• [صفین] پیوستن دوست عمروعاص به امام
موضوع: جنگ های دوران حکومت
کلمات کليدي: شهرها، صعصعه بن صوحان، عابد همدان، عمروعاص، فرات
واکنش لشکر امام علی به بسته شدن آب
بعد از بسته شدن راه آب فرات بر لشکر امام علی علیه السلام،ایشان به همراه سپاه بزرگی به منطقه ی جنگی رسیده و به مالک اشتر که فرمانده لشکر جلودار بود،پیوست. فرمانده مقدمهي سپاه معاويه، مسير آب را با سواره و پياده نظام مسدود کرده بود و تيراندازان را در جلو آنان مستقر ساخته و اطراف آنان را نيزهداران و زرهپوشان قرار داده بود. سرانجام عطش بر سپاه امام فشار آورد و برخی سربازان از وضع موجود گله کردند. [1] .
واکنش امیرالمومنین علیه السّلام
امام که از روز نخست هدفش اين بود که در صورت امکان مسئله رابدون خونريزي فيصله دهد، يکي از ياران خود به نام صعصعة بن صوحان را خواست و گفت که به عنوان سفير به سوي معاويه برود و به او بگويد:
"ما به اين منطقه آمدهايم و خوش نداريم پيش از اتمام حجت نبرد را آغاز کنيم. تو با تمام قدرت از شام بيرون آمدي و پيش از آنکه با تو نبرد کنيم، تو نبرد را آغاز کردي. نظر ما اين است که دست از نبرد برداري تا تو دلايل ما را بشنوي. اين چه شيوهي ناجوانمردانهاي است که ميان ما و آب را گرفتهاي؟ موانع را برطرف کن تا در نظر ما بينديشي. و اگر دوست داري که وضع به همين حال بماند و افراد بر سر آب با هم بجنگند و سرانجام گروه پيروز از آن بهره بگيرد، ما نيز سخني نداريم."
صعصعه،به خيمهي معاويه که در قلب لشکر قرار داشت وارد شد و پيام امام را ابلاغ کرد. اشخاصی مانند وليد بن عقبه طرفدار ادامهي محاصره فرات بودند تاسپاه امام از تشنگي جان سپارد. ولي عمروعاص، بر خلاف فرزندان اميّه، به معاويه گفت: آب را به روي سپاهيان باز بگذار و در ديگر مسائل رزمي بينديش. و بنا به نقلي گفت:
"اين کار عملي نيست که تو سيراب باشي و علي تشنه باشد، در حالي که در اختيار او نظامياني است که به آب فرات مينگرند و سرانجام يا بر آن مسلط ميشوند يا در اين راه ميميرند. تو ميداني که علي شجاعي کوبنده است و مردم عراق و حجاز در رکاب او هستند. علي آن مردي است که در آن روز که خانهي فاطمه مورد هجوم قرار گرفت گفت: اگرچهل مرد با من همراه بودند انتقام خود را از متجاوزان ميگرفتم."
پیوستن دوست عمروعاص به لشکر امیرمومنان
در حالي که معاويه بستن آب را به روي سپاه امام نخستين پيروزي براي خود ميدانست، فردي که او را "عابد همدان" ميناميدند و از دوستان عمروعاص و سخنور توانايي بود، روبه معاويه کرد و گفت:
"سبحان الله، اينکه زودتر از سپاه عراق به اين نقطه آمدهايد سبب نميشود که آب را به روي آنان ببنديد. به خدا سوگند که اگر آنان زودتر از شما به اين نقطه آمده بودند از شما ممانعت نميکردند. بزرگترين کاري که ميکنيد اين است که آنان را به طور موقت از آب فرات باز ميداريد، ولي آمادهي فرصت ديگر باشيد که آنان به همين صورت شما را مجازات کنند. آيا نميدانيد که در ميان آنان برده و کنيز و کارگر ناتوان و بي گناه وجود دارد؟ به خدا سوگند که کار شما نخستين ظلم و ستم است. اي معاويه، تو با اين کار زشت، افراد ترسو و دو دل را بينا و روشن کردي و آن کس را که سر جنگ با تو نداشت بر خود جري کردي. [2] ."
معاويه، بر خلاف بسياري از مواقع که در مقابل انتقاد حلم و بردباري به خرج ميداد، بر زاهد همدان فریاد زد و از دست او به عمروعاص شکايت کرد. عمروعاص نيز، به جهت دوستي که با او داشت بر او تندي کرد. ولي سعادت به اين زاهد رو کرده بود و او که افق سپاه معاويه را بسيار تاريک ميديد در دل شب به سپاه امام ملحق شد.
----------------------------
*با تصرف و تلخیص از کتاب فروغ ولایت(استاد سبحانی)
[1] الامامة و السياسة، ج 1، ص 94؛ تاريخ طبري، ج 3، جزء 5، ص 239؛
[2] الامامة و السياسة، ج 1، ص 94؛تاريخ طبري، ج 3، جزء 5، ص 240. نوشته شده توسط گروه زندگینامه در روز شنبه 1390/11/29 ساعت 15:44
من این مطلب را پسندیدم
|