• قثم بن عباس
موضوع: اصحاب
کلمات کليدي: قثم بن عباس، قثم بن عباس
قُثَم بن عبّاس بن عبد المطّلب قُرَشي هاشمي، پسر اُمّ فضل (لبابه، دختر حارث) است. او از ياران پيامبر خدا[1] و برادر رضاعي يکي از حَسَنين عليهما السلام[2] است. او را به شناخت استوار و فضل و فضيلت ستودهاند.
قُثَم در تمام مدّت خلافت علي عليه السلام، فرماندار مکّه[3] و طائف[4] بود و به سال 38 هجري، اميريِ حج را به عهده داشت.[5]
به هنگام يورش بُسر بن اَرطات به مکّه، قُثَم از مکّه بيرون رفت[6] و پس از خروج بُسر، به مکّه بازگشت.[7]
قُثَم به هنگام ضربت خوردن مولاعليه السلام در مسجد بود و ابن مُلجَم را به چنگ انداخت.[8]
او به هنگام حاکميت معاويه، در فتح سمرقند، زندگي را بدرود گفت.[9]
چند روایت در مورد جناب قثم:
در الاستيعاب نقل شدهاست:
قُثَم بن عبّاس، کارگزار علي بن ابي طالب عليه السلام در مکّه بود. هنگامي که علي عليه السلام به خلافت رسيد، خالد بن عاصي بن هشام بن مُغَيره مخزومي را از حکومت مکّه برکنار کرد و ابوقتاده انصاري را بر آن جا گمارد. سپس او را نيز برکنار کرد و قُثَم بن عبّاس را کارگزار مکّه کرد و او پيوسته کارگزار آن جا بود تا آن که عليعليه السلام کشته شد.[10]
در المستدرک علي الصحيحين به نقل از ابو اسحاق آمدهاست:
از قُثَم بن عبّاس پرسيدم:
چگونه از ميان شما، تنها عليعليه السلام از پيامبر خدا ارث برد؟
گفت:
چون او نخستين کس از ما بود که به وي پيوست و از همه ما بيشتر با او بود.[11]
امام علي عليه السلام در نامه خود به قُثَم بن عبّاس، کارگزارشان در مکّه میفرمایند :
امّا بعد؛ [ مراسم ]حجّ را براي مردم بر پا دار و ايام اللَّه را به ياد آنان آر و بامداد و شامگاه، در حضور آنان بنشين و به مسائل شرعي پاسخ ده و نادان را بياموز و با دانا گفتگو کن و جز زبانت، پيک ديگري و جز چهرهات، دربان ديگري براي مردم نداشته باش و هيچ نيازمندي را از ديدار خود، محروم مدار که اگر در آغاز از درگاه تو رانده شود و در پايان حاجتش برآورده شود، ستوده نميشوي.
در مال خدا که نزد تو گِرد آمده، بنگر و آن را به عيالواران و گرسنگاني که نزد تو هستند، بده و نياز و ناداري آنان را برطرف کن و هر چه مانْد، به سوي ما بفرست تا ميان کساني که نزد ما هستند، قسمت کنيم.
به مردم مکّه بگو که از ساکنان، اجاره نگيرند؛ چرا که خداي سبحان ميفرمايد:
«سَوَآءً الْعَکِفُ فِيهِ وَ الْبَادِ» [12]
عاکف و بادي در آن، يکساناند.
(عاکف، مقيم مکّه است و بادي، آن کس است که به حج ميآيد و جزو مردم مکّه نيست.)
خدا، ما و شما را بدانچه دوست دارد، موفّق بدارد. والسلام![13]
در کتاب الطبقات الکبري نقل شده است:
قُثَم در خراسان جنگيد و فرماندار خراسان، سعيد بن عثمان، به قُثَم گفت:
هزار سهم برايت کنار مينهم.
گفت:
نه. خُمس آن را بده، سپس حقوق مردم را به آنها بپرداز و سپس هر چه خواستي به من بده.
قُثَم، وارسته و فاضل بود و در سمرقند درگذشت.[14]
________________________________________________________
پی نوشت:
[1] مسند ابن حنبل:1760:440:1، التاريخ الکبير:863:194:7.
[2] مسند ابن حنبل:26939:256:10، الإصابة:7096:320:5، أنساب الأشراف:85:4.
[3] تاريخ الطبري:92:5 و ص 155، تاريخ خليفة بن خيّاط:152، نهج البلاغة:نامه 67. در دو منبع اخير آمده است:«کارگزار او در مکّه بود».
[4] تاريخ الطبري:92:5 و 155.
[5] تاريخ الطبري:132:5، الکامل في التاريخ:424:2، تاريخ اليعقوبي:213:2. در منبع اخير آمده است:«... و در سال 37 هجري قثم بن عبّاس، حج را براي مردم، برگزار کرد و گفته شده است:عبد اللَّه بن عبّاس».
[6] الغارات:608:2.
[7] الغارات:621:2.
[8] تاريخ اليعقوبي: 212:2.
[9] تاريخ اليعقوبي:237:2، الطبقات الکبري:367:7، أنساب الأشراف:86:4، اُسد الغابة:4279:374:4 در دو منبع اخير آمده است:«به شهادت رسيد».
[10] الاستيعاب:2190:363:3، تاريخ خليفة بن خيّاط:152.
[11] المستدرک علي الصحيحين:4633:136:3، المعجم الکبير:86:40:19 و 85.
[12] حج، آيه 25.
[13] نهج البلاغة:نامه 67.
[14] الطبقات الکبري:367:7. نيز، ر. ک:أنساب الأشراف:86:4.
نوشته شده توسط گروه اصحاب و یاران در روز سه شنبه 1390/3/31 ساعت 19:55
من این مطلب را پسندیدم
|