نظرات ارسال شده 1 نظر:
محب: أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الحْاجّ وَ عِمَارَةَ الْمَسجِدِ الحْرَامِ كَمَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاَخِرِ وَ جَهَدَ في سبِيلِ اللَّهِلا يَستَوُنَ عِندَ اللَّهِوَ اللَّهُ لا يهْدِي الْقَوْمَ الظلِمِينَ (19) سوره توبه
اجعلتم سقاية الحاج و عمارة المسجد الحرام كمن آمن بالله و اليوم الاخر و جاهد في سبيل الله ...
كلمه سقايت بر وزن حكايت و جنايت و نكايت ، مصدر است ، گفته ميشود : سقي ، يسقي ، سقاية . اين كلمه به معناي محل آب خوردن ، و ظرفي كه با آن آب ميخورند نيز آمده ، از آن جمله در قرآن است كه فرموده : جعل السقاية في رحل اخيه و در روايات آمده كه عمل سقايت حاج و آب دادن به ايشان ، يكي از مفاخر و از شؤوناتي بوده كه مورد مباهات عرب جاهليت بوده ، و در اين روايات ، سقايت به معناي مصدر ( آب دادن ) آمده . و نيز در آثار آمده كه سقايت حوضهاي كوچكي از چرم بوده كه در عهد قصي بن كلاب ( يكي از اجداد پيغمبر اسلام (صلياللهعليهوآلهوسلّم) آن را در سايه كعبه قرار داده و با شتر از چاهها آب گوارا ميآوردند ، و در آن ميريختند تا زائرين كعبه بياشامند ، و قصي اين سمت را در هنگام وفات به پسرش عبد مناف واگذار كرد . و از آن به بعد همواره در ميان فرزندانش بود تا آنكه در آخر به عباس بن عبد المطلب رسيد .
در اين روايت سقايت به معناي ظرف آب آمده ، و هم اكنون سقايت عباس معروف است ، و آن محلي است كه در عهد جاهليت و اسلام آب در آنجا ميريختند ، و آن محل در جهت جنوبي زمزم است ، كه با چاه چهل ذراع فاصله دارد ، و بنائي بر آن ساختهاند كه امروزه آن را سقاية العباس مينامند . و به هر حال منظور از سقايت در اين آيه معناي مصدري آن ( آب دادن ) است ، و قرار گرفتن سقاية الحاج در مقابل عمارة المسجد نيز مؤيد همين احتمال است ، چون در دومي بطور قطع ، مقصود معناي مصدري عمارت است ، كه همان كار تعمير است .
در آيه شريفه ميان سقاية الحاج و عمارة المسجد و ميان من آمن بالله و اليوم الاخر و جاهد في سبيل الله مقابله شده است ، و حال آنكه مقابله هميشه ميان دو چيز هم سنخ است ، مانند دو انسان ، و يا دو عمل ، نه ميان خود انسان و عملي از اعمال . بهمين جهت بعضي از مفسرين ناچار شدهاند بگويند در آيه كلمه اهل در تقدير است ، و تقدير كلام اين است كه : آيا اهل سقايت حاج ، و اهل عمارت مسجد الحرام را مثل كسي ميدانيد كه به خدا و روز جزا ايمان آورده ؟ . ليكن اين اشكال و اين جواب خيلي مهم نيست ، واجبتر از آن اين است كه قيود كلام را يك به يك در نظر بگيريم ، تا ببينيم مقصود از آنها چيست ، و از مجموع آنها چه استفاده ميشود ؟ در آيه شريفه در يك طرف مقابله سقاية الحاج و عمارة المسجد الحرام بدون هيچ قيد زائدي آمده ، و در طرف ديگر آن ، ايمان به خدا و روز جزا ، و يا به عبارتي جهاد در راه خدا با قيد ايمان قرار گرفته است ، و اين خود بخوبي ميرساند كه منظور از سقايت و عمارت در آيه ، سقايت و عمارت خشك و خالي و بدون ايمان است ، ذيل آيه هم كه ميفرمايد : و الله لا يهدي القوم الظالمين - بنا بر اينكه تعريض به اهل سقايت و عمارت باشد بخاطر كفر و ظلمشان چنانكه متبادر از سياق هم همين است نه تعريض به خيال باطلي كه كرده و حكم به تساوي نمودهاند - اين نكته را تاييد ميكند .
