• [صفین] اعتراض یک شهروند به امیرالمومنین
موضوع: جنگ های دوران حکومت
کلمات کليدي: اعتراض، اعتراض یک شهروند، عشق، قیس بن سعد بن عباده
برگزاری جلسه مشورت با حضور انصار و سران قبائل
امیرالمومنین علیه السّلام در اوایل ماه شوال سال 36 تصمیم به اعزام نیرو گرفت . ایشان از مهاجران و انصار جهت مشورت دعوت کرد و به بزرگان ايشان که با امام از مدينه هجرت کرده و ملازم رکاب او بودند، چنين فرمود:
"شما صاحبان رأي مبارک، بردباران متين، گويندگان حق، درست کرداران جامعهي ما هستيد. ما خواهان حرکت به سوي دشمن ما و شما هستيم؛ نظر خود را در اين باره بيان کنيد. [1] ."
در جلسه ی خصوصی که با شرکت تعدادی از سران قبائل و بزرگان تشکیل شد،عده از هر قبیله سخنانی گفتند و هر کدام به نوعی آمادگی خود را اعلام کردند. آخرین شخصی که در آن جلسه سخن گفت قيس بن سعد بن عباده بود که با بیان جملاتی انقلابی و رسا از آمادگی و انگیزه بالای خود و مردمش را اعلام داشت.
اعتراض یک شهروند به امیرالمومنین
امام (ع) پس از پيشنهاد سهل، جلسهي مشورتي خصوصي را به مجلس بزرگي تبديل کرد و در ميان جمعيت انبوهي که اکثر مردم در آن شرکت کرده بودند بر فراز منبر رفت و با صدايي رسا فرمود:
"به سوي دشمنان خدا حرکت کنيد، به سوي دشمنان قرآن و سنتهاي پيامبر، به سوي باقيماندهي «احزاب» و قاتلان مهاجران و انصار."
در اين هنگام مردي از قبيلهي بني فراز به نام "اربد" برخاست و گفت: ميخواهي ما را به سوي شام روانه سازي تا با برادران خود نبرد کنيم، همان طور که ما را روانه بصره کردي و با برادران بصري نبرد کرديم؟ نه، به خدا سوگند چنين کاري را انجام نميدهيم.
در اين وقت، مالک اشتر برخاست و گفت: اين شخص کيست؟ تا اين سخن از دهان اشتر درآمد گردنها به سوي آن شخص متوجه شد و او از ترس هجوم مردم پا به فرار نهاد و به بازار مال فروشان پناهنده شد. مردم خشمگين سيل آسا به تعقيب او پرداختند و او را با مشت و لگد و دستهي شمشير آن قدر زدند که سرانجام مرد.
برخورد امام با قتل معترض
چون خبر مرگ او به امام رسيد، سبب ناراحتي او شد، زيرا پاسخ گستاخي او اين نبود که به صورت فجيعي کشته شود. عدل اسلامي ايجاد ميکرد که از قاتل او تحقيقي به عمل آيد و نتيجهي تحقيق اين شد که او به وسيلهي قبيلهي «همدان» و گروهي از مردم کشته شده و قاتل مشخصي ندارد. امام (ع) فرمود: قتل کوري است که قاتل معلوم نيست. بايد ديهي او از بيت المال پرداخت شود، وچنين کرد. [2] .
آثار ناراحتی بر چهره امام به دلیل وقوع این اتفاق نمایان بود. از این رو مالک اشتر خطاب به امام گفت:
اين پيشامد تو را تکان ندهد و سخن اين بدبخت خائن تو را از نصرت و کمک مأيوس نسازد اين گروه انبوهي که ميبيني همه پيرو تو هستند و جز تو چيزي را به سوي دشمن حرکت دهي، حرکت ده که به خدا سوگند، هرکس از مرگ بترسد از آن نجات پيدا نميکند و هر کس زندگي را بخواهد به او نميدهند و هرگز جز شقي کسي آرزوي زندگي با آنان را نميکند، و ما ميدانيم که هيچ کس نميميرد مگر اينکه اجل او را فرا رسد. چگونه با گروهي نبرد نکنيم که تو آنان را دشمنان خدا و قرآن و سنت و قاتلان مهاجران و انصار توصيف کردي؟ گروهي از آنان ديروز (در بصره) بر طائفهاي از مسلمانان شوريدند و خدا را خشمگين کردند و زمين با کارهاي زشت آنان تاريک شد. آنان نصيب سراي ديگر را به کالاي اندک اين جهان فروختند.
امام پس از شنيدن سخنان مالک رو به مردم کرد و فرمود:
"اين راه، راه عمومي است و مردم در برابر حق يکسانند. و آن کس که با رأي و نظر خود براي جامعه خير خواهي کند، خدا سزاي او را مطابق نيت او ميدهد و آن کاري که مرد «فرازي» انجام داد سپري شد. [3] ."
اين سخن را گفت و از منبر پايين آمد و به خانه رفت.
-----------------------------
[1] وقعهي صفين، ص 92.
[2] وقعهي صفين، صص 95 تا 94.
[3] وقعهي صفين، ص 95. نوشته شده توسط گروه زندگینامه در روز دوشنبه 1390/10/26 ساعت 16:38
من این مطلب را پسندیدم
|