسد ميبرند كه خداوند از روي فضل و رحمت خود ( با برانگيختن محمّد ) به مردم ( عرب ) داده است ؟ ما كه به آل ابراهيم ( كه ابراهيم نياي شما و ايشان است ) كتاب ( آسماني ) و پيغمبري و پادشاهي عظيمي داديم . ( مانند سلطنت يوسف در مصر ، و پادشاهی داود و سليمان در شام ) .
و در تفسير عياشى از حمران از امام باقر علیه السلام روايت كرده كه در تفسير آيه فوق فرموده : الکتاب يعنى نبوت ، و الحكمه يعنى فهم و قضا، و در تفسير جمله و آتيناهم ملكا عظيما فرمود: يعنى وجوب اطاعتشان بر مردم .
در ذیل تفسیر این آیه توضیحاتی (داستانی) در مورد جریان سقیفه آورده شده که به شرح ذیل است :
سخنان زيادی در سقيفه رد و بدل شد. يكی از صحابه مردم را به آرامش دعوت كرد و خطاب به علی بن ابیطالب علیه السلام گفت: هرآن چه كه از امتيازات و سوابق و فضائل و شايستگي های خود مطرح نمودی، عين حقيقت است، ما آن ها را با گوشهای خود شنيده ايم و به درستی فهميده ايم و درخاطره های خود حفظ كرده ايم. اما بعد از غدير خم، كلام ديگری از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم به ما رسيده است كه حاكی از تغيير رأی و نظر ايشان بوده است و مستند ما برای اقداماتی كه انجام داده ايم و بيعتی كه از تو می خواهيم كلام آخر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم است كه بر كلمات قبلی آن حضرت ترجيح و تقدّم دارد، و ما از خلیفه ی دوم اینگونه شنیده ایم که ايشان (پیامبر) فرمودند:
انّا أهل بيت اصطفانا الله، و اختار لنا الاخره علی الدنيا، و ان الله لم يكن ليجمع لنا أهل البيت النبوّه و الخلافه ؛ ما همان اهل بیتی هستیم که خداوند ما را برگزید و در مقابل دنيا آخرت را برای ما انتخاب كرد، خداوند نبوّت و خلافت را برای ما اهل بيت جمع نخواهد كرد. ( و چون پيامبری و نبوت در خاندان اهل بيت واقع شده است پس خلافت در اين خاندان نخواهد بود.) [2]
امیرالمومنین على علیه السلام مترصّد فرصتی بود كه صحيح نبودن حديث منسوب به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم را كه در مقابل حديث غدير عنوان شده بود، روشن سازد، اين فرصت در جريان شورای شش نفری پيش آمد. خليفه دوم در آستانه مرگ شش تن را كانديدای خلافت نمود و شورايی متشكل از حضرت علی علیه السلام ، طلحه، زبير، سعد بن ابی وقاص، عثمان، و عبدالرحمن بن عوف را انتخاب كرد تا از بين خود يك تن را به عنوان خليفه تعيين نمايند. كسانی كه از اوضاع سياسی اطلاع داشتند به امیرالمومنین على علیه السلام پيشنهاد كردند كه در اين شورا شركت نكند زيرا به روشنی می ديدند كه نتيجه اين شورا انتخاب عثمان خواهد بود، و شركت حضرت در آن رسميّت بخشيدن به اين انتخاب خواهد شد. اما علی علیه السلام در شورا شركت كرد و خلاف بودن حديث مزبور را ثابت نمود.
ابن ابی الحديد در شرح نهج البلاغه اين جريان را از زبان عبدالله بن عباس نقل می كند كه به علی علیه السلام عرض كرد : با تركيب خاصی كه عمر برای شورا تعيين كرده حتماً خلافت به عثمان خواهد رسيد. امیرالمومنین على علیه السلام فرمودند: من نيز می دانم كه نتيجه اين شورا انتخاب عثمان خواهد بود، اما تصميم دارم به همراه اعضإ ديگر در شورا شركت كنم، زيرا او (عمر ) با اين انتخاب خود اعتراف كرده است كه من نيز شايستگی خلافت را دارم. در حالی كه قبل از اين می گفت كه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده است: نبوّت و امامت در يك خاندان قابل جمع نيست، ورود من در جمع اعضإ شورا تناقض رفتار آنان را با روايتی كه به پیامبر نسبت داده اند روشن خواهد نمود و مردم به حقيقت امر پی خواهند برد. [3]
_________________________________________________________
پی نوشت :
[1]. آیه ی 54 سوره ی نساء
[2]. همچنین منقول است که اميرالمؤمنين (ع) برای ردّ صحّت اين سخن، آيه ای از قرآن را تلاوت كردند: (أم يحسدون النّاس علی ما آتاهم الله من فضله فقد آتينا آل ابراهيم الكتاب و الحكمه و آتيناهم ملكاً عظيماً) ؛ آیا اینگونه است که مردم بر آن چه خدا از فضلش به دیگران بخشيده حسد می ورزند؟ ما به آل ابراهيم كتاب و حكمت داديم و حكومت عظيمی در اختيار آن ها قرار داديم.
سپس حضرت در توضيح آيه فرمودند: فالكتاب النبوّه و الحكمه السّنّه والملك الخلافه و نحن آل ابراهيم ؛ مراد ازكتاب در اين آيه نبوّت است و مراد از حكمت سنّت ها می باشد، و ملك عظيمی كه به آل ابراهيم داده شده است خلافت می باشد و مراد از آل ابراهيم نيز ما اهل بيت هستيم كه آل رسول خداييم. (كتاب سليم بن قيس، ح 4)
[3]. تفسير عياشی جلد اول ، صفحه ی 246
[3].کافی جلد اول ، صفحه ی 429
[3].عيون المعجزات صفحات 89 و 90
[3].مصباح المجتهد صفحه ی 668
[3]. بحار الانوار جلد 52 ، صفحه ی 170 و جلد 82 ، صفحه ی 262.
نوشته شده توسط طه حسن زاده در روز چهارشنبه 1391/3/24 ساعت 24:38
من این مطلب را پسندیدم
|