• جویره بن مسهر
موضوع: اصحاب
کلمات کليدي: جویره بن مسهر ، اصحاب
جُوَيرية بن مُسهِر عبدي از ياران ديرين[1] و نزديکان[2] امام علي عليه السلام بود. او فردي شايسته، مورد اطمينان[3] و علاقه امام و دوست او بود.[4] در روزگار خلافت معاويه، زياد [بن اَبيه]، دست و پاي او را بريد و وي را به دار کشيد و به شهادت رساند.[5]
دو روایت در مورد جویرة
1-در الإرشاد آمده است:
جَوَيرية بن مُسهِر بر در خانه علي عليه السلام ايستاد و گفت:
امير مؤمنان کجاست؟
به او گفته شد:
خفته است.
جويريه ندا داد:
اي خفته! بيدار شو که سوگند به آن که جانم به دست اوست، ضربه اي بر سرت نواخته خواهد شد که ريشت از آن رنگين شود، همان گونه که پيش تر، خود به ما خبر دادي.
امير مؤمنان، سخن او را شنيد و ندا داد:
«اي جويريه! پيش بيا تا تو را از سرگذشت خودت آگاه کنم».
جويريه پيش رفت. [ علي عليه السلام] فرمود:
«سوگند به آن که جانم به دست اوست، تو را کِشان کِشان به پيش آن درشت خويِ خود را به ديگران چسبانده[6] مي برند و او دست و پايت را مي بُرد و سپس تو را در پايين درخت خرماي کافري به دار مي کشد».
پس روزگاري از اين سخن گذشت تا آن که زياد، در دوران خلافت معاويه، حاکم [ کوفه] شد و [ جويريه را دستگير کرد و] دست و پايش را بُريد و او را بر درخت خرماي ابن مُکَعبر به دار کشيد و چون درخت بلندي بود، او را در پايين آن به دار کشيدند.[7]
2-در شرح نهج البلاغة به نقل از حبّه عُرَني آمده که:
روزي با علي عليه السلام مي رفتيم. برگشت و جويريه را در پشت سرش و در دور دست ديد. پس ندا داد:
«اي جويريه! شتاب کن و خود را به من برسان. آيا نمي داني که من تو را مي خواهم و دوستت دارم؟».
جويريه به سوي ایشان دويد.
[ علي عليه السلام] به او فرمود:
« من چيزهايي را به تو مي گويم. آنها را به ياد داشته باش».
سپس پنهاني با هم گفتگو کردند و جويريه به ایشان گفت:
اي امير مؤمنان! من مردي فراموشکارم.
به او فرمود:
«من سخنم را دوباره به تو مي گويم تا حفظش کني»
و سپس در آخر سخنانش به او فرمود:
«اي جويريه! دوست ما را تا آن گاه که ما را دوست مي دارد، دوست بدار و چون با ما دشمني کرد، دشمنش شو، و دشمن ما را تا آن گاه که ما را دشمن مي دارد، دشمن بدار و چون با ما دوست شد، دوستش بدار».[8]
_______________________________________________________________
پی نوشت:
[1] رجال الطوسي:499:59، رجال البرقي:5.
[2] الاختصاص:7.
[3] کشف المحجّة:236.
[4] شرح نهج البلاغة:290:2.
[5] الإرشاد:323:1، إعلام الوري:341:1، شرح نهج البلاغة:291:2.
[6] اشاره به زياد بن ابيه است که پدرش نامشخّص بود و معاويه او را با گواهي دروغ و برخلاف قوانين اسلام، برادر خود و فرزند ابو سُفيان خواند. (م)
[7] الإرشاد:322:1، شرح نهج البلاغة:291:2. نيز، ر. ک:إعلام الوري:341:1.
[8] شرح نهج البلاغة:290:2.
نوشته شده توسط گروه اصحاب و یاران در روز چهارشنبه 1391/4/14 ساعت 25:34
من این مطلب را پسندیدم
|