پس معلوم ميشود : اولا اين كساني كه چنين خيالي كردهاند خيالشان اين بوده كه عمل مردم جاهليت ، يعني سقايت و عمارت با اينكه خالي از ايمان به خدا و روز جزا بوده با يك عمل ديني توأم با ايمان به خدا و روز جزا مانند جهاد برابر و مساوي است . و بعبارت ديگر ، خيال ميكردهاند عمل بي جان با عمل جاندار و داراي منافع پاك برابر است ، و خداي تعالي اين عقيده آنها را تخطئه كرده است . و ثانيا اينكه صاحبان اين پندار خود از مؤمنيني بودهاند كه خيال ميكردهاند اعمال قبل از ايمانشان و همچنين اعمال مشركيني كه هنوز ايمان نياوردهاند با عمل بعد از ايمانشان كه از ايشان و هر مؤمني از روي ايمان خالص سرميزند برابر است ، اين نكته را هم سياق انكار تاييد ميكند ، و هم بيان درجات كه در آيات مورد بحث آمده شاهد بر آن است . بلكه ميتوان گفت : همينكه اسم صاحبان سقايت و عمارت را نبرده خود اشعار و بلكه دلالت بر اين دارد كه صاحبان پندار مزبور از اهل ايمان بودهاند ، و اسمشان را نبرده تا حيثيت و احترامشان محفوظ بماند ، چون در حين خطاب و نزول آيه داراي ايمان بودهاند ، و با اين حال نبايدمشمول تعريض آيه قرار گرفته و ظالم ناميده شوند . بلكه ميتوان گفت آيه الذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا في سبيل الله كه در مقام بيان پاداش و اجر اين مجاهدين در راه خدا است دلالت دارد بر اينكه هر دو طرف مقابله در آيه مورد بحث از اهل مكه بودهاند ، يكي از آن دو طرف يعني كساني كه ايمان آورده و جهاد هم كردهاند كساني بودهاند كه در مكه ايمان آورده و مهاجرت كردند ، و ديگري ايمان آورده ولي مهاجرت نكردهاند . اين نكته در كار بوده كه خداي تعالي بار اول ايمان و جهاد را در يك طرف آورده و بار ديگر كه ذكر همين طرف را تكرار ميكند مساله مهاجرت را اضافه ميفرمايد ، و در هر دو بار ، وقتي طرف ديگر را اسم ميبرد بغير از سقايت حاج و عمارت ، چيز ديگري اضافه نميكند ، و معلوم است كه اين قيدها آنهم در كلام مجيد پروردگار كه قول فصل است بيهوده و لغو نيست .
همه اينها آن رواياتي را كه در شان نزول آيه وارد شده تاييد ميكند ، زيرا در آن روايات دارد كه : اين آيات در باره عباس و شيبه و علي (عليهالسلام) كه با يكديگر تفاخر ميكردند نازل شده ، عباس به سقايت حاج افتخار ميكرد ، شيبه به تعمير مسجد الحرام و علي (عليهالسلام) به ايمان و جهاد در راه خدا ، پس آيه نازل شد ، و حق را به علي (عليهالسلام) داد .
به هر حال ، آيه مورد بحث و آيات بعدش اين معنا را ميرسانند كه وزن و ارزش عمل بزنده بودن آن و داشتن روح ايمان است ، و اما عمل بي ايمان كه لاشهاي بي روح است از نظر دين و در بازار حقيقت هيچ وزن و ارزشي ندارد ، پس مؤمنين نبايد صرف ظاهر اعمال را معتبر شمرده و آن را ملاك فضيلت و قرب خداي تعالي بدانند ، بلكه بايد آن را بعد از در نظر داشتن حيات كه همان ايمان و خلوص است بحساب بياورند . با در نظر گرفتن اين نكته ، آيه مورد بحث و آيات بعد از آن با دو آيه قبل كه ميفرمود : ما كان للمشركين ان يعمروا مساجد الله شاهدين علي انفسهم بالكفر ... بخوبي متصل و مربوط ميشود .
از آنچه گذشت معلوم شد : اولا جمله و الله يهدي القوم الظالمين جمله حاليهايست كه وجه انكار حكم مساوات را كه در جمله ا جعلتم سقاية الحاج و عمارة المسجد الحرام كمن آمن ... گذشت بيان ميكند . و ثانيا مراد از ظلم همان شركي است كه در حال سقايت و عمارت داشتهاند ، نه حكم به مساوات ميان سقايت و عمارت و ميان جهاد و ايمان . و ثالثا مراد اين است كه بفهماند چنين كساني عملشان سودي نداشته و بسوي سعادت كه همان بلندي درجه و رستگاري و رحمت و رضوان و بهشت جاويد است راهبريشان نميكند .
منبع : ترجمه تفسير الميزان مرحوم علامه طباطبايي صفحات 270 الي 273 |